پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٥٢١
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بازیابی، بهبود مثال: Her recovery from illness was slow but steady. بازیابی او از بیماری کند اما پیوسته بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسیع، بزرگ مثال: The desert stretched out as a vast expanse. کویر به عنوان یک وسعت بزرگ پیچیده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

زمین، قطعه زمین، طرح مثال: The farmer owned a plot of land for farming. کشاورز زمینی برای کشاورزی داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هسته ای، اتمی مثال: Nuclear energy has both benefits and risks. انرژی هسته ای هم فواید و هم خطراتی دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریع، تند مثال: He ran a quick race and won. او مسابقه ای تند دوید و برنده شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بلند، بالا مثال: The mountain peak is very high. قله کوه بسیار بلند است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گفتن، اظهار کردن مثال: She didn't say anything about the incident. او درباره این واقعه چیزی نگفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رنج بردن، زحمت کشیدن مثال: She suffered from a severe headache. او از سردرد شدید رنج می برد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاغذ مثال: He wrote his thoughts down on a piece of paper. او افکار خود را روی یک برگه کاغذ نوشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خارج از کشور، در خارج مثال: She studied abroad for a year. او یک سال در خارج از کشور تحصیل کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

داخل، درون مثال: The keys are inside the drawer. کلیدها درون کشو هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دقیق، صحیح مثال: Her prediction was accurate. پیش بینی او دقیق بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فلسطینی، مربوط به فلسطین مثال: Many Palestinians seek peace in the region. بسیاری از فلسطینی ها به دنبال صلح در منطقه هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودش، خودشان، خود مثال: The car parked itself in the garage. ماشین خودش را در گاراژ پارک کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر از پس به جلو حرکت دادن به عنوان نشانه تایید یا تفهیم مثال: She nodded in agreement. او سر خود را به تأیید حرکت داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آجر مثال: The house was built with red bricks. خانه با آجرهای قرمز ساخته شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فنی، تخصصی مثال: She has a technical background in computer science. او پیش زمینه ای فنی در علوم کامپیوتر دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بازو، اسلحه مثال: He injured his arm while playing football. او بازویش را در حین بازی فوتبال زخمی کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فعل مثال: "Run" is a verb. "دویدن" یک فعل است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

عکس مثال: I took a photograph of the beautiful sunset. من عکسی از غروب زیبا گرفتم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

برای مثال: I bought some flowers for my mother's birthday. من برای تولد مادرم چند گل خریدم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پناهنده، پناه جو مثال: The refugees fled their war - torn country in search of safety. پناهندگان از کشوری که درگیر جنگ بود، برای یافتن امنیت فرار کر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

عمر، زندگی مثال: She achieved many things over her lifetime. او در طول عمر خود بسیاری از اهداف را دست یافت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد دادن، ارائه کردن مثال: He proposed to his girlfriend on Valentine's Day. او در روز ولنتاین به دوست دخترش پیشنهاد ازدواج کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

منصوب کردن، تعیین کردن مثال: The company decided to appoint a new manager for the department. شرکت تصمیم گرفت یک مدیر جدید برای بخش را منصوب کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارث، میراث مثال: The artist's legacy includes numerous paintings and sculptures. میراث هنرمند شامل تعداد زیادی نقاشی و مجسمه است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شامل بودن، حاوی بودن مثال: The box contained various items, including books and toys. جعبه شامل اقلام مختلفی بود، از جمله کتاب ها و اسباب بازی ها.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مگر اینکه مثال: I won't go to the party unless you come with me. من به مهمانی نمی روم مگر اینکه شما با من بیایید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشتن مثال: The hunter aimed carefully and killed the deer with one shot. شکارچی با دقت هدف گرفت و با یک شلیک گوزن را کشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

بدون شک، قطعاً مثال: She will certainly be at the meeting tomorrow. او فردا قطعاً در جلسه حاضر خواهد شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترس، هراس مثال: The fear of failure held him back from trying new things. ترس از شکست او را از امتح

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دانشمند، عالم مثال: He was recognized as a leading scholar in his field. او به عنوان یک دانشمند برجسته در زمینه خود شناخته شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدمه، خسارت مثال: The storm caused extensive damage to the town. طوفان خسارت های گسترده ای به شهر وارد کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هواپیما، هواگرد مثال: The airport is busy with incoming and outgoing aircraft. فرودگاه با هواپیماهای ورودی و خروجی شلوغ است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یادداشت، توجه داشتن مثال: He made a note of the important points in the meeting. او نکات مهم جلسه را یادداشت کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

حلقه، حلقه زدن مثال: He proposed to her with a diamond ring. او با یک حلقه الماس به او پیشنهاد ازدواج کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلوگیری کردن، پیشگیری کردن مثال: Wearing sunscreen can prevent sunburn. استفاده از ضدآفتاب می تواند از سوختگی ناشی از آفتاب جلوگیری کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استخر، انباشتن، اشتراک گذاشتن مثال: They decided to go for a swim in the pool. آن ها تصمیم گرفتند که به استخر بروند و شنا کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گسترش دادن، گسترش یافتن مثال: The company plans to expand its operations internationally. شرکت قصد دارد عملیات خود را به صورت بین المللی گسترش دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مشغول کردن، جذب کردن مثال: The teacher tried to engage the students in a discussion. معلم سعی کرد دانش آموزان را در یک بحث مشغول کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارتباط، ارتباطات مثال: Good communication is essential for a healthy relationship. ارتباط خوب برای یک رابطه سالم ضروری است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زمینه، میدان مثال: She works in the field of environmental science. او در زمینه علوم محیطی کار می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جیب مثال: He found some change in his pocket. او پول کمی را در جیب خود پیدا کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقاشی، طراحی مثال: The drawing of the landscape was incredibly detailed. نقاشی منظره بسیار جزئیات دار بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مغز، ذهن مثال: The brain controls all functions of the body. مغز کلیه عملکردهای بدن را کنترل می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمونه، نمونه برداری مثال: The scientist collected a sample of soil from the field for analysis. دانشمند نمونه ای از خاک را از مزرعه برای تجزیه و تح ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آواز خواندن مثال: She loves to sing in the choir every Sunday. او عاشق خواندن در گروه کورال هر یکشنبه است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عنوانی برای خانم ها که معمولاً قبل از نام شان استفاده می شود. این عنوان هم برای افراد مجرد و هم متاهل استفاده می شود. مثال: Ms. Smith is the new ma ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٦

دوره، مدت، ترم مثال: The president's term in office lasted four years. دوره ریاست جمهوری چهار سال طول کشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عمیق، عمیقاً The water in the lake is very deep. آب دریاچه بسیار عمیق است.