پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٧٨)

بازدید
٢,٦٢٠
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نریمان ببد شاد و گفتا ممول همه کارهای دگر بربشول. اسدی

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

شوربختانه دهخدا بسیاری چیزهارا نادرست گفته دارنده در پارسی اداره کننده است و داشتن اداره کردن است همچنین دارنده بچم بازدارنده نیز است مالک و صاحب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سَتیگ/استیگ/استیغ/استیخ/استیز/استیه ستیغد/ستیخد/ستیزد/ستیهد ستیر=انگیختن استر/سترون/ستاغ=ایستاگ از زایش استیم/استین=ساق و ساعد

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آسیا بچم محور است در یونانی نیز انرا axis گویند Axial compressor=آسیال کمپرسور axis=محور/آسیا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مگر موی خرد تنها بر پلک است که انرا مویزه بنامند؟ مژه مویچه نیست مژه از موز بچم پوشش است ( موزه پایپوش نیز از همین ریشه است در پهلوی پوشیدن را موخت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ز رستم سخن چند خواهی شنود گمانی که چون او به مردی نبود اگر رزم گرشاسب یاد آوری همه رزم رستم به باد آوری همان بود رستم که دیو نژند ببردش به ابر و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درست/درود ( درود ) /درُس/دره/ترو بنواژش ترو بچم حقیقت و راستی است در انگلیسی نیزtrue/trust خوانند در این سرود فردوسی نیز بهمین چم امده ترا دین ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زه =تناسل زه/جیگ=وتر/رشته

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زهار تناسل

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نادانانی که میگویند زهار بالای زهار است نخست بدین بنگرند خواست که وی را بزند خویشتن را از زین برداشت میان زره پیش زهارش پیدا شد بیهقی اگر زهار بال ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دم بچم زمان است و سردم یعنی دوره / عصر مانند سردم صفویه سردم ساسانیان

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خیم/ سیم نیز مینامند دو جوی روان در دهانش ز خلم دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم. شهید زمین است آماجگاه زمان نشانه تن ما و چرخش کمان ز زخمش همه خستگا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استیم و ستیم همانstem و stain انگلیسی است ریشه ان � استا � ( ایستادن ) است چون خون ایستاده است انرا ستیم یا استیم گویند پاچه و پایه و میان ارنج و مچ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمیدانم دهخدا چگونه دم سپیده دمان را به چم نفش گرفته؟ دم بچم زمان است براستی همان واژه زمان راست و درستش دم است و این دم هیچ پیوندی با دمیدن و دمشت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مزه maza/maze بی هیچ تشدیدی است و در پهلوی مچک بوده و در پارسی دری انرا به � مزیدن� صرف کنند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهست/مهشت با مجستی/مجسطی یونانی و مستر/مستری انگلیسی همریشه است در پارسی ریشه ان مه/مس است

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بدره در این سرود فردوسی پیدا نیست چیست کجا آن همه رسم و سوگند ما همان بدره و پند و پیوند ما

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سوا از سو ( =روشنی ) بچم فردا پارسی است

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سبا/سوا از سو ( =روشنی ) به چم فردا پارسی است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پادتن برای انتیبودی بسیار نادرست است انتی = ان یت/ید =نیستی =نابودگر است و بودی هم تن است ( بودی در انگلیسی به چم تن مردم نیست هر بودی است و در اینج ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لیز = آرامش/امنیت/خانه و هر ارامش و امنیتی ، در ژرمنی"Lager" ( =بستر/لیزگاه ) انگلیسی "lair, "to lie down, lay. " ( =لیزگاه، درازکشیدن ارامش ) در ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوند=از نوید = نوید برابر خبر و آگاهی و شناخت است و نوند آگاهی اورنده و تیز هوش است نوند=تیزرو نوند=نالان / غریو / نوان نوند=اسپند

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کوست/خوست/وست/گوشه= سوی، شاید برگرفته از ور باشد ر به ش گشته و سپس ش س شده به و، خ ویا گ افزوده شده و سپس این دو به ک گشته اند خرااسان کوست و خاوران ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روس لوس و روسپی و روسیه ( سیاه روی ) است روسان بزرگترین دشمن ایرانیان هستند

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رژه/رسه/رشه/رجه/رشن=نظم، ترتیب، قانون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیب بچم زیر برابر پیشنود انگلیسیsup است همچنین شیب/شیو/شِو بچم محری اب و سرازیری نیز است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا گفته �|| گمان میکنم یکی از معانی این کلمه حرکت و جنبش بوده در مقابل سایه که معنی آرام داشته است. شتاب ( مقابل سایه ، آرام ) � شیب بچم اضطراب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

