پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٩٢)

بازدید
٢,٩٩١
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروای همان اندروای است بچم درهوا کوس را دل نی و دردی نه ، چرا نالد زار ناله زار ز درد دل دروا شنوند. دیگر دروای نیز دربای/دربایه/دربایست است گر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وای/واد/باد بچم هوا است واژه باد که انرا وای/واد/وات نیز میگفتند پارسی هوا است باد=هوا اگر بوزد ( وزش یعنی حرکت برای هرچیز - در پهلوی داریم بسم وزید ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوتام بس کن تو از خوردنی شاهنامه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهاپت/نافاپد/ناواپت واژی پهلویست ناها دگر گشته ناوا ناف/ناو/نوه، ا بچم ناف نوه و نسل و ملت و مرکز است ا است و پت هم همان پت/پد/بد پهلویست که در دنبال ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنرا اذر خرّین و آذرفرنبغ و اذرخرداد و آذر کاریان نیز گویند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرو نی میان تهی است و غنگ چوب پر و صلب است میگوید این ناله از غرو نیست از غنگ است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می فرستاد فرود سرای بدست من و من به اغاچی خادم میدادم و خیرخیر جواب می آوردم و امیر را هیچ نمیدیدمی سریع در کردی میگویند خیرایی روناکی =سرعت نور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

چه چرتها که جنیدی گفته هزوارش تنها در زبانهای باستانی بود مانند اینکه بنویسیم � من and تو � و یا �من and یار � و میخوانیم من و تو و من و یار و نمی خو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرهی/ناراهی بیچارگی براه میگوید درست میگوید

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انچه را امروز زبان پارسی می نامیم براستی زبان پارسی دری تنها یک شاخه از پارسی است و باید پارسی را گسترده تر دانست ایرانیان یک مردمند و زبانششان زبان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسا=شخص /باسا =شخیص

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پهلوی اپرناگان و اپورناگان نوشته اند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرنا جوان = جوان بالغ اپرنای رهیگ= کودک نابالغ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستایش بچم ستودگی و منقبت هم هست و تنها ستودن کسی نیست که هر شاه کو را ستایش بود همه کارش اندر فزایش بود بپرسید کس را از آموختن ستایش ندیدم و افرو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بیدادگر ، بی دادگر نیست بیداد گر است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی و اری بسیاری د ها به ل میگردند مانند درد/لرت. دمبه/لمبه . بدست/بلست اینک بنگریم در پارسی دری بلوچی پشتو سورانی کرمانجی و دگر زبانهای اریا. و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بهشتم بفرمود تا تاج زر زمین کورستان و زرین کمر زمین کَوَرْستان بُد از پیشتر که خوانی همی ماوراءالنهر در - - زمین کورشان وُرا داد شاه که بود از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بودن در پهلوی و اغاز پارسی دری به چم شدن است انچه اکنون شدن میگوییم به چم رفتن است فرو بود رستم ببوسید تخت که ای نامور خسرو نیکبخت -

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویا یاکت/یاکوت واژ کهن تر یاکند است و همان واژ کهن را عربان گرفته اند چرا که در پارسی بسیاری واژگان سپستر بدان ن افزوده اند مانند افشاند که در پهلوی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استی یعنی بود اگر کار بدست منستی اگر کار بدست من بود راست اینست که بود در پارسی به چم شد است وما در پارسی کنونی بود را به نادرست و ناراست به کار م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنیز یعنی حتی تنها بنیز پارسی میان سخن یا پایانش میاید حتی عربی نخست کسی را که درویش باشد بنیز ز گنج نهاده ببخشیم چیز. فردوسی. یعنی حتی کسی را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توره به پارسی به چم لگام و عنان اسب است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غلاف /کلاف پارسی پهلوی است در شایست نشایست امده xormā ka - š kulāfag nē ē ( w ) - kardag, xormā rēman ud kulāfag astag pāk خرما، اگر [با] غلاف خود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تور /دود/توره/دوده واژی اریایی است بچم رسم و سنت است د در پهلوی به ویژه در اران و اذربایجان وارمنستان خراسان به ت و ر میگردد مانند شنید/شنیر. جهود/جه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

