ژاله

/ZAle/

مترادف ژاله: بشک، جلید، شبنم، طل، جاله

معنی انگلیسی:
dew, hoar-frost

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

ژاله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) تگرگ را گویند و سبب آن چنان است که چون بخار بهوا رود و سرمادر او اثر کند غلیظ شود و قطره باران گردد و در محل فرودآمدن فعل برودت در او زیاده تأثیر کند او را بفشرد و یخ بندد. ( برهان ). ژاله را بتازی برد گویند.( ذخیره خوارزمشاهی ). ( کذا در لغت نامه مقامات حمیدی ). حب الغمام. سنگچه. یخچه. سنگک. ( حاشیه نسخه اسدی نخجوانی ). تگرگ را نیز گویند. ( اسدی ) :
چون ژاله به سردی اندرون موصوف
چون غوره به خامی اندرون محکم.
منجیک.
پدید آمدی منجنیق از برش
چو ژاله همی کوفتی بر سرش.
فردوسی.
|| باران. سرشک هوا. || شؤبوب. ( زمخشری ) ( دهار ). سرشک صافی و شبنم که بر کشت افتد. ( نسخه اسدی نخجوانی ). شبنم و آن چون قطره باران باشد که بامدادان از خنکی بر چیزها نشیند. ( صحاح الفرس ). شبنم را نیز گویند و سبب آن چنان باشد که که شدت سرما هوای صافی را غلیظ کند و بخار سازد و از زمین اندکی بلند شود و بر برگهای نباتات نشیند و از آن قطره ها پدید گردد. ( برهان ). رطوبتی که در هوای صحو بر گیاه و درخت نشیند و بسته نباشد خلاف شبنم. قطره آب که از سردی صبح بر برگ نشیند. || قطره آب که بر برگ گل و جز آن پیدا آید که روان و سیال است و بمعنی صقیع و پشک نیست :
زمانی برق پرخنده زمانی باد پرناله
چنان مادر ابر سوک عروس سیزده ساله
و گشته زین پرند سرخ شاخ بیدبن ساله
چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر ژاله .
رودکی.
یاقوت وار لاله ، بر برگ لاله ژاله
کرده بر او حواله ، غواص در دریا.
کسائی.
گل شنبلیدش پر از ژاله گشت
زبان و روانش پر از ناله گشت.
فردوسی.
سرشک سر ابر چون ژاله گشت
همه کوه و هامون پر از لاله گشت.
فردوسی.
شده ژاله در گل چو می در قدح
همی تافت از چرخ قوس قزح.
فردوسی.
زبس کو همی شیون و ناله کرد
همه خلق را چشم پرژاله کرد.
فردوسی.
پدید آمدی منجنیق از برش
چو ژاله همی کوفتی بر سرش.
فردوسی.
بدرّید آواز گوش هزبر
تو گفتی همی ژاله بارید ابر.
فردوسی.
ز دیوارها خشت و از بام سنگ
به کوی اندرون تیغ و تیر خدنگ
ببارید چون ژاله ز ابر سیاه
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ژان - لوئی - نیکلا مجسمه ساز فرانسوی ( و . پاریس ۱۸٠۲ - ف . ۱۸۶۶ م . )
شبنم، به معنی تگرگ وباران تندباقطره های درشت، جاله: چندتکه چوب که به خیکهای بادکرده می بندند
( اسم ) چند قطعه چوب و تخته که به خیکهای باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند جاله .
مجسمه ساز فرانسوی متولد در پاریس بسال ۱۸٠۲ و متوفی بسال ۱۸۶۶ میلادی .

فرهنگ معین

(لِ ) [ سنس . ] (اِ. ) ۱ - شبنم . ۲ - تگرگ . ۳ - باران .
( ~. ) (اِ. ) چند قطعه چوب و تخته که به خیک های باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند، جاله .

فرهنگ عمید

۱. قطره ای که روی برگ گل یا گیاه قرار می گیرد، شبنم: ژاله بر لاله فرودآمده هنگام سحر / راست چون عارض گل بوی عرق کردۀ یار (سعدی۲: ۶۴۶ )، ژاله بر گل فتاد چون عرقی / که به رخسار یار من باشد (بهرامی: شاعران بی دیوان: ۴۰۵ ).
۲. [قدیمی] تگرگ.
۳. [قدیمی] باران تند با قطره های درشت: ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ / تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ (فردوسی: ۳/۲۲۹ ).
چند تکه چوب و تخته که به خیک های بادکرده می بستند و در آب می انداختند و برای عبور از آب، روی آن می نشستند: چه آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد / چه آب جویی گر پیل برگرفتی بار (فرخی: ۶۴ ).

مترادف ها

dew (اسم)
شبنم، ژاله، ژال

drizzle (اسم)
ژاله، باران ریز، نم نم باران

heat drops (اسم)
ژاله

hoarfrost (اسم)
ژاله، ژال، سرما ریزه، شبنم یخ زده، اریز، پژه

فارسی به عربی

صقیع , ندی

پیشنهاد کاربران

ژاله ی دیگر بگمانم هم بچم حباب و هم بچم کلکی است که با مشک سازند و از اب بگذرند و زنده یاد دهخدا درین باره بیراه رفته چرا که اگر بگفته برهان بنگریم میگوید ( و او گرچه فریب وازگان دساتیری خورده مردیست دانا و کاردان ) ژاله بمعنی جاله یعنی اینکه آن واژه را میشناخته و گویه دگرش را نیز میشناخته و همچنان چون و چند ان و گفتار مردم در ان باره که برخی به سازه چوبین که بر مشکهای پرباد بندند گویند و برخی به مشک پرباد میگفتند و بدین گونه نمیتوان در این باره سخنش را نپذیرفت برهان گفته ژاله بمعنی جاله و آن چیزی باشد که از چوب و علف سازند و مشکهای پرباد بر آن بندند و بر آن نشسته از آب گذرند و بعضی آن مشکهای پرباد را و مشکی را که شناوران بر پشت بندند ژاله گویند. ( برهان قاطع )
...
[مشاهده متن کامل]

