پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٤٠٤)

بازدید
٣,١٧٨
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تجه بپارسی تگه یا همان تگ و تاز و جوانه زدن را گویند جوانه را تجه گویند چرا که تاخته است و با�jet� ونیز �تگ/تکاور، تگه/تگل ( گشن ) ، تجن/دجله، یوز، چ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نمک در پارسی ود/خوی است ( خوی هم گشته ود است خ به و افزوده شده و د به ی گشته ) نمک همان واژه نم است از انجا که پیشتر نمک را از کنار دریاچه ها میگرفتن ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نمک را در پارسی باستان سول و سورت و نیز ود/خود/خوی ( =چیزی که در اب حل میشود و گند کش ) میگفتند هنوز نیز در بسیاری از جاهای ایران انرا خوی مینامند ما ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

شیده روشنایی است دوستی که فرمودند باید شیدِ نوشته نخست انکه ه - ـه تای تانیث عربی نیست و هـ نیز نیست و کسره هم نیست این که پایان پروانه و پرده و شیده ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

کشک. = زاغی/ کشکرک/swift flying پرنده ای سیاه که عکه گویند و به عربی عقعق نامند اوستایی ان karshi_ptan پهلوی ان karshift است. : هرگز نبود شکر به شوری ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که گفتند خی به معنی با است این واژه همان واژه خود است در استان فارس انرا خود میگویند تو خود من بیا=تو با من بیا در کابل هم انرا قد و کد میگو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

pas gizistag frāsiyāg ī tūr har ēk nišēmag ī dēwān [ud] uzdēstzār [ud] *bašn pad - iš kard. سپس افراسیاب گجستۀ تور ( = تورانی ) در هر یک [از آنها] ن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زفرین/ زوپرین/ بر نشوی تو به جهان برین تات همی دیو بود هم نشین نیستی آگاه تو هیچ از بهشت خور چه کنی گر نه خری راستین؟ کار ستور است خور و خفت و خیز ش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به دوستی که میگوید کرته پیراهن نیست و بند داشته و گواه می اورد که سخنوری گفته کرته بگشا و بند کرته بگشا دوست گرامی نمیدانم در نگاه شما �بند� چیست م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمیدانم دهخدا چگونه بند را ریسمان دانسته بند از بستن میاید و به معنی بست و سد و قفل قید و عهد است و ریسمان نیست به ویژه در این بیتها که دهخدا به معنی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جَند شهری انسوی فرا رودان ز ری تا دهستان و خوارزم و جند نوندی نبینی بجز لورکند. نظامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پایکار =وکیل /زیردست/ پیشکار من این تخت را پایکار ویم همان از پدر یادگار ویم. فردوسی دگر نیک تر دوستداران او کدیور مهین پایکاران او. اسدی. بد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سنجد گرگان. سیلانه. شیلانه. چیلان. چیلانه دار . چیلانگ/. ارج. درخت شیلان. درخت شیلانک. تبرخون. سنجد جیلان. سنجد گیلان سنجد جیلان. : سنجد چیلان به د ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کبت/کفت به معنی افتادن و افکندن به پارسی نیز است و ریشه اریه دارد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کبت/گبت و باز بفرمود تا یکی جوال بزرگ از کبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جوال کردند تا بمرد. ( تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 ) . خلیة عاسلة؛ کبت پر ا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کبت=زنبور || گیر کردن. پیش رفتن نتوانستن : کبت ناگه بوی نیلوفر بیافت خوشش آمد سوی نیلوفر شتافت تاچو شد در آب نیلوفر نهان او به زیر آب ماند از ناگها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرا مغز خر داد خشدامنم که تا همچو خر گردن آرم به زیر چو خر نرم گردن نگشتم ازان مگر همچو خر گشته ام سخت ایر خسورا خسوزادگان ورا بگادم نشد . یرم از گ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان/زمانه/دمان/دم/تایم ( time ) درست ان دم / دمان است تمن=عمر اینک دم رفتن است برخیز پسر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشت با وازگان مس و مساج انگلیسی همریشه است mass/massage=مشت /جِرم/انبوه/توده در اوستایی نیز مرز/مریز . مردmarz/mrz/marez/mard امده marz/mrz/marez/ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازغ در پهلوی به چم شاخه است در نوشته های پهلوی شاخه را ازگ/ازغ میگویند برای همین است در پهلوی تاتی هیزم را ازگ میگویند هرگونه شاخه را ازغ گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تار=تارو مار / ترت و مرت و ترتن و مرتن راندن و کشتن ، تار/تاره/تاران/تاراج/ تار=قهر تار=نثر/نشر تارشن و تارانش از تارش افتاب روشن پیدا شده این جه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریدن/دریدن یکی رخت نو بر تن به مهمانی میرفت در راه جری پیش امد گدار نبود خواست بپرد دید راه دراز است و جامه اش تنگ با خود اندیشید شلوارش در اورد و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوریا از واژه بوری گرفته شده و بوری به معنی نی است در ارامی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برز بنواژ براز استی در پهلوی برزشن برازشن ( برز براز ) ، تبشن تابشن ( تب تاب ) ، ورشن وارشن ( گر گار ) وزشن وازشن ( وز واز ) برز براز /برزشن/برازش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپه نباشد پانصد ستور بر یک مرد روا بود که شما را سپاه نشماریم ناصرخسرو ستور همان واژه ستبر است که به چم تهم و سترگ و پرنیرو و ایستا و پایدار است ری ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرپرستی مکن سردهی تا توانی قبول که زود از تو گردند دل ها ملول نزاری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نریمان ببد شاد و گفتا ممول همه کارهای دگر بربشول. اسدی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوربختانه دهخدا بسیاری چیزهارا نادرست گفته دارنده در پارسی اداره کننده است و داشتن اداره کردن است همچنین دارنده بچم بازدارنده نیز است مالک و صاحب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَتیگ/استیگ/استیغ/استیخ/استیز/استیه ستیغد/ستیخد/ستیزد/ستیهد ستیر=انگیختن استر/سترون/ستاغ=ایستاگ از زایش استیم/استین=ساق و ساعد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیا بچم محور است در یونانی نیز انرا axis گویند Axial compressor=آسیال کمپرسور axis=محور/آسیا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مگر موی خرد تنها بر پلک است که انرا مویزه بنامند؟ مژه مویچه نیست مژه از موز بچم پوشش است ( موزه پایپوش نیز از همین ریشه است در پهلوی پوشیدن را موخت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ز رستم سخن چند خواهی شنود گمانی که چون او به مردی نبود اگر رزم گرشاسب یاد آوری همه رزم رستم به باد آوری همان بود رستم که دیو نژند ببردش به ابر و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

