پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
پارک، پارک کردن She likes to take a walk in the park. او دوست دارد در پارک قدم بزند.
بدون شک، قطعا Certainly, I can help you with that. بدون شک، می توانم به شما کمک کنم.
او، اون، ایشان His book is on the table. کتاب او روی میز است.
گوشه، کنار She sat in the corner of the room. او در گوشه اتاق نشست.
طرفدار لذت طلبی He's a sybarite who loves to indulge in luxury. او طرفدار لذت طلبی است و دوست دارد در لوکس ها لذت ببرد.
تسکین، آرامش He sighed with relief when he heard the news. وقتی خبر را شنید، با تسکین نفس کشید.
پرتقالی، نارنجی She's wearing an orange dress. او لباس نارنجی رنگی پوشیده است.
پختن، فرآوری کردن She loves to bake cakes. او دوست دارد کیک پخته و فرآوری کند.
موثر، کارا، با کارایی The new machine is more efficient than the old one. ماشین جدید بهتر از ماشین قدیمی کار می کند.
بنیان، پایه، بنیاد The foundation of the building is very strong. بنیان ساختمان بسیار قوی است.
افسانه، اسطوره There are many myths about ancient gods. افسانه های زیادی درباره خدایان باستانی وجود دارد.
ایمنی، امنیت Safety measures were taken to prevent accidents. اقدامات ایمنی انجام شد تا از وقوع حوادث جلوگیری شود.
ساحل، کنار دریا They walked along the shore at sunset. آن ها در ساعت غروب در کنار ساحل پیاده روی کردند.
ناپدید شدن، محو شدن The sun disappeared behind the clouds. خورشید پشت ابرها ناپدید شد.
مشهور، ستاره She's a well - known celebrity in the film industry. او یک ستاره معروف در صنعت فیلم است.
متهم کردن، اتهام زدن He was accused of stealing the money. او به دزدی پول متهم شد.
اشتباه، نادرست You got the answer wrong. پاسخ را اشتباه گرفتید.
عضو He's a member of the club. او عضو باشگاه است.
اغلب، پراکنده She frequently visits her parents. او اغلب به والدینش سر می زند.
پاسخ، جواب دادن He didn't reply to my message. او به پیام من پاسخ نداد.
دانش، آگاهی She has a vast knowledge of history. او دانش گسترده ای در زمینه تاریخ دارد.
زیاد، بسیاری There are lots of people at the party. در مهمانی، بسیاری از افراد هستند.
رئیس جمهور، رئیس He was elected as the president of the club. او به عنوان رئیس باشگاه انتخاب شد.
ویراستار، ویرایشگر She works as an editor for a publishing company. او به عنوان ویرایشگر برای یک شرکت نشر کار می کند.
کجا، جایی که، که Where did you go on vacation? شما تعطیلات را کجا گذراندید؟
محصول، تولید The company launched a new product last week. شرکت هفته گذشته یک محصول جدید را راه اندازی کرد.
فعالیت، فعالیت ها There were many activities planned for the event. برای رویداد فعالیت های زیادی برنامه ریزی شده بود.
مقاومت کردن، مقاومت She couldn't resist the temptation to eat chocolate. او نتوانست مقاومت کند و از خوردن شکلات نپرهیزد.
سنیور، سالمند، سرپرست، سال بالاتر He's a senior manager in the company. او یک مدیر سنیور در شرکت است.
کلینیک، مطب He goes to the clinic for regular check - ups. او برای بررسی های منظم به کلینیک مراجعه می کند.
طرف، جانب، سمت He stood on the opposite side of the road. او در سمت مقابل جاده ایستاد.
فشار دادن، نشریه She pressed the button and the door opened. او دکمه را فشار داد و در باز شد.
با وجود، علیرغم Despite the rain, we went for a walk. علیرغم باران، ما برای پیاده روی رفتیم.
همکار، مرتبط کردن She's associated with the company for many years. او برای سال ها با این شرکت مرتبط بوده است.
کنار، به کنار He put the book aside and stood up. او کتاب را به کنار گذاشت و ایستاد.
کلید، کلیدی، اساسی The key to success is hard work. کلید موفقیت کار سخت است.
از، از طرف، متعلق به He's a friend of mine. او دوست من است.
آشفتگی، بی نظمی Her room was in a mess. اتاقش در حالت آشفتگی بود.
اس ان ای، اسید دئوکسیریبونوکلئیک DNA contains genetic information. اس ان ای شامل اطلاعات ژنتیکی است.
مالیات، عوارض He paid his income tax last month. او مالیات درآمد خود را ماه گذشته پرداخت کرد.
تصویب، تأیید، تحریم The government imposed sanctions on the country. دولت تحریم ها را بر روی کشور اعمال کرد.
خط، راه، خط تولید Please stand in line. لطفاً در خط بایستید.
طلاق، جدایی They filed for divorce last year. آن ها سال گذشته درخواست طلاق دادند.
درصد، نسبت The percentage of students who passed the exam was high. درصد دانش آموزانی که در آزمون قبول شدند بالا بود.
مایل، مستعد He's willing to help with the project. او مایل است که در پروژه کمک کند.
کتابخانه She spends a lot of time in the library studying. او بسیاری از وقت خود را در کتابخانه برای مطالعه می گذراند.
مجوز، پروانه He got his driver's license last month. او ماه گذشته پروانه رانندگی خود را گرفت.
مردن، جان باختن Unfortunately, her cat died last night. متأسفانه گربه اش دیشب مرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
واقعیت، حقیقت The fact that he lied made her angry. حقیقت اینکه او دروغ گفت، او را عصبانی کرد.
سنت، رسم It's a tradition in our family to have a big dinner on Christmas Eve. در خانواده ما سنت داریم که در شب کریسمس شام بزرگی برگزار کنیم.