فهرست پیشنهادهای ١٤٠٠/١٢/٢٥ ( ٣٢٠ )

مکا as long as i know as far as i know ابتکار کردن خرق عادت امطار ابتکار break with precedent realter عمه اخلاد fill your boots ریشه در چیزی داشتن batch نتیجه چیزی بودن lapdog کانون وکلا hetero hetero کانون وکلای دادگستری khrp reprimand تازه وارد دعای خیر کردن go rogue کلید زدن engender fray دربی سیر شدن appear white apart from acting white bussin stunt چینه چینه خوردن چین و چوروک چین و چوروک چین چین چین چینی چیلی چیله جمع کردن چیلک دان کسی را خالی کردن یا چیلک دان کسی راتکاندن چیل چیزیش شدن چیزی شدن چیزی را در کوزه گذاشتن و ابش را خوردن چیز فهم چیز سرش بشو چیز به هم بافتن چیز چیدن و واچیدن چه کشکی چه پشمی چه غلط ها چه صیغه ای است چهره شدن چهار صباح چهار دیواری کسی نشست کردن چهار دیواری اختیاری چهار چوب ملا حیدر چهار چنگول ماندن چهار چنگول شدن چهار چشمی پاییدن چهارچشم چهارتا شدن چشم کسی چهار پادار چول کردن چهارابرو چول شدن چوروک خوردن give a toss چوروک افتادن چوچوله باز چوچول باز چوبی رقصیدن چوبه ی اعدام چوب لای چرخ گذاشتن چوب علی موجود چوب شدن چوب سیگار چوب زیر دم کردن چوب را از پهنا پرتاب کردن چوب دو سر نجس چوب دو سر گهی چوب دو سر طلا چوب در چیزی کردن چوب حرفی چوب حراج چیزی را زدن چوب پیش کسی گذاشتن چوب پا چوب به مرده زدن چوب به سوراخ زنبور کردن چوب به استین کسی کردن solicitation for donations چوب اخر را زدن چو افتادن چنگولک چنگول زدن چنگول چنگولی on one occasion چنگک شدن چنگ مالی کردن سیاست دولت چنگ به دل نزدن چند منه همانند پنداشتن چندمرده حلاج بودن برابر دانستن همسان پنداشتن چندش شدن چندش اور چندر چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن چنته چنار عباس علی sit on one's hands observe certain rein in لئیم trinocular محاکات conspire اقا jackpot live a lie a few bob make a mockery shit bricks minted نکهت gear bollocks بیله چم کسی را به دست اوردن چله کوچک چله تابستان چله بزرگ چله بری کردن چله بران چله اش افتادن چله چل و یک منبر روشن کردن bottler اهل مقامات موسیقی دانان proclivity استعمار کفل chained برق چشم قامت ایستادن گماشتن به کاری گماشتن بوجود امدن به وجود امدن انتصاب درنوردیدن پدید امدن طی کردن پیمودن برپا استوار برپای ردیف کردن row دسته کردن به ردیف کردن به صف کردن به صف اراستن بصف کردن تیر نشسته تیر خورده سروقت زودتر به موقع بموقع write off متعجب شدن متحیر گردیدن گشتن حیرت زده شدن متحیر شدن به حیرت ماندن پیمانه شراب جام شراب assignment tiara شمشیر به دست زره پوش nose up in the air dp dirt spare cive proxy brief put one's head on the block goner winding footpath مهان سالاری aching bones hetrogeneous soak up the sunshine مهان سالاری توداک off the mark off the top of one's head laze away laze around laze about naive dibber dobber cobber dobber dobber total couch potato کیسه خوسیدن خوابیدن damn straight سررشته دار at a foot pace shoot the breeze shoot the breeze shoot the breeze کار اداری paperwork smart water پرو ضایل fat ass underfill صحرا banquette lost property crafty person money clip lie down with dogs wake up with fleas laughter is the best medicine kill two birds with one stone تاج خروس تیر انداختن wits' end فلک زده بدبخت شلاق زدن تازیانه کردن تازیانه زدن vouch کمک طلبیدن کمک خواستن ناکسان یر به یر قتنیدن شل sexism گرفتاری ها سختی ها دشواریها دشواری ها کار شاق کار دشوار سردار تشنگان فرود امدن چلچلی چل زن پیاده شدن چلچل چل نکه چراکه بدان سبب از ان روی زیرا که چونکه چلپ چلپ چل پله بدین جهت چلاق شده چل بسم الله یکی بعد از دیگری یک به یک چک و چیل چگور پگوری یکی پس از دیگری چک کی چک و چانه زدن چک کشیدن چک کردن چکشی جواب دادن چقال چفت و بست نداشتن دهن چفت کردن دهان چفت و بست چغل خور چشه چشمه چشمه چشمه امدن چشم وهم چشمی چشم وگوش بسته چشم و گوش کسی را باز کردن چشم و گوش باز چشم وزغ چشم ورقلمبیده چشم و دل کسی دویدن چشم ودل پاک چشم و دل دویدن breakfast rush قندعلی quantifiable reg sojourn whisker complexion ignominious چانه party i've made up my mind we are done i'm over you shattered