اندازه

/~andAze/

مترادف اندازه: پیمانه، تعداد، حد، شمار، کیل، معیار، مقدار، مقیاس، میزان، وزن، پایگاه، پایه، قدر، مرتبه، مکانت، منزلت، قطع، معادل

معنی انگلیسی:
tailored, size, measure, gauge, extent, amount, dimension, fit, fitted, footage, mass, measurement, quantity, quantum, scale, sized _, volume, worth, proportions

لغت نامه دهخدا

اندازه. [ اَ زَ / زِ ] ( اِ ) مقیاس و مقدار هر چیزی. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). مقیاس و مقدار و قدر . ( از ناظم الاطباء ). مبلغ. مقدار. ( مهذب الاسماء ). مقدار و مقیاس. ( سروری ). مقدار. ( دهار ). مقیاس. مقدار. ( فرهنگ فارسی معین ). حد. قدر. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). پیمایش. ( ناظم الاطباء ). مقیاس. قیس. قاس. قاب. قیب. قسم. مقدار. قدر. قد. کتر. منی. کفاف. نهاز. نهز. وزم. وزمة. شیع.نهاد. طلع. وجاه. میزان. ( منتهی الارب ) :
درفش و سنان را خود اندازه نیست
خور از گرد بر آسمان تازه نیست.
فردوسی.
ز هر چیز چندانکه اندازه نیست
اگر برنهی پیل باید دویست.
فردوسی.
کس اندازه نشناخت آنرا که چند
ز دینار و از تاج و تخت بلند.
فردوسی.
هر آن کس که از کار دیده ست رنج
بیابد باندازه رنج گنج.
فردوسی.
آفتاب هر شباروزی بحرکت میانه سوی توالی البروج همی رود... پیشینگان اندر این حرکت و اندازه او به اختلاف بودند. ( از التفهیم ابوریحان صص 119 - 121 ). بیرون آمدن مرکزهای معدل المسیر از مرکز عالم بدان اندازه که نیمه قطر حامل شست جزو باشد... ( التفهیم ص 129 ). قطر قمر بدان اندازه معلوم است که نیمه قطر زمین را یکی نهی. ( از التفهیم ص 150 ). دانستن اندازه های ستارگان را آن بس بود که زمین را یا قطرش را یکی نهیم. ( التفهیم ص 156 ).
به اندازه لشکر او نبودی
گر از خاک و از گل زدندی شیانی.
فرخی.
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
که پدیدار است اندازه نافرمانی.
منوچهری.
آنچه شعرا را بخشید خود اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125 ). هزار دینار و پانصد دینارو ده هزار درم کم وبیش را خود اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125 ). برده و غنیمت را حد و اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی ). چندان مردم بنظاره استاده که آنرا اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی ).
کردار ببایدت باندازه گفتار.
ناصرخسرو.
چندان مال یافتند که آنرا اندازه نبود. ( نوروزنامه ). اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید... اندازه خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت. ( کلیله و دمنه ). تا بمدتی اندک اندازه رأی و رویت... او معلوم گردانید. ( کلیله و دمنه ). خود این معانی ( خوردن ، بوییدن... ) بر قضیت حاجت و اندازه امنیت هرگز تیسیر نپذیرد. ( کلیله و دمنه ). شیر... اندازه رای... او ( گاو ) بشناخت. ( کلیله و دمنه ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مقدار، مقیاس، پیمانه، هرچه که با آن چیزی رابسنجند، آنچه که مقدارچیزی رابا آن تعیین کنند
( اسم ) ۱ - مقیاس مقدار . ۲ - پیمان. هر چیز. ۳ - کم متصل . ۴ - قدر مرتبه شایستگی لیاقت مقام . یا از اندازه در گذشتن . از حد تجاوز کردن افراط .

فرهنگ معین

(اَ زِ ) (اِ. ) ۱ - مقدار. ۲ - پیمانة هر چیز. ۳ - قدر، مرتبه .

فرهنگ عمید

۱. هرچه با آن چیزی را بسنجند، آنچه مقدار چیزی را با آن تعیین کنند، مقدار، مقیاس، پیمانه.
۲. کمیتی که بتوان آن را بر اساس معیارهای مخصوص سنجید.
۳. حد معقول و مورد پذیرش برای چیزی.
۴. [قدیمی] قدر، مرتبه، لیاقت.

