پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٩٤)

بازدید
٣,٠٦٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نماندن گویه دگر نمودن و نماییدن ( مانندگی و نشان دادن ) است خداوند جهان، الب ارسلان، سلطان دین پرور که با عدلش نماند جور یکسر عدل نوشروان آنچه که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگمان دست کم در پارسی امروز باید وازه �کین� و �کینه� را از هم جدا کنیم کینه دشمنی پنهان ( چه بسا بی هیچ برخود و ریشه ) همانست که در عربی آنرا حقد گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوژنیدن هم اکنون نیز بکار میرود انرا اوشنیدن گویند چویل کِر کمر باد اوژنیدش دل کر کاردین تر غم انجنیدش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فلخمیدن و فرخمیدن و فلخمودن نیز گویند گر بخواهی که بفخمند تو را پنبه همی من بیایم که یکی فلخمه دارم کاری. حکاک. جوان بودم وپنبه فخمیدمی چو فخمیدمی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس بیوبارید ایشان را همه نه شبان را هشت زنده نه رمه . رودکی . بدشت ار بشمشیر بگزاردم از آن به که ماهی بیوباردم . رودکی .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که میگویند فلات پارسی است و عربها هضبه میگویند برادر من فلات از بیخ پارسی نیست یک واژه عربی است به معنی بیابان و مترجمین انرا به جای پلاتو نه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُهر بچم محکم و استوار - این میخ که بدیوار کوفتی مهر نیست نمیشه چیزی به ان اویخت - از این قرص و مهر تر ؟

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا هرچه چرت و یاوه پیدا کرده در نوشته اش گرد اورده و انرا به خورد مردم داده . دو سده پیش یکی از دیلمان نبیگی نوشته که درباره زبان خودشان نوشته و ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاله ی دیگر بگمانم هم بچم حباب و هم بچم کلکی است که با مشک سازند و از اب بگذرند و زنده یاد دهخدا درین باره بیراه رفته چرا که اگر بگفته برهان بنگریم م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگمان موک بچنم نیش است چرا که در سراج گفته مطلق نیش را گویند خواه نیش عقرب باشد و خواه نیش چیزهای دیگر - از این گفته مینماید که گوینده موک را میشناخ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیکیز و گندنا و سپندان و کاسنی این هر چهار گونه که دادی همه دژن ؟ ( از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 402 ) . نگاه کن که بقا را چگونه میکوشد به خردگی منگر دان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنوری باستانی ست در لغت فرس اسدی از او سروده آمده ز همه خوبان سوی تو بدان یازم که همه خوبی سوی تو شده یازان تا ز هوای توام به بند و به ناله عشق تو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادتن برای انتیبودی بسیار نادرست است انتی = ان یت/ید =نیستی =نابودگر است و بودی هم تن است ( بودی در انگلیسی به چم تن مردم نیست هر بودی است و در اینج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرسه به هر زیارت و عیادت و پرسه رفتگان و مردگان گفته میشود همچنین پرسه نگهبانی و کشیک وپرهه داری است واژه پارسا و پارسی نیز از ان گرفته شده - همچنین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

|| فروگذاشتن. ( برهان ) گفت� شاهدی برای این معنی نیست� هست چو گرگ ستمگر بدامت فتد هلیدن نباشد ز رای و خرد لبیبی بهل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برهم/برسم = از واژه برسمن اوستایی بچم بالش و نمو. برس/برزگر نیز از همین امده بر / ثمره / محصول/تولید/شاخه های تازه بر امده /تنجه برسم را مزدیسنان ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا به گونه پنج و پند نیز گویند - در زبانهای آریا گ و ج - g - هر دو را توان گفت . د - گ در پارسی گاهی ججای هم مینشینند مانند نرد و نرگ که هردو تنه ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخشیج و اخشیگ ضد است و نه گوهر - اخشیجان اضداد هستنددیواخشیج دیوستیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دم بچم زمان است و سردم یعنی دوره / عصر مانند سردم صفویه سردم ساسانیان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گشن دستگاهی نهاده فراخ یکی کلبه سازیده بر پیش کاخ گشن دستگاه گشاده دستگاه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

closure بستار در پارسی از بی است ار است و در پهلوی بسیار کاربرد داشته و همه بچم سهل انگاری است بی گمان در سروده ناصرخسرو نیز چنین است عروةالوثقی حق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اپاورتن، اپاورتا، ابیورد پایتخت اشک دوم تیرداد تیرداد به�آپاورتن�/ �آپاوارتا� = ابیورد شهری ساخت وآنرا پایتخت کرد ونامش دارا/داریون نهاد. گویی شهر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازه همچنان دایره و فرجه و رخنه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیابی ببینی یکی خان من روندست کام تو بر جان من

