پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٥٩)

بازدید
٤,١٩١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اساسی، پایه ای مثال: He has a basic understanding of the subject. او درک اساسی از موضوع دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تأسیس کردن، بنیان گذاشتن مثال: The company was established in 1990. این شرکت در سال ۱۹۹۰ تأسیس شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار مثال: I'm very tired. من بسیار خسته ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه دادن مثال: She won't let me go out tonight. او اجازه نمی دهد که امشب بیرون بروم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رها کردن، خلاص شدن از مثال: He's finally rid of his old car. او بالاخره از ماشین قدیمی خود رهایی یافت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماه مثال: The moon shines brightly tonight. ماه امشب به روشنایی می تابد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قانون مثال: Breaking the law is a serious offense. شکستن قانون یک تخلف جدی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعدی، پسین مثال: The subsequent chapters provide more detail. فصل های بعدی جزئیات بیشتری را ارائه می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تکه ای، قطعه ای مثال: Can I have a bit of cake? می توانم یک تکه کیک داشته باشم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شریک، همکار مثال: He's my business partner. او همکار تجاری من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میلیارد مثال: He's worth billions. او ارزش میلیاردها دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گهگاهی، گاهی مثال: She only visits occasionally. او فقط گهگاهی سر می زند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مالیات مثال: The government allocated funds for infrastructure projects. دولت برای پروژه های زیرساختی منابع مالیاتی اختصاص داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وزن، وزنه مثال: He lifted the weight with ease. او وزنه را با آسانی بلند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دهان مثال: He spoke with food still in his mouth. او هنوز غذا در دهانش بود و صحبت می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پلاستیک مثال: The company manufactures plastic containers for food storage. این شرکت ظروف پلاستیکی برای ذخیره غذا تولید می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تأکید مثال: The teacher placed emphasis on the importance of regular exercise. معلم بر اهمیت ورزش منظم تأکید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چه مثال: What did you say? چه گفتی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زندگی مثال: The documentary explored the life of famous scientists. مستند زندگی محققان معروف را بررسی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دور و بر مثال: She looked around but couldn't see anyone. او دور و بر را نگاه کرد اما هیچکس را ندید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارخانه مثال: The factory produces thousands of cars every year. کارخانه هر سال هزاران ماشین تولید می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مراقبت مثال: The nurse provided excellent care to the elderly patients. پرستار به بیماران سالخورده مراقبت عالی ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهم مثال: It's important to get enough sleep for good health. مهم است که برای سلامتی خوب به اندازه کافی خواب بخوابیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زشت مثال: The old building was in an ugly state of disrepair. ساختمان قدیمی در وضعیتی زشت و ناگهانی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماده مثال: The substance found in the soil was identified as a type of fertilizer. ماده ای که در خاک پیدا شد، به عنوان نوعی کود شناسایی شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روده مثال: The doctor examined his intestine and found no abnormalities. پزشک روده های او را بررسی کرد و هیچ ناهنجاری ای پیدا نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پژوهشگر مثال: The researcher spent years studying the effects of climate change on marine life. پژوهشگر سال ها را صرف مطالعه تأثیرات تغییرات آب و هو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرخه مثال: The water cycle involves evaporation, condensation, and precipitation. چرخه آب شامل تبخیر، تکثیر و باران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بحث کردن مثال: They need to discuss the details of the contract. آن ها باید جزئیات قرارداد را بحث کنند ( به بحث بگذارند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شل مثال: The knot was loose and the package came undone. گره شل بود و بسته باز شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برهنه مثال: She felt embarrassed standing there in her naked feet. او احساس شرمساری کرد که در آنجا با پاهای برهنه اش ایستاده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمایز دادن مثال: It's hard to distinguish between the two types of birds. سخت است بین دو نوع پرندگان تمایز قائل شویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسمی مثال: The government issued an official statement regarding the incident. دولت اظهارنظر رسمی خود را درباره واقعه منتشر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیام مثال: She received an urgent message from her boss. او یک پیام فوری از رئیسش دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگرانی مثال: There is growing concern about the impact of climate change. نگرانی ها درباره تأثیر تغییرات آب و هوا رو به افزایش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جنبه مثال: The project has many different aspects that need to be considered. این پروژه چندین جنبه مختلف دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به آرامی مثال: She whispered quietly so as not to disturb the others. او به آرامی نجوا کرد تا دیگران را ناراحت نکند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نادیده گرفتن مثال: It's not wise to ignore the warning signs. نادیده گرفتن نشانه های هشداردهنده، هوشمندانه نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تجزیه و تحلیل مثال: The analysis of the data revealed interesting patterns. تجزیه و تحلیل داده ها الگوهای جالبی را نشان داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بومی، اصلی مثال: She is a native of France. او بومی فرانسه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

مطرح کردن، توصیف کردن مثال: She pitched her idea for a new business. او ایده اش برای یک کسب وکار جدید را مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کثیف مثال: He needs to wash his dirty clothes. او باید لباس های کثیفش را بشورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کمک کردن، مشارکت داشتن مثال: She contributes regularly to charity. او به طور منظم به خیریه کمک می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم، نگاه مثال: She has blue eyes. او چشم های آبی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موسیقی، موسیقی مثال: He's a talented musical composer. او یک آهنگساز موسیقی با استعداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسته مثال: The package arrived in the mail this morning. بسته امروز صبح با پست رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دور مثال: They live in a remote village in the mountains. آن ها در یک روستای دورافتاده در کوهستان زندگی می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلی مثال: The main reason for his success was hard work. علت اصلی موفقیت او کار سخت بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به آسانی، به راحتی مثال: With practice, she learned to solve the problem easily. با تمرین، او یادگرفت به آسانی مشکل را حل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوست، رفیق مثال: She's been my friend since childhood. او از کودکی دوست من بوده است.