پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٤٠٤)

بازدید
٣,١٦٩
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ به محسن نقدی برادر من نه اینگونه باشد شتر تاختن نخست انکه انبارشتن پیوندی با باریدن ندارد . ان نیز جهت دار کردن نیست ان در انباشتن همان هم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما هرگز باشتن نداریم ما انباشتن/انباردن داریم بنگر انباردن و انباشتن چیست برای اینها نیاز به وازه سازی نیست انبار و انباشتن پرکردن نیز است مانند گا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای کامل نمیخواهد وازه بسازید خود واژه پر / پرنا. بوَنده/بوندگ. سپر/سپریگ/سپریغ . کامل شدن و کامل کردن و تکامل نیز چنین امده uspurrīgīhistan, uspurr ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیز = آرامش/امنیت/خانه و هر ارامش و امنیتی ، در ژرمنی"Lager" ( =بستر/لیزگاه ) انگلیسی "lair, "to lie down, lay. " ( =لیزگاه، درازکشیدن ارامش ) در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزدور مزد ور است هر کسی که مزد میگیرد کارگر .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوا از سو ( =روشنی ) بچم فردا پارسی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو دادی رخنه در قلب بشرها فَن ِ ابلیس را بهر تنیدن آن لگدکی دفع خار او کند حاذقی باید که بر مرکز تَنَد. شگفتا چگونه در نیافته اند که این تنیدن بچم ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناوه کپه آوند تاوه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسرا خسروی این که به سفت و سخت و اینچیزها میگویند جیر همان جیر ( لاستیک ) است - لاستیک را زانرو جیر گویند لاستیک را جیر گویند چرا که از انگم /ژدو/زید ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برز درستش بَرز است و بُٰرز هم میتوان گفت گرز هم پیشتر اینگونه بوده بدینها بنگریم بالای برز / برزبالا اینها را باید بَرز گفت همچنین که بَرزین و اتشک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوپه/هوپه/هوبه/سوبه در پهلوی به چم سفت و کفت ودوش و شانه است و نام شاپور ذوالاکتاف زا هوبه سوپه /سوپه خوب میگفتند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترانگل - انگل تر - تر انگشت -

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در تالش یک واژه دارند که به ان وش میگویند وش دگر گشت ور و گر است میگویند اتش گر گرفت یا اتش ور کردیم وش دگر گشته ور و گر گرفتن است در پارسی ر به ش م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماکیان را چه راحت از خایه چون خُرُه تاج برد و پیرایه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشیار که پیشاب است از پیشار و پیشیار که پیشکار است خود پیداست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارسی آن ارته و اشه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند آ در پارسی پهلوی برای چند چیز آید یکی برابر نا است مانند آنیک=ناخوب/بدی. آکار=ناکاری. دگر پیشوند آ که کار پسوند آ و پیشوند ب کند مانند اکار =ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هروی در ابنیه ارد که بزبان بهری خراسانیان کَوَندَه گویند - در کاشمر و سبزوار و بردسکن کوند و در نهبندان ترّک و در طبس تژگ گویند در شیراز انرا کرکو ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رامه رامش و کامش کامه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خر که در خرمهره و خرچنگ و خربط میاید گویی با کرا از یک ریشه اند و خر که در پس پرخاشخر و کشخر میاید دگر گشته گر است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریش همان سرشم و سرشته= خمیر است و سریش را چون سریشنی است سریش و سرشم گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام=اندام - به اندام یودن - به نظم بودن - تراز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای خداوند بکار من ازین به بنگر مر مرا مشمر ازین شاعرک لاس و دلوس ابوشکور بلخی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانم فندق پنجیر و ویشگون است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا باید بدین دوگونه نوشت که نخستین اوستایی است و دومین پارسی دری - ویسپه رتو/ویسپه رد بچم همه ردان - گشت رد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

