پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٥٩)

بازدید
٤,١٩١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناشناخته، ناشناس مثال: The identity of the author remained unknown for many years. هویت نویسنده برای سال ها ناشناخته ماند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باور، اعتقاد مثال: His belief in the power of positivity helped him overcome many challenges. اعتقاد او به قدرت مثبت اندیشی به او کمک کرد تا با بسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دانشمند مثال: The scientist conducted experiments to test his hypothesis. دانشمند آزمایشاتی را برای آزمودن فرضیات خود انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شراکت، همکاری مثال: The partnership between the two companies was highly successful. شراکت بین دو شرکت بسیار موفق بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزار مثال: There were over a thousand attendees at the conference. بیش از هزار نفر از شرکت کنندگان در کنفرانس حضور داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دایره ستاره ای مثال: Many people believe that their personality traits are influenced by their zodiac sign. بسیاری اعتقاد دارند که ویژگی های شخصیتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمزمه کردن، زمزمه مثال: She whispered the secret in his ear. او راز را به گوش او زمزمه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کابینت، کابینه مثال: She keeps her dishes in the kitchen cabinet. او ظروف را در کابینت آشپزخانه نگه می دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لاستیک مثال: He needs to replace the worn - out tire on his car. او باید لاستیک فرسوده ماشینش را تعویض کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محیطی مثال: We need to protect our environmental resources. ما باید منابع محیطی خود را حفاظت کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر مثال: The website requires users to create an account. وب سایت از کاربران خواسته است تا حساب کاربری بسازند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سری، مجموعه مثال: I watched the entire series in one weekend. من تمام مجموعه را در یک آخر هفته تماشا کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانم مثال: The lady at the reception desk was very helpful. خانم پشت میز پذیرش، بسیار کمک کننده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قصد مثال: Her intention was to surprise him on his birthday. قصد او این بود که در روز تولدش برای او ( شخص دیگر ) شگفتی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اغلب، بیشتر مثال: The restaurant is mostly empty during the day. غالباً رستوران در طول روز خالی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلیل مثال: He couldn't find a reason for her sudden departure. او نمی توانست دلیل خروج ناگهانی او را پیدا کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جالب مثال: The book was so interesting that I couldn't put it down. کتاب آنقدر جالب بود که نتوانستم آن را کنار بگذارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاملاً مثال: I absolutely agree with you. من کاملاً با شما موافقم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجاق، فر مثال: She baked a delicious cake in the oven. او یک کیک خوشمزه را در فر پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جایگزین کردن، جایگزین مثال: She decided to replace her old phone with a new one. او تصمیم گرفت تلفن قدیمی اش را با یکی جدید جایگزین کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سالن، تالار مثال: The concert was held in the town hall. کنسرت در شهرداری برگزار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حمله مثال: The army launched an attack on the enemy's stronghold. ارتش حمله ای به پایگاه دشمن شروع کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هزینه مثال: We need to keep track of our expenses. ما باید هزینه هایمان را رصد کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الحاق کردن، الحاق مثال: Please attach the document to your email. لطفاً سند را به ایمیل خود الحاق کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاهش مثال: There has been a decline in sales this quarter. در این چهارماهه، کاهشی در فروش رخ داده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمتر مثال: There are fewer people here than I expected. تعداد افراد در اینجا کمتر از انتظار من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مایل مثال: We walked a mile to get to the beach. ما یک مایل را پیاده روی کردیم تا به ساحل برسیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفاوت، تمیز مثال: There's a clear distinction between right and wrong. تفاوت روشنی بین درست و غلط وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تنظیم کردن، مجموعه مثال: She set the table for dinner. او میز را برای شام آماده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

متداول مثال: He prefers conventional methods of teaching. او روش های متداول آموزش را ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادبی مثال: She has a deep appreciation for literary classics. او تقدیر عمیقی از کلاسیک های ادبی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرتاب کردن، پرتاب مثال: He tossed the ball to his friend. او توپ را به سمت دوستش پرتاب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایمن مثال: It's important to keep your valuables in a safe place. مهم است که اشیاء ارزشمند خود را در مکانی ایمن نگه دارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جریان مثال: The river has a strong flow in spring. رودخانه در بهار جریان قوی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آن ها، مال آن ها مثال: Their house is located near the park. خانه ی آن ها نزدیک پارک قرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعاً، درست مثال: She is truly talented in art. او واقعاً با استعداد در هنر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دروازه، گیت مثال: The gate to the garden was locked. دروازه ی راهرو به باغ قفل شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخش مثال: This book is divided into three sections. این کتاب به سه بخش تقسیم شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایین مثال: The temperature dropped to a record low. دما به پایین ترین سطح تاریخی رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیر مثال: The treasure was hidden beneath the floorboards. گنجینه زیر تخته های کف مخفی شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شروع کردن، شروع مثال: They're going to start the meeting soon. آنها به زودی جلسه را شروع خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشتی، حمل کردن مثال: The cargo ship carried goods across the ocean. کشتی حمل ونقل، محمولات را از اقیانوس عبور می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چهار مثال: There are four seasons in a year. در یک سال چهار فصل وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مؤسسه مثال: The university is a respected institution. دانشگاه یک مؤسسه قابل احترام است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایزه، اهدا کردن مثال: She received an award for her academic achievements. او برای دستاوردهای تحصیلی اش جایزه ای دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وضعیت، موقعیت مثال: She achieved a high status in her career. او موقعیت بالایی در حرفه اش به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقاشی کشیدن، جذب کردن مثال: He likes to draw in his sketchbook. او دوست دارد در دفترچه نقاشی اش نقاشی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخر هفته مثال: We're planning a trip for the weekend. ما یک سفر برای آخر هفته برنامه ریزی می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهاجم اصلی ( فوتبال آمریکایی ) مثال: The quarterback threw a long pass to score a touchdown. مهاجم اصلی یک پاس طولانی را پرتاب کرد تا یک تاچ داون ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملاً مثال: She disagreed with him entirely. او کاملاً با او مخالف بود.