واخوردن


معنی انگلیسی:
jolt, to be rejected, recoil

لغت نامه دهخدا

واخوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) رد شدن. مردود شدن. ( یادداشتهای مؤلف ). || یکه خوردن. متحیر شدن. ( یادداشتهای مؤلف ). آگاه شدن و هوشیار گشتن در چیزی و دقت کردن در آن.( ناظم الاطباء ). || کردن کاری به زحمت. || ترحم کردن. ( ناظم الاطباء ). || ملاقات کردن. برخوردن. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). || غم کسی را خوردن و در فکر کسی شدن. ( شعوری ).

فرهنگ فارسی

یکه خوردن، تکان خوردن یاشنیدن چیزی خلاف انتظار
رد شدن مردود شدن
( مصدر ) ۱ - مغلوب شدن شکست خوردن . ۲ - ردشدن مردود گشتن . ۳ - مایوس شدن . ۴ - برابر امری غیر مترقب واقع شدن یکه خوردن . ۵ - متحیر شدن . ۶ - ملاقات کردن بر خوردن .

فرهنگ معین

(خُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - یکّه خوردن ، دچار شوک شدن . ۲ - بی رونق شدن .

فرهنگ عمید

۱. تکان خوردن از شنیدن یا دیدن چیزی که برخلاف انتظار، یکه خوردن.
۲. از رواج افتادن.

مترادف ها

jib (فعل)
نوسان کردن، واخوردن

فارسی به عربی

ذراع

پیشنهاد کاربران

نوشیدن
آمد گل ، اگر باده گساری ، واخور
بی باده ، نفس چند شماری ، واخور
دی ، اقچه نداشتی نخوردی ، شاید
امروز ، که گل به دست داری ، واخور
( حمید پسر رشید گنجه ای . نزهة المجالس ، ش 411
...
[مشاهده متن کامل]

ای هر نفسی نهاده بر کف ساغر
عیبی نبود ، ز دوستان یاد آور
ما را می ِ لعل نیست جز در دیده
باری تو که در پیاله داری واخور
( علاء الدین غوری . نزهة المجالس ، ش 2612 )
ساقی بده آن باده که خون شد جگرم
باشد که به می ز دست غم جان ببرم
گر خلق جهان به کشتنم برخیزند
می واخورم و ز هیچ کس وانخورم
( خواجوی کرمانی . دیوان ، ص 545 )
� مشرب می شناسم امّا واخوردن نمی یارم . � ( سخنان پیر هرات ، ص 124 )
� و آبی نبود که بازخوردندی و کشتهاشان بخوشید . � ( تفسر ابوالفتوح رازی ، ج 14 ص 228 )
: � شیخ ما گفت : پیر بلفضل ِ حسن را گفتند که دعایی بکن که باران می نیاید . گفت : � آری � آن شب برفی آمد بزرگ . گفتند : � چه کردی ؟ � گفت : � ترینه وا خوردم . � ( اسرار التوحید ص 259 )

بپرس