پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٤٠٣)

بازدید
٣,١٤٤
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر وندی برای نشان دادن جدایی و استقلال چیزی سرخدایی=دولت مستقل سرزمین=قاره سردار سررشته سرجدا سر = اضافه باقی چند سر میدهی =چند اضافه میدهی ای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوراق نا درست است اوگار درست است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزند ههر چیز که چیزی را آژده وانباشته کند - آژندن وآژیدن آجین کردن است آژدن و آژن چون زد و زن و زند است آژیدن و آژندن آژن و بیاژن بفرمود کآهنگران ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این سروده نیوشه از شنیدن نیست از نوش است - و در این سروده یا نیوشه از نوش و یا به نوشه است مرا امروز توبه سود دارد چنان چون دردمندان را نیوشه م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داد به چم قانون و نهادن است ز خورشید تابنده تا تیره خاک گذر نیست از داد یزدان پاک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاریاب و فاراب را پاریاب ، فاریاو و پاریاو ، پاراب ، فاراب نیز آمده است. فارسنامه ابن بلخی گوید : خشت و کمارج دو شهرند در میان قهستان گرمسیر بغایت و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوم =سلطح بر= بلندی - برز بوم و بر = پستی و بلندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوعلی سینا و بیرونی هر دو در نوشته های پارسیشان نهادن را برابر فرض نهاده اند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل انگیز =داوطلب زیر همین واژه نمونه های بیهقی را بنگرید

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل انگیز نیز مانند دلخواه میتواند دو چم داشته باشد هزار سوار گسیل شاه و بفرمان، و پانصد سوار نیز دلخواهان امدند هزار سوار فرستاده شاه بود و پانصد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهمورث که برابر واژه ذهن خواست بابرهای پهلوی در پهلوی با درون سر و کار دارند مینویسم ōš ud wīr ud bōy ud axw ud mārišn ud sōhišn ud šnāsag ud warm ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرات را در پارسی پالات و ارنگ میگفتند was tāzēnd ō ēn ērān dehān ī man ohrmazd dād tā arang bār, hād būd kē frāt rōd guft; tā ō gawrān ī asūrestān m ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا وکزازی ایدن را برای امدن نمونه اوردند که یزدان پاک ازمیان گروه برانگیخت ما را [ فریدون ] ز البرز کوه بدان تا جهان از بد اژدها بفرمان و گرز من آ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اردبیز به قیلون گفت دو سِمَه داری گفت تو خو او وامیداری سمه/سمگ/سمْچ=سوراخ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بومهن و بومهین نیز امده بومهن میتواند از. بوم مهن/مثن=لرزه و یا بوم هن/هین =لرزه/حمله/سیل/هجوم باشد hēnīh یعنی �دشمنی، هجوم، حمله�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از نمونه ها ریک کوتاهه اریک / اریغ است اگر شاخ برخیزد از بیخ نیک تو با شاخ تندی میاغاز و ریک ( اریغ ) فردوسی ریگ/ریک/ریو/ریچ همان ارث و غنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فلخمیدن و فرخمیدن و فلخمودن نیز گویند گر بخواهی که بفخمند تو را پنبه همی من بیایم که یکی فلخمه دارم کاری. حکاک. جوان بودم وپنبه فخمیدمی چو فخمیدمی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس بیوبارید ایشان را همه نه شبان را هشت زنده نه رمه . رودکی . بدشت ار بشمشیر بگزاردم از آن به که ماهی بیوباردم . رودکی .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که میگویند فلات پارسی است و عربها هضبه میگویند برادر من فلات از بیخ پارسی نیست یک واژه عربی است به معنی بیابان و مترجمین انرا به جای پلاتو نه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُهر بچم محکم و استوار - این میخ که بدیوار کوفتی مهر نیست نمیشه چیزی به ان اویخت - از این قرص و مهر تر ؟

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا هرچه چرت و یاوه پیدا کرده در نوشته اش گرد اورده و انرا به خورد مردم داده . دو سده پیش یکی از دیلمان نبیگی نوشته که درباره زبان خودشان نوشته و ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاله ی دیگر بگمانم هم بچم حباب و هم بچم کلکی است که با مشک سازند و از اب بگذرند و زنده یاد دهخدا درین باره بیراه رفته چرا که اگر بگفته برهان بنگریم م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگمان موک بچنم نیش است چرا که در سراج گفته مطلق نیش را گویند خواه نیش عقرب باشد و خواه نیش چیزهای دیگر - از این گفته مینماید که گوینده موک را میشناخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیکیز و گندنا و سپندان و کاسنی این هر چهار گونه که دادی همه دژن ؟ ( از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 402 ) . نگاه کن که بقا را چگونه میکوشد به خردگی منگر دان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنوری باستانی ست در لغت فرس اسدی از او سروده آمده ز همه خوبان سوی تو بدان یازم که همه خوبی سوی تو شده یازان تا ز هوای توام به بند و به ناله عشق تو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادتن برای انتیبودی بسیار نادرست است انتی = ان یت/ید =نیستی =نابودگر است و بودی هم تن است ( بودی در انگلیسی به چم تن مردم نیست هر بودی است و در اینج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرسه به هر زیارت و عیادت و پرسه رفتگان و مردگان گفته میشود همچنین پرسه نگهبانی و کشیک وپرهه داری است واژه پارسا و پارسی نیز از ان گرفته شده - همچنین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

