پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣١٩)

بازدید
٢,١٤١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا این بیت را باید زیر برزگر ریون دست می اورد در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشته او را نه عدد بود و نه مره. رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگشته/انبشته در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشته او را نه عدد بود و نه مره. رودکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم پساوند هم قافیه و هم ردیف و هم دنباله و پایان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوچ به تاج خروس نیز میگویند و ان ابریشمبن سرخ را هم برای همین خوچ گفته اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانم سنار همان شنار باشد جایی که شنهای ته دریا در ان تل گشته و ژرفای اندک دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروشت و بیز درفش باشد بیز است و نه تیر ای مسلمانان زنهار ز کافر بچگان که به دروشت بتان چگلی کشت دلم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آید از باغ بی سرود و بازیج دستک بکراعه می برآرد ورتیج. زینتی ( از لغت نامه اسدی ) . گشته در چنگل عشق تو گرفتار دلم همچو ورتیج که در چنگل باز است اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَرَک در پارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویش های زبان کردی، در پارسی دری به ویژه در گویش کرمانی واژهٔ بدبده و بودنه و بدیده، در پارسی دری کهن وَرْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کربال سره آن کربار است مانند رودبار و دریابار و باریاب و فاراب - بزمینی که کنار رود است و آب بر آن سار شود رودبار گویند و چون کربال کنار رود کر است آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این سرود چمانه دوم جانور ( جمنده - جمبنده ) باشد چه لافی که من یک چمانه بخوردم چه فضل است پس مر ترا بر چمانه. ناصرخسرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای کوته استینان تا کی درازدستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعل امر از آژیدن و آژندن آژن و بیاژن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چویل کر کمر باد اوشنیدش دل کر کاردین تر غم انجنیدش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا اکنون اشرمه گویند اخوند بی تنگ و نوار و افسار هیچ بی اشرمه نمی کند کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یعنی ندانسته اند که این همان عنقا است اعز من بیض الانوق اعز من بیض العنقا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیو رخش یعنی دیو سرخ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام اهنگهای باربرد مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر وبم گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر گاه نوروز بزرگ و گه بهار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو بسی با هزار ببر شمند تو بسی با هزار شیر ژیان مسعود سعد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زرگُنج به چم حلبه است و زرگنج چینی به حلبه چینی گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسعودی گوید رود امویه را نیز رود کالف می نامیدند وعند الفرس على ما فی کتاب السکیکین أن کیخسرو کان قبله على الملک جده لأبیه، وهوکیکاووس ولم یعلم ممن ه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیدادکشی زبونی آرد نابودی و سرنگونی ارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحمل را به خود کن رهنمونی نه چندانی که بار آرد زبونی به جایی که بدخواه خونی بود تواضع نمودن زبونی بود زبونی چه دیدی که توسن شدی چه بیداد کردم که دشم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انکه بشیرازی است خزوک است و نه خروک - به ان خزوگ گه ترون گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گوشه منتهی الارب زیر تهییج نوشته برانگیتن - برالیز - آلوز - در رساله روحی انارجانی که به لهجه تبریز در سده یازده هجریست الوز والوز امده و پژوهن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرشم و فرادم نخست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاخن = منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غورک نام فرمانده سغد زیردست ترخان - و غورک غور ک غور مردم غور گوران مردم کوهستان غور=هرزه هست کار من برو چونانکه وقتی پیش ازین دهخدایی گفت با غوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویا در پارسی خورا بچم راغب نیز بوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیپور - شیفور - شیفتک - شوتک - شیعون چفیر شفیر سپیل - سفیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفته شعوری دست است و گفته دهخدا بر چیزی نیست درکلمه رانین یاء برای نسبت و نون برای تأکید نسبت است چنان که میگوییم زر زری زرین ران رانی رانین سیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوش داری - پاس داری - یاد داری

پیشنهاد
٠

گله اسب را به پارسی فسیله و زرنگ گویند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نبودی جدا یک زمان از پدر پدر نیز نشگیفتی از پسر چو افراسیابش به هامون بدید شگفتید ازان کودک نارسید نبودی جدا یک زمان از پدر پدر نیز نشگیفتی از ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجزیه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزن روم از ان رو گفتند که روم بخشی از ارزنگان را گرفته بود و به ان بخش ارزن روم و ارز روم میگفتند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این بیت درست از فراولی است و ساسی به گدا و دیوانه گویند در بدی و کدی توئی منحوس ساستاسا و ساسیا آسا. فرالاوی چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من در این بسیار اندیشیدیم هیچ کدام از اینها نیست و چیزی به نام هاز. و هازیدن نداریم این بهاز و بهز سر هم است بهز و بهاز همان. به از است که یک واژه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گلوبال را اگر بخواهیم بهتر بشناسیم بهتر است اینگونه روشنگری کنیم / پسوند ال را جدا کنیم گلوب/گروبال/گروپ ال/گروپال/قلمبه/کلمبه/گروهال/گروه/گلوب/کلوب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابشی/ همان شیب است حمزه اصفهانی گوید شیب مجرای اب است و انرا به پارسی شیو نیز گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژ آبفت است تن همان خاک گران و سیه است ار چند شار و آبفت کنی قرطه و شلوارش. شار و شاره پارچه نازک است و آبفت پارچه ستبر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرهی/ناراهی بیچارگی براه میگوید درست میگوید

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنرا اذر خرّین و آذرفرنبغ و اذرخرداد و آذر کاریان نیز گویند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهاپت/نافاپد/ناواپت واژی پهلویست ناها دگر گشته ناوا ناف/ناو/نوه، ا بچم ناف نوه و نسل و ملت و مرکز است ا است و پت هم همان پت/پد/بد پهلویست که در دنبال ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوتام بس کن تو از خوردنی شاهنامه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروای همان اندروای است بچم درهوا کوس را دل نی و دردی نه ، چرا نالد زار ناله زار ز درد دل دروا شنوند. دیگر دروای نیز دربای/دربایه/دربایست است گر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمستر پد Demister Pad برابر پارسش همان دم ستر پد است دم ستردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این باره بیشتر کاویدم جایگاه ان بنزدیکی همدان در دشت بهار است یک منزلی . آنجا کوشک بهرام و مادر بهرام بود و بهرام در انجا شکار میکرد و در همان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرج دای/ مرگ دای/ مرغ دای/ دای مرج/دای مرغ یکیست دینوری در این باره گوید به یاد مادر بهرام انجا "دای مرج" خواندند زیرا "دای" به پارسی مادر است و"مر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بنگر که این غریژن پوسیده یاقوت سرخ و عنبر سارا شد

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سپه برون برد از رود ژرف بی کشتی گهر برآورد از سنگ خاره بی کهکان قطران توریزی