درست/درود ( درود ) /درُس/دره/ترو بنواژش ترو بچم حقیقت و راستی است در انگلیسی نیزtrue/trust خوانند در این سرود فردوسی نیز بهمین چم امده ترا دین ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زه =تناسل زه/جیگ=وتر/رشته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهار تناسل

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادانانی که میگویند زهار بالای زهار است نخست بدین بنگرند خواست که وی را بزند خویشتن را از زین برداشت میان زره پیش زهارش پیدا شد بیهقی اگر زهار بال ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دم بچم زمان است و سردم یعنی دوره / عصر مانند سردم صفویه سردم ساسانیان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیم/ سیم نیز مینامند دو جوی روان در دهانش ز خلم دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم. شهید زمین است آماجگاه زمان نشانه تن ما و چرخش کمان ز زخمش همه خستگا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استیم و ستیم همانstem و stain انگلیسی است ریشه ان � استا � ( ایستادن ) است چون خون ایستاده است انرا ستیم یا استیم گویند پاچه و پایه و میان ارنج و مچ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمیدانم دهخدا چگونه دم سپیده دمان را به چم نفش گرفته؟ دم بچم زمان است براستی همان واژه زمان راست و درستش دم است و این دم هیچ پیوندی با دمیدن و دمشت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزه maza/maze بی هیچ تشدیدی است و در پهلوی مچک بوده و در پارسی دری انرا به � مزیدن� صرف کنند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهست/مهشت با مجستی/مجسطی یونانی و مستر/مستری انگلیسی همریشه است در پارسی ریشه ان مه/مس است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدره در این سرود فردوسی پیدا نیست چیست کجا آن همه رسم و سوگند ما همان بدره و پند و پیوند ما

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوا از سو ( =روشنی ) بچم فردا پارسی است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبا/سوا از سو ( =روشنی ) به چم فردا پارسی است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادتن برای انتیبودی بسیار نادرست است انتی = ان یت/ید =نیستی =نابودگر است و بودی هم تن است ( بودی در انگلیسی به چم تن مردم نیست هر بودی است و در اینج ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیز = آرامش/امنیت/خانه و هر ارامش و امنیتی ، در ژرمنی"Lager" ( =بستر/لیزگاه ) انگلیسی "lair, "to lie down, lay. " ( =لیزگاه، درازکشیدن ارامش ) در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوند=از نوید = نوید برابر خبر و آگاهی و شناخت است و نوند آگاهی اورنده و تیز هوش است نوند=تیزرو نوند=نالان / غریو / نوان نوند=اسپند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوست/خوست/وست/گوشه= سوی، شاید برگرفته از ور باشد ر به ش گشته و سپس ش س شده به و، خ ویا گ افزوده شده و سپس این دو به ک گشته اند خرااسان کوست و خاوران ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روس لوس و روسپی و روسیه ( سیاه روی ) است روسان بزرگترین دشمن ایرانیان هستند