|| فروگذاشتن. ( برهان ) گفت� شاهدی برای این معنی نیست� هست چو گرگ ستمگر بدامت فتد هلیدن نباشد ز رای و خرد لبیبی بهل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برهم/برسم = از واژه برسمن اوستایی بچم بالش و نمو. برس/برزگر نیز از همین امده بر / ثمره / محصول/تولید/شاخه های تازه بر امده /تنجه برسم را مزدیسنان ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا به گونه پنج و پند نیز گویند - در زبانهای آریا گ و ج - g - هر دو را توان گفت . د - گ در پارسی گاهی ججای هم مینشینند مانند نرد و نرگ که هردو تنه ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخشیج و اخشیگ ضد است و نه گوهر - اخشیجان اضداد هستنددیواخشیج دیوستیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دم بچم زمان است و سردم یعنی دوره / عصر مانند سردم صفویه سردم ساسانیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گشن دستگاهی نهاده فراخ یکی کلبه سازیده بر پیش کاخ گشن دستگاه گشاده دستگاه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

closure بستار در پارسی از بی است ار است و در پهلوی بسیار کاربرد داشته و همه بچم سهل انگاری است بی گمان در سروده ناصرخسرو نیز چنین است عروةالوثقی حق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اپاورتن، اپاورتا، ابیورد پایتخت اشک دوم تیرداد تیرداد به�آپاورتن�/ �آپاوارتا� = ابیورد شهری ساخت وآنرا پایتخت کرد ونامش دارا/داریون نهاد. گویی شهر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازه همچنان دایره و فرجه و رخنه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیابی ببینی یکی خان من روندست کام تو بر جان من

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی قاره/غاره/گاره/گاله/کاله/چره/چیره//چیر/جیغ/غره/غرش به چم غرش ، غرنگ، غرّ ، غو پارسی است سرزمین پارسی قاره عربی است سرزمین، زمینیست سر خود، چون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاک=لاس ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی سوزنی سمرقندی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باره راه اورد است چیزی بردنی به از نیکوسخن چیزی نیابی که زی دانا بری بر رسم باره. ناصرخسرو.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - باره/بار - که در زنباره و بچه باره و شکار باره است بنواژش از ور و ورن آید که بچم شهوت و خواهش تن و گشنی است ۲ - باره /بار/اباره /بر/برا - بر بلن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوست/خوست/وست/گوشه= سوی، شاید برگرفته از ور باشد ر به ش گشته و سپس ش س شده به و، خ ویا گ افزوده شده و سپس این دو به ک گشته اند خرااسان کوست و خاوران ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پندک در پشتو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویار در پشتو بچم غرور است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درختان که کشتن نداریم یاد بدندان بدو نیمه کردند ساد ساد هیچ پیوندی با گراز ندارد و اسدی نیز در فرهنگ همچنین چیز نگفته و دگران گفته اند و گراز خود ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک فهلیان و نوراباد شهر کهن نوبندگان بود در تاریخ گردیزی امده است و افریدون ضحاک را بگرفت و از پوستش زهی بر گرفت و او را بدان ببست و به سوی کوه دم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب بستی که انگور بر ان اندازند ترم و تارم است است و نه برم ترم یا همان تارم زنجان که انرا به نادرست طارم مینویسند ترم است پس چه شد جستان وهسودان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برم در پهلوی به گونه ورم/وارم امده haštom, druz az wārom brīdan rāy, kēn az menišn ōgārdan ud az wināh tēz petītīg būdan. ( Anklesaria, 1964, p. 98 ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمیدانم دهخدا چگونه بند را ریسمان دانسته بند از بستن میاید و به معنی بست و سد و قفل قید و عهد است و ریسمان نیست به ویژه در این بیتها که دهخدا به معنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس و کرمانجی بچم تولید و تولید مثل است مانند همین پنج تا بز پنج سال بماند چکر میکند یک گله میشود