پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٤٠٦)

بازدید
٣,١٩٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستی=نعمت/خیر آزاد رسته از در و دربند حادثات رستی خوران به باغ رضا آرمیده ایم. خاقانی رستی همچنین دلیری ومحکمی وسختی نیز باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرامه=خورآمه/خورآمان/هورامان بچم مغرب است خرامه فارس مغرب کرمان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لکهن =روزه خوان اودایم پر زایر و پر مهمان ور جز این باشد حقا که کند لکهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لکهن بچم روزه است گویی لگهن واگویه دگری از روزه است گویی روزه را روزن گویی ر/ل - و/گ - ز/ه - ه/ن گفته اند و در نامهای پارسی نامی دیده ام که گرچه چمی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرهی/ناراهی بیچارگی براه میگوید درست میگوید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنرا اذر خرّین و آذرفرنبغ و اذرخرداد و آذر کاریان نیز گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برز بنواژ براز استی در پهلوی برزشن برازشن ( برز براز ) ، تبشن تابشن ( تب تاب ) ، ورشن وارشن ( گر گار ) وزشن وازشن ( وز واز ) برز براز /برزشن/برازش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهاپت/نافاپد/ناواپت واژی پهلویست ناها دگر گشته ناوا ناف/ناو/نوه، ا بچم ناف نوه و نسل و ملت و مرکز است ا است و پت هم همان پت/پد/بد پهلویست که در دنبال ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوتام بس کن تو از خوردنی شاهنامه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروای همان اندروای است بچم درهوا کوس را دل نی و دردی نه ، چرا نالد زار ناله زار ز درد دل دروا شنوند. دیگر دروای نیز دربای/دربایه/دربایست است گر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمستر پد Demister Pad برابر پارسش همان دم ستر پد است دم ستردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگرچه همگان توفیدن را به چم خروش آورده اند گمانم که توفیدن به چم انفجار باشد بنگریم مغزمان روزه بتوفید و تبه کرد و بسوخت فرخی. روزه مغز را توفیده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفتن ( کفیدن ) کافتن کوفتن کافت شکافت کفید شکفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصیل و خصیل هر دو لغت نادرست حصیل /حاصل هستند پارسی ان خوید/خید است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدگیس/صدویس/صدگیسه درست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا را چگویی به دهخدا نوشته نارو از نا رو نا رو ، ناروا است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

او پس از سوی بلشویک های روسیه که خواستار گرفتن ایران بودند و پیشتر هم به ایران تاخته بودند و پس از ان هم نشان دادند که دشمن ایرانند به ایران تحمیل شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرس/غراش گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاوخیز و کمخا هر دو پارسی مخمل است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هج/هچ/هش/سخ/شخ/شق/هق افرازه و افراخت را گویند و هر اف راست را و در پارسی هخامنشی هش/ هشی گفته بچم راست و درست و از آنست چک/چاک/سز/سغ/ساغ. ساز/سزا/چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدن آمد گل ، اگر باده گساری ، واخور بی باده ، نفس چند شماری ، واخور دی ، اقچه نداشتی نخوردی ، شاید امروز ، که گل به دست داری ، واخور ( حمید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم باذنویگ بوده به چچم انچه در هوا مینود انچه در هوا نوان است باذ/باد=هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان چو زنگیانند بر بازنیج بازی گر. بوشکور. بازنیج/بازنیچ/باذنیچ = آنچه بر باد نوان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی یک را یو میگفتند ده یک را ده یویه میگفتند دهیویه و بیست یویه ده یک و بیست یک است وکان باللغة الفارسیة إلی العربیة فی أیام الحجاج. والذی نق ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرو نی میان تهی است و غنگ چوب پر و صلب است میگوید این ناله از غرو نیست از غنگ است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بادروج نام پارسی ریحان است و انطاکی و حکیم مومن که گفته اند نبطی است نبطیان انرا از پارسی گرفتند و بادروج بچم روزبویه است شب کم بو است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دار ا بچم اداره کردن است کاوس هنگام رفتن مازندران به زال گوید سپاه و دل و گنجم افزونترست جهان زیر شمشیر تیز اندرست تو با رستم ایدر جهاندار باش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایذ بچم نیز است و همچنین به عربی رفته ایضا شده هر چند که شمارک خود باز راندم ٭ مرا تو ماندی، بر تو موقوف ماندم الهی! ار شمار تو بدرد من می راست ایذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیج=لجستیک کنون بودنی بود مندیش هیچ امید بهی دار و رامش بسیج.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دی ز من پرسید معروفی ز معروفان بلخ از شما پوشیده چون دارم عزیز شادخی انوری همچنین شادخ نام کهن نیشابور است شادخ و یا شادیاخ نام شهر نیشابوراست و آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نژاد را در برخی گویشها نجاد و نجار گویند و همین به عربی رفته نجاره گویش دیگری از نژاده است با این همه گمانم انچه نمونه اورده و با تازی امده تخاره با ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این باره بیشتر کاویدم جایگاه ان بنزدیکی همدان در دشت بهار است یک منزلی . آنجا کوشک بهرام و مادر بهرام بود و بهرام در انجا شکار میکرد و در همان ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرج دای/ مرگ دای/ مرغ دای/ دای مرج/دای مرغ یکیست دینوری در این باره گوید به یاد مادر بهرام انجا "دای مرج" خواندند زیرا "دای" به پارسی مادر است و"مر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنگر که این غریژن پوسیده یاقوت سرخ و عنبر سارا شد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپه برون برد از رود ژرف بی کشتی گهر برآورد از سنگ خاره بی کهکان قطران توریزی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بفند گونه ای پارچه است روز هیجا از بر چابک سواران پروری از برای زین رخش خویش کمیخت و بفند سوزنی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چر/چیر/جار/سرو/کال آواز و نوا و سرود و اعلام و بانگ باشد و در پهلوی و پارسی دری بسیار آمده و تا کنون نیز در جای جای ایران بگونه گوناگون بکار برند چ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنکرد یا بنگرد آنگونه که یاقوت حموی اورده بچم مرکز و مصدر است وقال أبو معاذ: المخلاف البنکرد، وهو أن یکون لکل قوم صدقة علی حدة، فذاک بنکرده یؤدى إل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلتر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استیم و ستیم همانstem و stain انگلیسی است ریشه ان � استا � ( ایستادن ) است چون خون ایستاده است انرا ستیم یا استیم گویند پاچه و پایه و میان ارنج و مچ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرپرستی مکن سردهی تا توانی قبول که زود از تو گردند دل ها ملول نزاری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرا مغز خر داد خشدامنم که تا همچو خر گردن آرم به زیر چو خر نرم گردن نگشتم ازان مگر همچو خر گشته ام سخت ایر خسورا خسوزادگان ورا بگادم نشد . یرم از گ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کبت=زنبور || گیر کردن. پیش رفتن نتوانستن : کبت ناگه بوی نیلوفر بیافت خوشش آمد سوی نیلوفر شتافت تاچو شد در آب نیلوفر نهان او به زیر آب ماند از ناگها ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کبت/گبت و باز بفرمود تا یکی جوال بزرگ از کبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جوال کردند تا بمرد. ( تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 ) . خلیة عاسلة؛ کبت پر ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زفرین/ زوپرین/ بر نشوی تو به جهان برین تات همی دیو بود هم نشین نیستی آگاه تو هیچ از بهشت خور چه کنی گر نه خری راستین؟ کار ستور است خور و خفت و خیز ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشگال/دشکار به گیاهان هرز که در کشته پدید میاید میگویند برای نمونه دانه های گیاهی که در برنج به همراه برنج است دشگال/دشکار میگویند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشبل =دش/دژ که در اغاز وازگان است و بل که دگر گشته بد به چم بند است واژه بند نخست بد بوده و در پارسی باستان بنده ، بدگ امده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیداست که شولیدن همان شوریدن است