پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣١٩)

بازدید
٢,١٤١
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی پهلوی د بسیار به ی/ل/ر/ذ میگردد د/ل مانند کلید/کلیل ، شغال/شغال ، دمبه/لمبه، گسید/گسیل، مدگ/ملخ/میگ و، چوید/چویل/شوید. واژه شوید و چویل هر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ex / �xo / uz / us برابر همند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم کشیک پارسی است و کشیک کشیدن میگویند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربند | گذرگاه دریا که آنرا بندر خوانند. ( از برهان ) ( غیاث ) . شهری که بر گذرگاه دریا سازند و بندر مقلوب آنست. ( از آنندراج ) :

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رم پارسی قبیله است پنج رم فارس رمیجان و رم جیلویه و رم دیوان و رم کاریان و رم بارزنگ بود در چاپ پاره ای کتابها انرا زم نوشته اند که بی گمان درست نیست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غراش=غرس هیچ میانه ای با خراش ندارد گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی را باید از پهلویان ( سره ایرانیان ) اموخت بنگریم رکاب و ردیف را چه گویند سخنور گوید پا بنه سر پایلم بشی پس ترگم خوی دار دلبرم کرد جونه مرگم پ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

- آبگاه تهیگاه و گرده گاه است میان استخوان لگن و دنده را آبگاه و تهیگاه و گرده گاه گویند سر سنان تو در آبگاه گرده ی خصم مدام کار کند چون زبان که در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اپادیس چرا اخیرا هرکسی هرچرتی مینویسه اوکی میکنی اخه اینهایی که واژگان را به عقل ناسالم قسمت میکنند و معنی میکنند و میپندارند ماسه از ماء و سه است چر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رکاب را اسپره و سپر و اسپار و سپار و پایه هم گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پیچش زلف تست شب را غیرت بر تابش روی تست مه را پژهان بهرامی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پردار = معتمد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریان اب سوی رود با کاروانی گشن زهابی بدوی اندرون سهمگن. ابوشکور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرا در آستین مردار باشد کجا یابد رهایش مغزش از گند؟ ناصرخسرو

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاوان = جرم جنایت

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عنان درستش انان از انیدن و پارسی است ریشه ان نَی به چم اوردن و هدایت کردن است انیدن بچم اوردن و هدایت کردن است بنواژ ان نَی است و در پارسی اوستایی و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عرض= جهشن عرض=گزرش/وجار/گزارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستی که گفتند تکه زیر و زبر دارد باید بگویم با تِکه را بازبر نیز گویند مگر تک نشنیدی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگفت با شکوه از یک ریشه است مانند گفتن و گوهان جای گویان نبودی جدا یک زمان از پدر پدر نیز نشگیفتی از پسر چو افراسیابش به هامون بدید شگفتید ازان کودک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس توره =شغال/روباه تور=توسن /سرکش/جانور وحشی ضد اهلی تور بیابان /تور دشتی یار توره تور دشتی تی بد شد از ما گشتی یارا چه خواهیمان کرد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تور /دود/توره/دوده واژی اریایی است بچم رسم و سنت است د در پهلوی به ویژه در اران و اذربایجان وارمنستان خراسان به ت و ر میگردد مانند شنید/شنیر. جهود/جه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توره به پارسی به چم لگام و عنان اسب است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گدی خواهش /گدایی در بدی و کدی توئی منحوس ساستاسا و ساسیا آسا. فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پلخمون باید گویه دگری از فلاخن/ فلاخون / پلاخوون /پلخمون باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز/میَزد/بچم نذری /مهمانی است همچنین مهمان و ابزار مهمانی دادن را نیز میز گویند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سره ان پارسی است دهخدا هیچ زبان نمیداند ایضا برگرفته از ایذا/ایدا/ایدون پارسی است هر چند که شمارک خود باز راندم ٭ مرا تو ماندی، بر تو موقوف ماندم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترکاره - تره کاریهر خوراک که در ان سبزی و میوه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچ در میهن ارز جایی به جای دگر و برگشتن به انست مهاجر را به پارسی آواره گفته اند ud kē wēmārān ud armēštān ud kārdāgān rāy spinǰānagīh kunēd. ( Ank ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرگار بچم مدار است گار گاشتن=گردیدن است و پرگار/برگار مدار است دگر پرگار تاج است که انرا پرگر نیز گویند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لای لاییدن لایش لایه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پهره گویه دیگر این واژه هاست پهله فهله فهرج پهرگ پرهه پلهه پلخه پلخ بلخ پرسه پرثه و پارسه پارس و پهلو و پرثو است این همه واژه ها گویه همند همچنین نام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرنبغ = فرنه بغ - فرنه =خورنه - مانند زر زری زرانَه زَرَنَه = فری فری فرانه فرنه = فرنه بغ درخشش فرهی خدا است بسیاری سرانه و ترانه روانه را سرَنَه و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو انیران است یکی انغران /انیران انگران/انغزان/انیران/انارام/انغره رئوچه که روشنایی بی کران است سفندارمذماه رفته تمام به روزی که خوانیش انیران نام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی سنگ در پارسی یعنی نیرو و توان و پتانسیل در شاهنامه بسیار امده و انرا هنگ نیز میگفتند انرا میتوان برای باتری نیز گفت حتی از انجا که بسیا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عارف طاهری برادر کسی که چیزی نمیداند باید پژوهش کند انگاه سخن گوید فرمودید حرارت از حر است و چون حر دوواژی است عربی نیست با تو چه میتوان گفت حر دو وا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمیدانم ابوحسن نجفی از کجا گفته که انرا طالار مینویسند هیچ کسی انرا طالار نمینویسد و همه میدانند پارسی است و تالار است شیرازیان انرا تللار و تاللار ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یابو/یاوو نزد کرمانجان اسب نر است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصل ان پرمیخ است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرا که آهن پهنی باشد این را هم گرا و هم گراز گویند چو بشناخت آهنگری پیشه کرد گراز و تبر اره و تیشه کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیرمان ، ویرمان نیست که دوستان یادماندنی گفتند هیرمان ایرمان است همان ایر که در ایران و آریان است مان نیز بچم میهن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گامیش همان گاومیش است همه جا ان را گامیش میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا از انجمن آرا و فرهنگ رشیدی و انندراج گوید بمعنی دندانه کلید به نون و زای فارسی است. ( فرهنگ رشیدی ) . دانه کلید که در برهان آورده غلط است به نو ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اهلموغی/اشموغ/اهروموغ بچم اهریمن اموغ/ اهریاموز= اهریمن اموختگی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قارون نکرد شادی چندان بنعمتش کز بهر کیر خواجه کنی تو همی کروژ. منجیک بوزنه جست و گریز اندرزمی بانگ بربرد از کروژ و خرمی با کروژ و خرمی آهو به دشت م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وز دژم روی ابر پنداری کآسمان آسمانه ای است خدنگ. فرخی. معنی دژم در این سروده فرخی چیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگمان انچه دندان جانوران درنده است یشک است و نه نشک و نباید این بدخوانی را در فرهنگنامه نوشت و گر باید یاد کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشک انار نیست انان ناژ /ناز را نار خوانده اند گمان کرده اند انار است هر درخت بی بر را نشک گویند و درختی که بر دهد باغی است و باغ/ باو/باگ بر و ثمر است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرپه نورس نونهال نوزاد نوجوان است اینکه دیر زا و دیر کشت گمان کرده اید همان کوچکتری بوده و نه نارسی - کرپه نوزادی و کودکی است و بزرگی و رسیدگی را کلر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درخت به درفش و سایبان نیز گفته میشده درختی زدند از بر گاه شاه کجا سایه گسترد بر تاج و گاه تنش سیم و شاخش ز یاقوت و زر بر او گونه گون خوشه های گهر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی انچه را که واژگان یک زبان را با ان مینویسند دبیره نام دارد و انچه که با کشیدن گچ یا خامه پدید میاید نامش به پارسی. کشه و کشگ است از ان رو وا ...