فرهنگستان زبان و ادب

{measure} [ریاضی] تابعی که به هر مجموعه از یک سیگماجبر (sigma algebra )، عددی نامنفی چنان نسبت دهد که مقدار مجموعۀ تهی برابر با صفر و مقدار اجتماع هر تعداد شمارایی از مجموعه ها برابر با مجموع مقدارهای آنها شود

واژه نامه بختیاریکا

بَر؛ با؛ تَل؛ قُرند؛ قُرُو؛ هندا؛چند
هَزَین ( هزنگ )

دانشنامه عمومی

اَندازِه یا سایز ( به انگلیسی: Size ) بطور عمومی، بزرگی و بُعدهای یک شیء است. اندازه هندسی می تواند طول، بلندی، قطر، محیط، مساحت یا حجم یک شی باشد. اندازه را می توان با معیار جرم نیز اندازه گیری کرد. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴]
عکس اندازه

اندازه (ریاضیات). در آنالیز ریاضی، اندازه[ ۱] ( به انگلیسی: Measure ) روی مجموعه راهی نظام مند است برای این که به هر زیر مجموعه مناسب از آن مجموعه عددی نسبت داده شود، این عدد به طور شهودی به اندازه آن مجموعه تفسیر می گردد. بدین طریق، اندازه تعمیم مفاهیمی چون طول، مساحت و حجم می باشد. یک مثال خاص از اندازه، اندازه لبگ روی فضای اقلیدسی است که همان طول، مساحت و حجم معمولی هندسه اقلیدسی است که به زیرمجموعه های مناسبی از فضای اقلیدسی n - بعدی R n نسبت می دهد. به عنوان مثال، اندازه لبگ بازه در اعداد حقیقی همان طولی است که در کاربردهای روزمره جهان واقعی استفاده می شد، در اینجا اندازه بازه مورد نظر ۱ است.
به زبان فنی تر، یک اندازه تابعی است که عدد نامنفی یا + ∞ را به برخی از زیرمجموعه های یک مجموعه چون X نسبت می دهد ( به بخش تعریف که در ادامه می آید توجه کنید ) . این تابع باید جمعی شمارا باشد: یعنی اندازه یک زیر مجموعه 'بزرگ' که قابل تجزیه به تعداد متناهی ( یا شمارا نامتناهی ) از زیرمجموعه های مجزای 'کوچک' باشد برابر با جمع اندازه های زیرمجموعه های "کوچکتر" است.
در کل، اگر کسی بخواهد اندازه ای سازگار با هر زیرمجموعه از یک مجموعه داده شده نسبت دهد، در حالی که هم زمان این عمل اصول موضوعه های دیگر یک اندازه را نیز ارضاء کند، صرفاً به مثال های بدیهی چون اندازه شمارشی می رسد. این مشکل با تعریف اندازه بر روی برخی از زیر گردایه از تمام زیر مجموعه ها حل شد؛ زیرمجموعه هایی که به آن اندازه پذیر گویند و برای تشکیل یک σ - جبر لازم است. این بدان معناست که اجتماع شمارا، اشتراک شمارا و متمم گیری زیرمجموعه های اندازه پذیر هم اندازه پذیر است. مجموعه های غیر - اندازه پذیر در یک فضای اقلیدسی که نتوان به طور سازگار رویشان اندازه لبگ تعریف کرد لزوماً پیچیدگی دارند، بدین معنا که با متمم های خود به خوبی مخلوط نمی شوند. [ ۲] در حقیقت وجود چنین مجموعه هایی پیامد نا - بدیهی از اصل انتخاب است.
نظریه اندازه در مراحل پیاپی و پشت سر هم طی قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی توسط امیل بورل، هنری لبگ، یوهان رادون و موریس فرشه و دیگران توسعه یافت. کاربرد های اصلی اندازه ها در تأسیس بنیان انتگرال لبگ، در اصول موضوعه ای کردن نظریه احتمالات و در نظریه ارگودیک می باشد. در نظریه انتگرال گیری، تعیین اندازه امکان می دهد تا انتگرال ها را روی فضاهایی کلی تر از زیرمجموعه های فضای اقلیدسی تعریف کنیم؛ به علاوه، انتگرال نسبت به اندازه لبگ روی فضاهای اقلیدسی کلی تر است و نظریه غنی تری نسبت به نظریه پیشین، یعنی انتگرال ریمانی دارد. نظریه احتمال اندازه هایی را در نظر می گیرد که به تمام مجموعه اندازه ۱ را نسبت داده و زیرمجموعه های اندازه پذیر را به عنوان رویدادهایی در نظر می گیرد که احتمالشان توسط اندازه داده شده است. نظریه ارگودیک اندازه هایی را مد نظر قرار می دهد که تحت یک سیستم دینامیکی ناوردا بوده یا به طور طبیعی از چنین سیستم هایی ظهور می کنند.
عکس اندازه (ریاضیات)عکس اندازه (ریاضیات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