پارسی ان سختیان است و نام یکی از بزرگان ایران در سده یکم هجری سختیانی بود چون پدرش پوست فروش بود در افغانستان نیز سختیان میگویند من نمیدانم که گفته ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ونند در پیکر اسمانی کرکس نشسته است که به پارسی کشف ( سنگپشت ) و دیگپایه و سه پایه میگویند پنجمین ستارهٔ درخشان آسمان شب است و ۲۶ سال نوری از ما دور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین یکی از یشتهای اوستا بنام ونند یشت است گوید: ونند، ستاره مزدا آفریده اَشَوَن، رَد اشونی را می ستاییم. وَنند ِدرمان بخش و سزاوار بلندآوازگی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنرا به پارسی ونند گویند ونند بچم پیروز است وانشن/ وناگ/ونند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلتر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همشیره همداد و همزاد است هرکه به کودکی زمان شیرخوارگیشان بیکدم بوده بدو گفت بهرام کای شیرمرد چنین یاد بهرام با تو که کرد چنین داد پاسخ مر او را فر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همشیره به چم همداد است کسانی که شیرخوارگیشان بیکدم بوده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

براستی فرهنگ دهخدا پرغلطترین و پر اشتباه ترین کتاب جهان است بنگرید واژه خران را چگونه ذیل خزان اورده ناصر خسرو میگوید هرچند جو بسوی خران به ز گندم ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس ( فارس بزرگ که از رامهرمز تا کرمان و از دریا تا بختیاری و اصفهان است تنگیدن یعنی جهیدن با پوی پتی تِنگیدی رو کُمُم کمم پُکُندی حالو ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسیل گشته خسید به چم تر است به گندم و جوی و هر کشت دیگر گفته میشود که دانه کشت انرا پر میریزند تا انرا سبز بچرانند این واژه در ریشه به چم تر و خیس اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوان لغات ترک به زبان عربی در سده بیستم با عربی سده بیستم نوشته شده هرچند نویسنده کوشیده انرا با عربی کهن تر بنویسد اما نتوانسته و کاملا پیداست که ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مله هیچ پیوندی با ملح=نمک ندارد بنواژ مله � وده/ Wade� است در پارسی پهلوی م/و بهم میگردد و د نیز به ل میگردد مانند دمبه لمبه شغاد/شغال کلید/ کلیل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برز درستش بَرز است و بُٰرز هم میتوان گفت گرز هم پیشتر اینگونه بوده بدینها بنگریم بالای برز / برزبالا اینها را باید بَرز گفت همچنین که بَرزین و اتشک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدار را دیار نیز گویند سپیدی سینه دلبر دیاره در پارسی گاهی د پس از واکه ی میشود و چون در دیدار د دومین ی شود دو ی کنار هم بوده دیار شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنکرد یا بنگرد آنگونه که یاقوت حموی اورده بچم مرکز و مصدر است وقال أبو معاذ: المخلاف البنکرد، وهو أن یکون لکل قوم صدقة علی حدة، فذاک بنکرده یؤدى إل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا از این زمان چیزی نگغته در سروده خسرو خراسان کشان دامن اندر ده و کوی و برزن زنان دستها بر سرود و زمانه ناصرخسرو این زمانه چیز دگری است من مید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان دگر گشته دمان است و دم بچم زمان و گاه است همان که در انگلیسی تایم میگویند بهتر است که بجای زمان دمان و دم بگوییم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

کسانی که میگویند ساق پا پارسی است در پارسی انرا پاچه و زنگ و ستیم گویند ساق عربی از ساق سوق سایق است که به چم پیش راندن است همانگونه که نام ران در پا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چر در پارسی از بسی بنواژها می اید ۱ - چر/چش/کش/چژ/چاشت/اچار بچم تغذیه و لذت و نوشیدن ( چون باده کشی ) /مزه است ۲ - چر/جار/سرو/کل/چیر/غر ( غرش ) بچم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

گویا خمودن با خموج/خموش از یک ریشه باشد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجیدن/انجتن/ جت/ زت/ جد/زد/کات ( کات انگلیسی ) بچم کات کردن است برخی نیز جای انجیدن انجنیدن گویند چون بریز و بریزان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - مل/ور/گر ( دن ) /جر/کش/کول=گردن /شانه/آسیا ۲ - مود/مید/موی/مو/می/مل/پت/پل=موی ۳ - مد/میذ/مل/می/مو/میمیز/مویز = انگبین/انگور، می/مویز ۴ - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواستن =خواندن