پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٧٨)

بازدید
٢,٦٢٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اگر صد دشنام به دهخدا دهیم کم است مشی عربی را نوشته اما مشی و مشیانه پارسی را ننوشته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دسته و پهنه مانند دسته بیل و پهنه بیل . دسته کلنگ و پهنه کلنک دسته تبر و پهنه تبر. پهنه در اینان دسته چوبی و پهنه آهنی است. دسته گرز و پهنه گرز - د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هج/هچ/هش/سخ/شخ/شق/هق افرازه و افراخت را گویند و هر اف راست را و در پارسی هخامنشی هش/ هشی گفته بچم راست و درست و از آنست چک/چاک/سز/سغ/ساغ. ساز/سزا/چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاز و باز دو واژ جداگانه اند و هر دو یکای سنجشند یاز ، ارش است از سر انگشت تا آرنگ . و باز یک بازه است از سر انگشت میانی راست تا سر انگشت میانی دست چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گفته سه تن که یاز را ترکی نوشته اند بهار و تابستان و پاییز هر سه نزد ترکان یاز است اینجور که پیداست ترکان در سیبری بودند و سال نزد انها دو فصل بود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیخستن=فشردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پزشک/بیشَ زد/ بیشزگ=بیشه زدا بیش/بیشه =اندوه/رنج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاوخیز و کمخا هر دو پارسی مخمل است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زراد چون کم آب نامی پارسی است به چم سلاح - زراد/زراه/زره چون سپاد/سپاه/سپه است گمانم زلاه/سلاه گویه دیگر ان بوده و به عربی سلاح شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مهست نام پسر است و مهستی نام دختر مهست یعنی نخستین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عرض= جهشن عرض=گزرش/وجار/گزارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انچه ابواسحاق صابی درباره عرب بودن دیلمان گفته چرت است دیلمان نیز مانند دگر ایرانیان خود را پارسی میدانستند همچنان که دیلمان نیز از کردان پارسی بشمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لکهن =روزه خوان اودایم پر زایر و پر مهمان ور جز این باشد حقا که کند لکهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوبان و گرامیان شهر خوبان شیرین زبان، سوگمندانه نام بسیاری از شهرها را نادانسته نادرست پنداشته و نوشته اند بی انکه در ان باره بپژوهند نام شهر زیبای ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پردار = معتمد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بچه، کُر، زاک، چُک، زاد، کُدک، کودک، وچک، وچ، زادوک، زاروک، مندار، منال، کُرپه، رود، ببه، باوه بچم فرزند است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُشک در زبان مردم استان فارس ( تنها شهر شیراز در شصت هفتاد سال پیش دگر نمیگویند ) به معنی موش است همچنان که زنبور را موش میگویند مُشک=موش موش=زنبور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانشمندان زبانشناس بزرگ مانند هورن نام شیپور را ارامی دانسته اند همانگونه که کرنای/سرنای را ، با همه بزرگی ان دانشمندان سخنی یاوه است کرنای را نه از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرچه پدر باب گرامی بود نیست پدر را هنر اودری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرامه=خورآمه/خورآمان/هورامان بچم مغرب است خرامه فارس مغرب کرمان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربند | گذرگاه دریا که آنرا بندر خوانند. ( از برهان ) ( غیاث ) . شهری که بر گذرگاه دریا سازند و بندر مقلوب آنست. ( از آنندراج ) :