سایز

مترادف ها

tract (اسم)
رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا

limit (اسم)
کنار، حد، حدود، وسعت، سابقه، اندازه، پایان، غایت

extent (اسم)
حد، مد، حوزه، وسعت، مقدار، اندازه

measure (اسم)
حد، اقدام، میزان، درجه، مقدار، پایه، اندازه، پیمانه، تدبیر، مقیاس، واحد، وزن شعر، بحر

bulk (اسم)
توده، میزان، جسم، تنه، حجم، اکثریت، اندازه، جثه، جسامت

volume (اسم)
توده، ظرفیت، جلد، کتاب، دفتر، سفر، حجم، اندازه، طومار، مجلد، درجه صدا

span (اسم)
ظرفیت، پوشش، اندازه، محدوده، یک وجب، وجب، مدت معین، گستردگی، فاصله معین

size (اسم)
میزان، مقدار، اندازه، قالب، قد، سایز، چسبزنی

gage (اسم)
درجه، وثیقه، اندازه، مبارزه طلبی، گرو، اندازه گیر، وسیله اندازه گیری

gauge (اسم)
درجه، وثیقه، اندازه، پیمانه، معیار، مقیاس، گرو، اندازه گیر، وسیله اندازه گیری، مصرف سنج

deal (اسم)
حد، مقدار، سودا، اندازه، قدر

scale (اسم)
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور

quantity (اسم)
حد، مقدار، مبلغ، عده، اندازه، قدر، عدد، چندی، کمیت

quantum (اسم)
ذره، میزان، درجه، مقدار، مبلغ، اندازه، پله، کمیت

magnitude (اسم)
مقدار، بزرگی، اندازه، اهمیت، شکوه، قدر، عظمت حجم

measurement (اسم)
اندازه، سنجش، اندازه گیری

meter (اسم)
نظم، اندازه، مقیاس، اندازه گیر، وسیله اندازه گیری، مصرف سنج، وزن شعر، متر، کنتور

indicator (اسم)
نماینده، اندازه، مقیاس، شاخص، اندیکاتور

dimension (اسم)
میزان، بعد، اندازه، اهمیت، ابعاد

فارسی به عربی

اجراء , حجم , حد , صفقة , کمیة , متر , مدی , معظم , مقدار , مقیاس , موشر

پیشنهاد کاربران

قد
سایز
دهخدا هیچ از اندازه نگفته جز افکندن - اندازه انداخت و براورد است
سنگی انداخت و اندازه شد انداختنش
-
اندام همه کار به اندازه آنست
نشاید کار بی اندازه کردن
نشاید کار بی انداخت کردن
...
[مشاهده متن کامل]

نخست انداخت باید پس بریدن
بریدن نشاید نینداخته
به هرکاری نخست اندازه باید
که بی اندازه هر کاری نشاید
اندازه را باید اختر ماری
باید اندازه و اخترماری
نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته.
( بوستان ) .
بینداخت باید پس آنگه برید
سخنهای داننده باید شنید.
چون از این مهم بزرگ فارغ شدند انداختند تا بر کدام راه بدرگاه آیند. ( تاریخ بیهقی ) .
فراوان بگفتند و انداختند
مر آن کار را چاره نشناختند.
ز هر گونه گفتیم و انداختیم
سرانجام یکسر بدین ساختیم.
ز هر گونه ای موبدان ساختند
چپ و راست گفتند و انداختند.
همی رای زد با بزرگان بهم
بسی گفت و انداخت بر بیش و کم.
بینداخت باید پس آنگه برید
سخنهای داننده باید شنید.
نیانداخته کار و جامه مبر
ز هر گونه گفتیم و انداختیم
سر انجام یکسر برین ساختیم
دگرگونه بود آنچ انداختیم
ازان پس بیامد به پرده سرای
ز هرگونه انداخت با شاه رای
بر انداز وانگه بپرداز کار
توانی مگر چاره ای ساختن
ز هرگونه اندیشه انداختن
و زان پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
فردوسی

واژه اندازه کاملا پارسی است چون در عربی می شود اغراق یا مقاس ترکی می شود Boyut این واژه یعنی اندازه صد درصد پارسی است.
واژه اندازه کاملا پارسی است چون در عربی می شود آنقدر یا مقاس ترکی می شود Boyut این واژه یعنی اندازه صد درصد پارسی است.
ابعاد، قد
مر. . . . .
مایه
کمیت
اندازه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " اندازه" می نویسد : ( ( اندازه در پهلوی در ریخت هنداچک handāčag بکار می رفته است. بر آمده از مصدر هنداختن handāxtan ( = انداختن ) این واژه در تازی هندسه شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( برفتند و خوالیگری ساختند
خورشها و اندازه بشناختند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 289. )
پس واژه ی " اندازه " پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " هندسه " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد .

پیمانه، تعداد، حد، شمار، کیل، معیار، مقدار، مقیاس، میزان، وزن، پایگاه، پایه، قدر، مرتبه، مکانت، منزلت، قطع، معادل
طور به معنی اندازه واحد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس