کدام پادشاه در شاهنامه مرگ انسان ها و گذر عمر را متوقف کرد؟
٣ پاسخ
در شاهنامه، پادشاهی که مرگ انسان ها و گذر عمر را متوقف کرد، پادشاه جمشید است.
امیدوارم پاسخ درست را تقدیم کرده باشم.
همانطور که دوست دانشمندمون فرمودن چنین شاهی در شاهنامه وجود تداره. طراح سوال در واقع سعی کردن با نشون دادن جهل امثال بنده علم پهناور خودشون رو بنمایش بگزارن که گذاشتن.
فقط دوست عزیز بنحو خطرناک دانشمند, این بزرکواری شما رو میرسونه, ولی بد نیست هنگام ایفای این ""تجلی"" دیکه شاهنامه رو با اباطیل و جعلیات با منشا موهوم ملوث نفر مایید. هر متنی که از جمشید و رستم حرف بزنه شاهنامه نیست.
نه هر طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند.
و در آخر, چنین مًمونی در یونان وجود دارد: "سی زیف" قلم مرگ را مرباید و از آنجا که از یک طرف نمیتوان بدون قلم نام میرندگان را در دفتر مرگ ثبت کرد و از طرف دیگر در مواقع غیر از تصرف جنسی و یا قتل خدایان مجاز به لمس ادم فانی نیستند کار به بحران ختم میشود.
اما نهایتا با خیانت آدمیان قلم به مرگ عودت داده میشود و سیزیف گرفتار عذابی ابدی میشود, هر روز تخته سنگی عظیم را از ته دره بالا می آورد فقط برای اینکه قل بخورد و به ته دره سقوط کند و دوباره ودوباره ودو باره
در شاهنامه فردوسی، هیچ پادشاه اسطورهای به طور خاص مرگ انسانها و گذر عمر را متوقف نمیکند.
اما در داستانهای حماسی شاهنامه، شخصیتهایی وجود دارند که به نوعی با موضوع مرگ و عمر جاودان در ارتباط هستند:
جمشید: جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی، پس از رسیدن به قدرت و ثروت فراوان، مغرور میشود و خود را هم levelخدایان میداند. او جام جهان نما را میسازد که به او امکان میدهد تمام دنیا را ببیند و با دیوها گفتگو کند. جمشید سعی میکند با جادو و قدرت خود، مرگ را مغلوب کند و عمر جاودان به دست آورد. اما در نهایت، به دلیل غرور و ظلمی که میکند، از تخت سلطنت سقوط میکند و مرگ او را فرا میگیرد.
ضحاک: ضحاک، پادشاه ستمگر ماردوش، با بوسه ابلیس بر شانههایش، دو مار بر دوش خود میرویاند. برای سیر کردن این مارها، هر روز از مغز دو جوان استفاده میکند. کاوه آهنگر، با قیام مردم، ضحاک را سرنگون میکند و فریدون را به تخت سلطنت میرساند.
فریدون: فریدون، پس از شکست ضحاک، پادشاه جهان میشود. او به عنوان یک پادشاه عادل و دادگر شناخته میشود و دوران صلح و رفاه را برای مردم به ارمغان میآورد. در برخی از روایتها، گفته میشود که فریدون پس از مرگ، به کوه قاف میرود و در آنجا زندگی جاودان پیدا میکند.
- گیلگمش: حماسه گیلگمش، که ریشه در بینالنهرین باستان دارد، در شاهنامه نیز بازگو میشود. گیلگمش، پادشاه اوروک، پس از مرگ دوست صمیمی خود، از مرگ وحشت میکند و به دنبال راز جاودانگی میگردد. او در سفر خود با شخصیتهای مختلفی از جمله Utnapishtim (هوشنگ) ملاقات میکند که راز جاودانگی را به او میآموزد.
همانطور که مشاهده میشود، در شاهنامه هیچ پادشاهی به طور مستقیم مرگ انسانها و گذر عمر را متوقف نمیکند.
اما داستانهای این شخصیتها، مفاهیم عمیقی را در مورد مرگ، جاودانگی، قدرت و عدالت مطرح میکنند و به خواننده اجازه میدهند تا درباره این موضوعات تأمل کند.
نادرست است. . .
در دوران ۷۰۰ ساله حکومت جمشید
هیچ انسانی ( ایرانیان ) نمیمُرد
یا بیمار نمیشد ، و گذر عمر همگان
در سن ۱۵ سالگی متوقف میشد !
و یکی از دلایلی که ضحاک ماردوش
، برای تغزیه مار های شانه اش ،
ایران را انتخاب کرد نیز همین بود
در ایران همه مردم جوان بودند!
شاید منبع این موارد
شاهنامه نباشد ، که هست
اما عین بیان متون اَوِستا
و سایر متون پهلوی و
متون ریگ ودا و سانسکریت
است ، جناب جاهل کم سواد