موره همان که انرا مور نیز گویند نویه نوفه مویه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودپسندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودبینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارگر موثر کاری نگردد چنین آهن از آب تر نه آتش برو بر بود کارگر نیامد سخنها برو کارگر بفرمود تا رفت لشکر بدر که آن زهرشد بر تنش کارگر گر اندیشه ما نی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه هزاروش است پهلوی ان نمیدانم چیست اسیم همان سریانی عظیم است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زه =تناسل زه/جیگ=وتر/رشته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پین/بند هردو از یک ریشه و بنواژ آن پد/بد/پت است دیده اید برخی جای چیدن چیندن میگویند ریشه چیدن چد و ریشه زدن نیز زد/جت است چد، جت، وید، افشادن، مادن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر ورجا ارج و ارز یا برز بود انرا ارجمند و ارزمند و برزمند میگفتند بیگمان ورجا چیز دگر است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همشیره به چم همداد است کسانی که شیرخوارگیشان بیکدم بوده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همشیره همداد و همزاد است هرکه به کودکی زمان شیرخوارگیشان بیکدم بوده بدو گفت بهرام کای شیرمرد چنین یاد بهرام با تو که کرد چنین داد پاسخ مر او را فر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم غن در این سروده همان سنگ روغن گیری باشد و خواستش از پیچش سنگ روغنگیران است و نه دستابرنجن بر سر هر رگ تافته گیسویی پیچیده بر دستش بکردار غن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهر ساربان در خراسان بسی خسرو نامور پیش از او شدستند زی بندر و ساربان دیباجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دست نوشتهای کهن و نوشته های تاریخی انرا شیدان نوشته اند ( مانند چیدان و شیران ) برای نمونه در پارس نامه این بلخی و پارس را چندین مَرغ است مرغ شیدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چَهره=چرخه چهره ریسی=چرخه ریسی/نخ رشتن با دوک یا چرخ نخ ریسی - چهره= چرخ \ریسندگی سره چرخ، چهر است مانند سرخ سهر چرخ ، چهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کورش جان اگر وازه شناسی و دانش همینجوری بود که تو میپنداری همه استاد بودند - هیمه تا هنگامی که نسوخته هیمه هست همین که اتش گرفت خورگ/ خورنگ است میتو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراشت افراخت افراز است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می فرستاد فرود سرای بدست من و من به اغاچی خادم میدادم و خیرخیر جواب می آوردم و امیر را هیچ نمیدیدمی سریع در کردی میگویند خیرایی روناکی =سرعت نور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرزمین برابر پارسی قاره است. قاره سر زمینیست، سرزمین زمینیست سرخود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالشت. [ ل ِ ] ( اِ ) نوعی پول در تداول مردم چین. اسکناس. پول چاو. ابن بطوطه گوید: خرید و فروش مردم چین نه بدینار و نه درهم است بلکه آنان بقطعاتی از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویی برخی از قزل باشان بنشت ترک نداشتند مانند همین استاج لو . استاج استاگ - استاگ باید واژی پارسی باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ترجمه تاریخ تبری امده آن که خراسانیان و وَرَزْرودیان ) �خدیز� میگفتند �. . . و خدیژ به زبانِ ماوراالنّهر کذبانو باشذ. . . . � �سعید عبد العزیز م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یلان= یله - ازاد - دخترو یلون یلون میرد او انبار دل میگد راهش بگیر مشکشو وردار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اچ ترکی است اچمز ناگشا . اچار = گشا/گشاینده. کلید در پارسی نیز وازه اچار است و هیچ پیوندی با اچار ترکی ندارد. اچار پارسی به چند چم است یکی ا - چار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا چه اندازه بیراهه رویی دارد پابند - گرو - گروگری - گرفتار - پاینده پیمان - وابسته پابسته سخنور شیراز گوید گرو بستان نه پایندان و سوگند که پایند ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوابیدن=خوابانیدن بر ایشان یکی بانگ برزد به خشم بتابید روی و بخوابید چشم از این جادوئیها بخوابید چشم بجنگ اندر آئید یکسر بخشم. هر آن کس که او از گن ...