بدان ره اندر بگذشت ز آبهای بزرگ
چه آبهایی تا گنگ رفته از کهسار
چه آب رودی کز ژاله برگرفتی مرد
چه آب جویی کز پیل برگرفتی بار
و ژاله کوهله نیز باشد
ز ریدکان سرائی چوژاله بر سر آب
بدان کنار فرستاد ریدکی سه چهار

ژاله، ژال
ژاله در فارسی علاوه بر نام دختران , شبنم، باران، و تگرگ معنی میدهد.
واژه ژاله در هندواروپائی - glhIed بمعنی یخ ودر زبان بونانی کالازا khalaza یا تگرگ و یا برآمدگی های کوچک شبیه درات تکرگ، از همین رو واژه پزشگی شالازیون chlazion ترجمه ان گل مژه در فارسی است و گل نژه مژه هم برآمدگی کوچکی بر روی پلک است. در روسی اوژکدیکا ozekedica برفیست که روی ان یخ زده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ژاله، جاله، گاله، گلوله، حاوی معنایی از گرد بودن وچرخش است. حتی واژه گل حاوی همین چرخش و مدور بودن است.
ژاله : تحریف زاره به معنای اشک حاصله از زار زار کردن.
دکتر کزازی در مرد ژاله می نویسد : ( ( ژاله واژه ای است که از درادنی drādunī در پارسی باستان به یادگار مانده است . همتای سانسکریت آن هرادنی hrādunī بوده است. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 317. )
ژاله بمعنی قطرات شبنم است که در بامداد های اوایل بهار بر روی گلبرگها می نشیند. اسم همسر بنده هم هست.
ژیلا : ژاله تگرگ
ژاله : /žāle/ ژاله به معنی شبنم، تگرگ، قطره ی باران، باران.
ژاله یهنی شبنم و قطره ی باران 😊😊
ژاله یعنی زندگی
تگرگ
ژاله به معنی تگرگ درشت و شبنم . . . مادرم 23 سال پیش این اسم و برای من انتخاب کرد و به نظرم بهترین اسمیه که میشه رو یه خانم گذاشت
ژاله یعنی لطیف و مهربان
ژاله یعنی پاکدامنی
نام علمی: Nerium oleander
نامهای انگلیسی:Oleander, Rose bay, Rose laural, South sea rose
نام های فارسی: خرزهره، جاروجور، گیش، کیش، ژاله، شبرنگ
خَرزَهره درختچه ای سمی و همیشه سبز از راسته گل سپاسی سانان ( Gentianales ) ، تیرهٔ
...
[مشاهده متن کامل]

خرزهرگان ( Apocynaceae ) است که به طور معمول در پارک ها برای اهداف زینتی کاشت
می شود.
خرزهره گیاهی است چند ساله که به صورت بوته ای و یا درختچه می روید. این گیاه که بومی
مناطق مدیترانه ای است، به عنوان گیاه زینتی در بسیاری از نقاط دنیا کاشته می شود.
خرزهره در تمام طول سال سبز بوده و دارای رشد سریعی است بطوری که معمولاً هر سال
یکبار هرس می شود. برگ های آن سبز تیره با قوامی چرمی و رگبرگ های واضح، باریک،
نیزه ای کشیده به طول 10 تا 20 سانتی متر هستند. گلها به رنگ های متنوع و در فصول گرم
ظاهر می شوند.
برگ خرزهره به برگ بیدشبیه است ولی از برگ بید ستبرتر و بزرگ تر است. گل های سرخ و
سفید دارد و حیوانات اگر برگ آنرا بخورند می میرند.
خرزهره دارای ساقه بسیار و برگهای سه تائی و گلهای رنگین که در نقاط گرم و خشک
می روید و همه آن بواسطه «گلیکوزوئیدهای قلبی»موجود در آن بویژه اولئاندرین سمی
است . وحشی این درختچه در جنوب ایران از جمله در حوالی جهرم و لار و جزایر خلیج فارس
و میان عباسی و سیرجان دیده شده است.
در نقاط گرمسیرى خرزهره در باغ ها کشت مى شود و به صورت درخت یا بوته اى بزرگ، رشد
و نمو مى کند.
در نقاط سردسیرى، خرزهره به صورت گیاهى گلدانى، و در داخل گلدان نگه دارى مى شود و
باید در محیطى باشد که دماى نسبتا مناسب یعنى بالاتر از 12 درجه سانتى گراد را داشته
باشد.
این گیاه دائم سبز است و در فصل پاییز خزان نمى کند. گل هاى خرزهره در واریته هاى
مختلف به رنگ هاى بسیار جذابى یافت مى شود. نوع ابلق آن از نظر طراحىِ منازل و آپارتمان
ها جالب است.
تکثیر:
تکثیر این گیاه از طریق قلمه گیرى بسیار آسان است و بهترین فصل قلمه گیرى آن بهار مى
باشد. قلمه ها را باید در بسترى مرطوب و گرم کاشت تا ریشه دهند، سپس قلمه هاى ریشه
دار به گلدان انتقال مى یابند.
خاک مناسب گیاه:
خاک این گیاه باید داراى مواد آلى زیادى باشد و مقدار رس آن نیز بالا باشد تا ریشه ها به
خوبى در خاک مستقر شوند.
گیاه خرزهره در سال دوم بعد از کاشت به گل مى نشیند.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس