پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
صندلی، نهاد مثال: Please take a seat in the chair. لطفاً روی صندلی بنشینید.
دقیق، صحیح مثال: I need the exact time. من زمان دقیق را لازم دارم. ( زمان دقیق را بگو )
همه جا مثال: There were people everywhere. همه جا افرادی بودند.
ریل، ریل حمل و نقل مثال: The train runs on rails. قطار بر ریل ها حرکت می کند.
پایین، ته مثال: The keys are at the bottom of the drawer. کلیدها در پایین کشو هستند.
مشترک، متقابل مثال: They have a mutual respect for each other. آن ها احترام متقابلی به یکدیگر دارند.
اساسی، پایه ای مثال: He has a basic understanding of the subject. او درک اساسی از موضوع دارد.
تأسیس کردن، بنیان گذاشتن مثال: The company was established in 1990. این شرکت در سال ۱۹۹۰ تأسیس شد.
بسیار مثال: I'm very tired. من بسیار خسته ام.
اجازه دادن مثال: She won't let me go out tonight. او اجازه نمی دهد که امشب بیرون بروم.
رها کردن، خلاص شدن از مثال: He's finally rid of his old car. او بالاخره از ماشین قدیمی خود رهایی یافت.
ماه مثال: The moon shines brightly tonight. ماه امشب به روشنایی می تابد.
قانون مثال: Breaking the law is a serious offense. شکستن قانون یک تخلف جدی است.
بعدی، پسین مثال: The subsequent chapters provide more detail. فصل های بعدی جزئیات بیشتری را ارائه می دهند.
تکه ای، قطعه ای مثال: Can I have a bit of cake? می توانم یک تکه کیک داشته باشم؟
شریک، همکار مثال: He's my business partner. او همکار تجاری من است.
میلیارد مثال: He's worth billions. او ارزش میلیاردها دارد.
گهگاهی، گاهی مثال: She only visits occasionally. او فقط گهگاهی سر می زند.
مالیات مثال: The government allocated funds for infrastructure projects. دولت برای پروژه های زیرساختی منابع مالیاتی اختصاص داد.
وزن، وزنه مثال: He lifted the weight with ease. او وزنه را با آسانی بلند کرد.
دهان مثال: He spoke with food still in his mouth. او هنوز غذا در دهانش بود و صحبت می کرد.
پلاستیک مثال: The company manufactures plastic containers for food storage. این شرکت ظروف پلاستیکی برای ذخیره غذا تولید می کند.
تأکید مثال: The teacher placed emphasis on the importance of regular exercise. معلم بر اهمیت ورزش منظم تأکید کرد.
چه مثال: What did you say? چه گفتی؟
زندگی مثال: The documentary explored the life of famous scientists. مستند زندگی محققان معروف را بررسی کرد.
دور و بر مثال: She looked around but couldn't see anyone. او دور و بر را نگاه کرد اما هیچکس را ندید.
کارخانه مثال: The factory produces thousands of cars every year. کارخانه هر سال هزاران ماشین تولید می کند.
مراقبت مثال: The nurse provided excellent care to the elderly patients. پرستار به بیماران سالخورده مراقبت عالی ارائه داد.
مهم مثال: It's important to get enough sleep for good health. مهم است که برای سلامتی خوب به اندازه کافی خواب بخوابیم.
زشت مثال: The old building was in an ugly state of disrepair. ساختمان قدیمی در وضعیتی زشت و ناگهانی بود.
ماده مثال: The substance found in the soil was identified as a type of fertilizer. ماده ای که در خاک پیدا شد، به عنوان نوعی کود شناسایی شد.
روده مثال: The doctor examined his intestine and found no abnormalities. پزشک روده های او را بررسی کرد و هیچ ناهنجاری ای پیدا نکرد.
پژوهشگر مثال: The researcher spent years studying the effects of climate change on marine life. پژوهشگر سال ها را صرف مطالعه تأثیرات تغییرات آب و هو ...
چرخه مثال: The water cycle involves evaporation, condensation, and precipitation. چرخه آب شامل تبخیر، تکثیر و باران است.
بحث کردن مثال: They need to discuss the details of the contract. آن ها باید جزئیات قرارداد را بحث کنند ( به بحث بگذارند ) .
شل مثال: The knot was loose and the package came undone. گره شل بود و بسته باز شد.
برهنه مثال: She felt embarrassed standing there in her naked feet. او احساس شرمساری کرد که در آنجا با پاهای برهنه اش ایستاده بود.
تمایز دادن مثال: It's hard to distinguish between the two types of birds. سخت است بین دو نوع پرندگان تمایز قائل شویم.
رسمی مثال: The government issued an official statement regarding the incident. دولت اظهارنظر رسمی خود را درباره واقعه منتشر کرد.
پیام مثال: She received an urgent message from her boss. او یک پیام فوری از رئیسش دریافت کرد.
نگرانی مثال: There is growing concern about the impact of climate change. نگرانی ها درباره تأثیر تغییرات آب و هوا رو به افزایش است.
جنبه مثال: The project has many different aspects that need to be considered. این پروژه چندین جنبه مختلف دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
به آرامی مثال: She whispered quietly so as not to disturb the others. او به آرامی نجوا کرد تا دیگران را ناراحت نکند.
نادیده گرفتن مثال: It's not wise to ignore the warning signs. نادیده گرفتن نشانه های هشداردهنده، هوشمندانه نیست.
تجزیه و تحلیل مثال: The analysis of the data revealed interesting patterns. تجزیه و تحلیل داده ها الگوهای جالبی را نشان داد.
با سلام خیر جناب استاد. بنده چه جنگی با شما داشته باشم دوست عزیز؟ لغاتی که من براشون نظر میذارم، به صورت رندومی هستند و از اونجایی که شما هم در خیلی ...
بومی، اصلی مثال: She is a native of France. او بومی فرانسه است.
مطرح کردن، توصیف کردن مثال: She pitched her idea for a new business. او ایده اش برای یک کسب وکار جدید را مطرح کرد.
کثیف مثال: He needs to wash his dirty clothes. او باید لباس های کثیفش را بشورد.
کمک کردن، مشارکت داشتن مثال: She contributes regularly to charity. او به طور منظم به خیریه کمک می کند.