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستی=نعمت/خیر آزاد رسته از در و دربند حادثات رستی خوران به باغ رضا آرمیده ایم. خاقانی رستی همچنین دلیری ومحکمی وسختی نیز باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامداد دروند تبهکار است انچه امده اینگونه است روان دروند تبهکار و ( نیز روان ) نیکوکار از پل چینوند بگذرد - دروند تنها برای تبهکار امده ونه نیکوکار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلح/سلاح=زره/زداه/سناه/سنیه/زناه/زنیه/زین/زَی/پولات/زده/افزار/ابجار/ بگمانم که سلاح معرب زداه/جتاه باشد ēn ast ān zay ī ātaxš homānāg sōzišnīg اینست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برهم/برسم = از واژه برسمن اوستایی بچم بالش و نمو. برس/برزگر نیز از همین امده بر / ثمره / محصول/تولید/شاخه های تازه بر امده /تنجه برسم را مزدیسنان ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس و کرمانجی بچم تولید و تولید مثل است مانند همین پنج تا بز پنج سال بماند چکر میکند یک گله میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ازرم =احترام اردوان رای کنیزکی اپایشنیگ بوت کی اژ اپاریک کنیژکان اژرمیک تر و گرامیک تر داشت کارنامگ ارتشیر بابکان چنان شد که در شهر بی هفتواد نگفتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نهیب/نهیو پارسی به چم ترساندن وتهدید و زخم شصت و تشر است شاید در پهلوی بگونه نهیگ نیز می امده و هیچ پیوندی با تاراج و نهب و نهیب و منهوب عربی ندارد ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چوک به چم زانو پارسی است چًک نیز همانست و به گوشه و زاویه نیز چوک گویند گویی با سوک/سیک بچم سوی از یک ریشه اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نال دمیده بسان سوسن آزاد بنده بر آن نال نال وار نویده . عماره ( از فرهنگ اسدی ) . راه دین رو که راه دین چو روی همچو شاخ از برهنگی ننوی. سنائی. از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک کال بچم نارسیده و غوره و خام است و هیچ بستی به رنگ ندارد ان هبچ - اینک ایرسیم به کال - - واژه کال از نگاه زبانشناسی دگر گشته کود=کبود است زیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ختنه بسیار زیانبخشه بویژه به گونه ای که مسلمانها بسیاری از پوست دا می کنن این باعث کوچکی و کجی و میشود من خود از ختنه شدنم بسیار خشمگینم و احساس میکن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودپسندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودبینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شوربختانه دهخدا بسیار بی سواد است او دانش دانشگاهی نداشت خود کوش بود اندکی نیندیشیده این در پارسی است که بابا/بابه ( نیا ) /بیبی/بوبو هم خانواده اند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

من و معشوق و می و رود و سرکوی سرود بر سر کوی سر و دست مرا گم شده خر فرخی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حجم را به پارسی اند چند و جرم را به پارسی توده گویند و جسم را تن و هرچه جسم داشته باشد انرا تنومند گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در خونساری و کردی و فارسی دیس/دوس بچم چسب است دوسانیدن یعنی چسباندن به ارزیز بندند و دوسانند آن ارزیز را کفشیر گویند. ( از لغت فرس اسدی ) به همانج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پارسی انرا توده مینامند جرم=توده/گرسته حجم=چند/اند جسم=تن/تنه وزن=سنگ/سنجه/کشه مقیاس/قیاس=سنجش/سنجه عمق=ژرفا ارتفاع=بلندا طول=درازا عرض=پهنا ضخامت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا باید بدین دوگونه نوشت که نخستین اوستایی است و دومین پارسی دری - ویسپه رتو/ویسپه رد بچم همه ردان - گشت رد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذرا که میگوید هر واژه ای که ال داشته باشه ترکی است بفرمایند اینها هم ترکی اند قال مقال الاتصال الافتعال الاعمال الفعال الانتقال الاقبال الاشعال الا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

و مثال داد تا اشتران و اسبان رمک را نزدیک تر گرگان آرند، تاریخ بیهقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هی میخوام پاسخ پان مغولان ندهم نمیشه بابا نادان دش/دژ با دس/دیس انگلیسی یکی است و این نشان از کهنی این پسوند در زبان اریان میدهند کانکت دسکانکت دش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پروز در عربی به ان حاشیه میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گناس=گناه جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در سروده مولوی پرده ای نیست برده ای است سنایی غزنوی از روستایی به نام ابرده یا برده بوده ابرده روستایی از غزنه بود برمدار از مقام مستی پی سر همانجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرس/غراش گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غراش=غرس هیچ میانه ای با خراش ندارد گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی