پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٤٠٣)

بازدید
٣,١٤٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا را چگویی به دهخدا نوشته نارو از نا رو نا رو ، ناروا است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

او پس از سوی بلشویک های روسیه که خواستار گرفتن ایران بودند و پیشتر هم به ایران تاخته بودند و پس از ان هم نشان دادند که دشمن ایرانند به ایران تحمیل شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرس/غراش گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو دمب در نشته های پهلوی امده چون انگار از دو سو دنباله داره دو دنباله میگفته اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروشت و بیز درفش باشد بیز است و نه تیر ای مسلمانان زنهار ز کافر بچگان که به دروشت بتان چگلی کشت دلم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آید از باغ بی سرود و بازیج دستک بکراعه می برآرد ورتیج. زینتی ( از لغت نامه اسدی ) . گشته در چنگل عشق تو گرفتار دلم همچو ورتیج که در چنگل باز است اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَرَک در پارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویش های زبان کردی، در پارسی دری به ویژه در گویش کرمانی واژهٔ بدبده و بودنه و بدیده، در پارسی دری کهن وَرْ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کربال سره آن کربار است مانند رودبار و دریابار و باریاب و فاراب - بزمینی که کنار رود است و آب بر آن سار شود رودبار گویند و چون کربال کنار رود کر است آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این سرود چمانه دوم جانور ( جمنده - جمبنده ) باشد چه لافی که من یک چمانه بخوردم چه فضل است پس مر ترا بر چمانه. ناصرخسرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای کوته استینان تا کی درازدستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوش داری - پاس داری - یاد داری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بگونه سیاه چرده و ببالا دراز و بتن خشک بود برنگ سیاه خلقت بود و ببالا دراز و بتن خشک گونه = رنگ

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورس /گرس/کرس به چم موی و پیچ نیز است ورس/پرچ/پرچم نیز به چم مو و کاکل نیز است و همه پارسی است این به چم پیچ است سر بتاب از حسد وگفته پر مکر و فریب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا این بیت را باید زیر برزگر ریون دست می اورد در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشته او را نه عدد بود و نه مره. رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگشته/انبشته در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشته او را نه عدد بود و نه مره. رودکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم پساوند هم قافیه و هم ردیف و هم دنباله و پایان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوچ به تاج خروس نیز میگویند و ان ابریشمبن سرخ را هم برای همین خوچ گفته اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

غورک نام فرمانده سغد زیردست ترخان - و غورک غور ک غور مردم غور گوران مردم کوهستان غور=هرزه هست کار من برو چونانکه وقتی پیش ازین دهخدایی گفت با غوری ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویا در پارسی خورا بچم راغب نیز بوده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیپور - شیفور - شیفتک - شوتک - شیعون چفیر شفیر سپیل - سفیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفته شعوری دست است و گفته دهخدا بر چیزی نیست درکلمه رانین یاء برای نسبت و نون برای تأکید نسبت است چنان که میگوییم زر زری زرین ران رانی رانین سیم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گارمو/ گرمو/خرمو/خرم/وُرْم/خرو/خُرگ/خرنگ بچم اخگر است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرشم و فرادم نخست است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گوشه منتهی الارب زیر تهییج نوشته برانگیتن - برالیز - آلوز - در رساله روحی انارجانی که به لهجه تبریز در سده یازده هجریست الوز والوز امده و پژوهن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روانگان = اوقاف خوارزمی خود نوشته اوقاف و نام خیریه نبرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعل امر از آژیدن و آژندن آژن و بیاژن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چویل کر کمر باد اوشنیدش دل کر کاردین تر غم انجنیدش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا اکنون اشرمه گویند اخوند بی تنگ و نوار و افسار هیچ بی اشرمه نمی کند کار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَتیگ/استیگ/استیغ/استیخ/استیز/استیه ستیغد/ستیخد/ستیزد/ستیهد ستیر=انگیختن استر/سترون/ستاغ=ایستاگ از زایش استیم/استین=ساق و ساعد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یعنی ندانسته اند که این همان عنقا است اعز من بیض الانوق اعز من بیض العنقا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زرگُنج به چم حلبه است و زرگنج چینی به حلبه چینی گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسعودی گوید رود امویه را نیز رود کالف می نامیدند وعند الفرس على ما فی کتاب السکیکین أن کیخسرو کان قبله على الملک جده لأبیه، وهوکیکاووس ولم یعلم ممن ه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیدادکشی زبونی آرد نابودی و سرنگونی ارد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحمل را به خود کن رهنمونی نه چندانی که بار آرد زبونی به جایی که بدخواه خونی بود تواضع نمودن زبونی بود زبونی چه دیدی که توسن شدی چه بیداد کردم که دشم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انکه بشیرازی است خزوک است و نه خروک - به ان خزوگ گه ترون گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویا این خواسگی از خواستنی بوده خواسته مال است و مال گرانسنگ را خواسگی گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیداست که وننگ برابر آونگ است و پیوند ان با انگور و خوشه و بند تنها در اونگ بودن انست و فرخی نیز گوید دشمنت مانند تری که اونگ شده گریان باد و انجا که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلهی رای = رای دلهی = دهلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

غولین همان است که زمان ما به ان غوری گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آذر خراد همان آذر فَرَّنَه بغ است که جای فرَّنَه ، اذرخَرَّنَه وآذر خراد و آذرخرّین و آذر خرَّداد و آذر خرداد نیز توان گفت توان گفت که پو واپسین بچم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوش هم تندی است و هم عشق و این ب دگر گشته جوش است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از زبان هیتی گرفته شده Hittite 𒄑𒆳𒋫𒀀𒀠 ( kurtal - , kartal -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستبی ری و دستبی همدان دو دست بزرگ بودند که هریک بیش از نود روستا داشت و دستبی همدان را گاهی دستبی قزوین نیز مینامیدند ابن فقیه گوید دستبی ری و دستبی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُد آکنده هامون و گردون همه زمرغان چفاله زغرمان رمه گرشاسپنامه ز مرغ و آهو رانم به جویبار و به دشت از این جغاله جغاله وزان قطارقطار. عنصری.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکن گردکوه و دز لنبه سر سرش زیر گردان، تنش را زبر ممان هیچ کاندر جهان دز بود نه یک توده خاک هرگز بود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه زنجی است و شادروان دهخدا و دگران نام ابوالعباس و همچنین نام نویسنده مهذب الاسما را که از ارگ زنجی سیستان بود به نادرست ربنجنی خوانده اند زنج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژن تنها تیز و تژن باشد و رود تجن را بخراسان و طبرستان نیز تجن گویند چرا که تند است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تژن همان تجن است که هم رودی در خراسان و هم در امل است و تژن تیز و تند باشد و هر خوردنی تند را نیز تژن و دژن گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوخ گنده دهانی کرفس خای نه کیکیز. سوزنی چون با شعرا مرد بکاود و ستیزد چون بر کس و کون زن خود کارد کیکیز. فرهنگ اسدی کیکی ...