kulāfag واژ پارسی است به چم غلاف xormā ka - š kulāfag nē ē ( w ) - kardag, xormā rēman ud kulāfag astag pāk; خرما کش کلافگ نه یکپارچه خرما ریمن و ه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حلوان شهری ایرانی بود و نام ان هوروان است خوب روان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آخشیج ضد است دریغا که دهخدا و معین نادانسته انرا گوهر پنداشته اند چهار گوهر که اخشیجان=ضدان همند مایه گمراهی او شده - اخشیج تنها معنی ضد میدهد بنگریم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نهنگ در پارسی به معنی تمساح است انچه در دریا و اقیانوس است نامش به پارسی وال ماهی است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشبل =دش/دژ که در اغاز وازگان است و بل که دگر گشته بد به چم بند است واژه بند نخست بد بوده و در پارسی باستان بنده ، بدگ امده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشگال/دشکار به گیاهان هرز که در کشته پدید میاید میگویند برای نمونه دانه های گیاهی که در برنج به همراه برنج است دشگال/دشکار میگویند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برم در پهلوی به گونه ورم/وارم امده haštom, druz az wārom brīdan rāy, kēn az menišn ōgārdan ud az wināh tēz petītīg būdan. ( Anklesaria, 1964, p. 98 ) ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب بستی که انگور بر ان اندازند ترم و تارم است است و نه برم ترم یا همان تارم زنجان که انرا به نادرست طارم مینویسند ترم است پس چه شد جستان وهسودان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت عربی واژه گزاره است و نیازی به ساختن واژه ندارد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهان و مال جهان سر بسر خنیده تست بشهریاری و فیروزی از خنیده بچر فرخی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یابو/یاوو نزد کرمانجان اسب نر است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باریاب و بخس ( بش/دیم ) هر دو پارسی اند بخس بچم خیساندن است و در پهلوی بسیار امده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستان کرمانجی، زازا ، سورانی واژگانی چون کبک، کفش، گبر نزد مردم فارس و خراسان نیز مانند شما میگویند و آنرا کوک کوش گور مینویسند هشداریم اینها را دقی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

در اوستا خوردن آتیتاathita و در سنسکریت اسas, آسه�śe ودر لاتین ad, ed در انگلیسی و ارمنی و هیتی و لاتین نیز خوردن از Eat امده همچنان که واژه edible ا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نز روی عزیزی است که چون مرکب شاهان رائض ننهد بر سر خرکره همی مخ اگر بر سر خرکره مخ نمینهند از گرامی بودگیش نیست

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نژاد را در برخی گویشها نجاد و نجار گویند و همین به عربی رفته نجاره گویش دیگری از نژاده است با این همه گمانم انچه نمونه اورده و با تازی امده تخاره با ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تو پیدقی و همی نهدی مخ بر کره توسن تخاره منجیک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گشت تغییر رنگش گشت مزه اش گشت سال نگشته بر میگردم زن میگرم سی کاکام

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلش/خلیدن عشق صورت در دل شه زادگان چون خلش می کرد مانند سنان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچه انرا از پنبه یا پشم یا ابریشم یا ابره یا پر اگنند غزآگند است رختخواب بالش بالین نهالی و هر رخت که در ان چیزی اکنده اند گژآگند است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنرا باید غژآگند/غزآگند/خزآگند بچم خزآگنده یا ابریشم اگند نوشت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دی ز من پرسید معروفی ز معروفان بلخ از شما پوشیده چون دارم عزیز شادخی انوری همچنین شادخ نام کهن نیشابور است شادخ و یا شادیاخ نام شهر نیشابوراست و آن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاخته ریخته نیست تاخته، جاری است سره ریشه تازیدن /تجیدن/تاختن در پارسی اوستایی جاری و روان است در این سروده نیز تاخته به رود برمیگردد و نه به خون ه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرک =آوردن /آوردنی میگویند آرک میاره برک میبره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مادن=ماندن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استوا که میان زمین است پارسی است و با استوی عربی پیوندی ندارد و از دو ریشه جدا می ایند