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی قاره/غاره/گاره/گاله/کاله/چره/چیره//چیر/جیغ/غره/غرش به چم غرش ، غرنگ، غرّ ، غو پارسی است سرزمین پارسی قاره عربی است سرزمین، زمینیست سر خود، چون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاک=لاس ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی سوزنی سمرقندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باره راه اورد است چیزی بردنی به از نیکوسخن چیزی نیابی که زی دانا بری بر رسم باره. ناصرخسرو.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - باره/بار - که در زنباره و بچه باره و شکار باره است بنواژش از ور و ورن آید که بچم شهوت و خواهش تن و گشنی است ۲ - باره /بار/اباره /بر/برا - بر بلن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوست/خوست/وست/گوشه= سوی، شاید برگرفته از ور باشد ر به ش گشته و سپس ش س شده به و، خ ویا گ افزوده شده و سپس این دو به ک گشته اند خرااسان کوست و خاوران ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پندک در پشتو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویار در پشتو بچم غرور است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درختان که کشتن نداریم یاد بدندان بدو نیمه کردند ساد ساد هیچ پیوندی با گراز ندارد و اسدی نیز در فرهنگ همچنین چیز نگفته و دگران گفته اند و گراز خود ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک فهلیان و نوراباد شهر کهن نوبندگان بود در تاریخ گردیزی امده است و افریدون ضحاک را بگرفت و از پوستش زهی بر گرفت و او را بدان ببست و به سوی کوه دم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب بستی که انگور بر ان اندازند ترم و تارم است است و نه برم ترم یا همان تارم زنجان که انرا به نادرست طارم مینویسند ترم است پس چه شد جستان وهسودان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برم در پهلوی به گونه ورم/وارم امده haštom, druz az wārom brīdan rāy, kēn az menišn ōgārdan ud az wināh tēz petītīg būdan. ( Anklesaria, 1964, p. 98 ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس و کرمانجی بچم تولید و تولید مثل است مانند همین پنج تا بز پنج سال بماند چکر میکند یک گله میشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کراندن لایه برداشتن با کاردک این واژه با واژه کارد و کاردک - ته دیگ را هم زین رو کرون گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهشن/جهش اقبال /بخت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهش که در پهلوی جهشت / جهشن امده ریشه جهشن جه به چم یافت شدن است ، ǰastan, ǰast, ǰah، ǰahišn، ، ، جهشت/جهشن در پهلوی در واژگانی چون جهشن ایار / هوجهش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاخته ریخته نیست تاخته، جاری است سره ریشه تازیدن /تجیدن/تاختن در پارسی اوستایی جاری و روان است در این سروده نیز تاخته به رود برمیگردد و نه به خون ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا هیچ از اندازه نگفته جز افکندن - اندازه انداخت و براورد است سنگی انداخت و اندازه شد انداختنش - اندام همه کار به اندازه آنست نشاید کار بی ان ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشت با وازگان مس و مساج انگلیسی همریشه است mass/massage=مشت /جِرم/انبوه/توده در اوستایی نیز مرز/مریز . مردmarz/mrz/marez/mard امده marz/mrz/marez/ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهرآشیان بهتر بود که بگوییم در افغانستان که پارسی را بهتر و سره تر از ما میدانند تیردان را ترکش میگویند گر این تیر از ترکش رستمی است نه بر مرده بر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چر در پارسی از بسی بنواژها می اید ۱ - چر/چش/کش/چژ/چاشت/اچار بچم تغذیه و لذت و نوشیدن ( چون باده کشی ) /مزه است ۲ - چر/جار/سرو/کل/چیر/غر ( غرش ) بچم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پالا بچم پال و پالیدن و پروردن است و هم اکنون در پشتو و بسیاری بهجه های بلوچی و پامیری گفته می شود و واژه فال عربی نیز از همین ریشه است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چو بشنید بهرام پالاى خواست یکى جامه خسرو آراى خواست‏

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی نیز به چم کاستی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در طبس نیز دهنه کاریز را فرَونگ گویند وهنگ نیز دهنه کاریز است به پارسی

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تار=تارو مار / ترت و مرت و ترتن و مرتن راندن و کشتن ، تار/تاره/تاران/تاراج/ تار=قهر تار=نثر/نشر تارشن و تارانش از تارش افتاب روشن پیدا شده این جه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انداختن بسیار معانی دیگر دارد ش. ربختانه دهخدا نیاورده - نیانداخته کار و جامه مبر ز هر گونه گفتیم و انداختیم سر انجام یکسر برین ساختیم اندازه گیر ...