پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٧٨)

بازدید
٢,٦٢٩
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژنام بستگان همسر به پهلوانیزبان ( همه زبانهای ایرانی ) خسر است به هنجار پهلوزبان ( هنجار زبانهای ایرانی ) س/ه بهم ه /ی بهم خ/ه نیز بهم گردد ایدون چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر وندی برای نشان دادن جدایی و استقلال چیزی سرخدایی=دولت مستقل سرزمین=قاره سردار سررشته سرجدا سر = اضافه باقی چند سر میدهی =چند اضافه میدهی ای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توپ به چم گوی واژه ای قبطی ( مصری فرعونی و نه عربی ) است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاده/واده=بده/میده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بگونه سیاه چرده و ببالا دراز و بتن خشک بود برنگ سیاه خلقت بود و ببالا دراز و بتن خشک گونه = رنگ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چر/چیر/جار/سرو/کال آواز و نوا و سرود و اعلام و بانگ باشد و در پهلوی و پارسی دری بسیار آمده و تا کنون نیز در جای جای ایران بگونه گوناگون بکار برند چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

closure بستار در پارسی از بی است ار است و در پهلوی بسیار کاربرد داشته و همه بچم سهل انگاری است بی گمان در سروده ناصرخسرو نیز چنین است عروةالوثقی حق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بفند گونه ای پارچه است روز هیجا از بر چابک سواران پروری از برای زین رخش خویش کمیخت و بفند سوزنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیوه را کی بود بیوگانی بنواژ کت/گد/خت/هت در پارسی مِلک است از خانه و مزرعه و باغ و ده گرفته تا یک شاهنشاهی بزرگ میتواند باشد و سروری آن را کدیوری و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخودن کاوش بمالید بر چشم او دست و روی بر و یال ببسود و بشخود موی بپرسید بسیار و بشخودخاک به ناخن سر چاه را کرد چاک. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُرز =گزند . مرزیدن گزند رساندن است و آمرزیدن بخشیدن است از ایرا موش و مار و اینگونه جانوران زیانزسان را مرزه گویند مُرز= پند کون /چنبر سوراخ کون ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - باره/بار - که در زنباره و بچه باره و شکار باره است بنواژش از ور و ورن آید که بچم شهوت و خواهش تن و گشنی است ۲ - باره /بار/اباره /بر/برا - بر بلن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اردبیز به قیلون گفت دو سِمَه داری گفت تو خو او وامیداری سمه/سمگ/سمْچ=سوراخ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اهلموغی/اشموغ/اهروموغ بچم اهریمن اموغ/ اهریاموز= اهریمن اموختگی است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگرچه همگان توفیدن را به چم خروش آورده اند گمانم که توفیدن به چم انفجار باشد بنگریم مغزمان روزه بتوفید و تبه کرد و بسوخت فرخی. روزه مغز را توفیده ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپه برون برد از رود ژرف بی کشتی گهر برآورد از سنگ خاره بی کهکان قطران توریزی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنگر که این غریژن پوسیده یاقوت سرخ و عنبر سارا شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلوبال را اگر بخواهیم بهتر بشناسیم بهتر است اینگونه روشنگری کنیم / پسوند ال را جدا کنیم گلوب/گروبال/گروپ ال/گروپال/قلمبه/کلمبه/گروهال/گروه/گلوب/کلوب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عنان درستش انان از انیدن و پارسی است ریشه ان نَی به چم اوردن و هدایت کردن است انیدن بچم اوردن و هدایت کردن است بنواژ ان نَی است و در پارسی اوستایی و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهش که در پهلوی جهشت / جهشن امده ریشه جهشن جه به چم یافت شدن است ، ǰastan, ǰast, ǰah، ǰahišn، ، ، جهشت/جهشن در پهلوی در واژگانی چون جهشن ایار / هوجهش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوته بچم قالب است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اوان اگر به چم گاه باشد پارسی است و راست و سره ان اوام است و در پهلوی بسیار امده ma ēd zīwānd andar ān ī škeft āwām = مزیاد اندر این شگفت اوام ( سخت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر=دمپایی پای آزادگان نیابد سُر. رودکی کیک دریاچهٔ من افکندی وینکت سنگ اوفتاده به سر خشک ریشی گری کری نکند هان وهان چاردست و پای شتر انوری واژ پهلو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این باره بیشتر کاویدم جایگاه ان بنزدیکی همدان در دشت بهار است یک منزلی . آنجا کوشک بهرام و مادر بهرام بود و بهرام در انجا شکار میکرد و در همان ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرج دای/ مرگ دای/ مرغ دای/ دای مرج/دای مرغ یکیست دینوری در این باره گوید به یاد مادر بهرام انجا "دای مرج" خواندند زیرا "دای" به پارسی مادر است و"مر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرج دای/ مرگ دای/ دای مرج/ مرغ دای/ دای مرغ یکیست دینوری در این باره گوید به یاد مادر بهرام انجا "دای مرج" خواندند زیرا "دای" به پارسی مادر است و"م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروازه به هر دری گویند چه در خانه باشد چه در اغل و چه در شهر و چه از بیخ در چوبین واهنین نباشد برای نمونه در اصفهان دروازه سوی شیراز را دروازه شیراز ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سانت / سنت/ست ( ۱۰۰ ) است ستوم و کنتوم هردو به چم صد است ن افزوده واپسین است سانتیمتر به چم یک صدم متر است و سنتیگراد به چم صد درجه است دو سنتی گراد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیر/تیر/دار است و سدیر /سه دیر /سه تیر و سه دار است و پادیر / پادار است و این دار به چم نگاه داشتن است پادیر را وانه و مانه نیز گویند - سه دیر را سه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژ آبفت است تن همان خاک گران و سیه است ار چند شار و آبفت کنی قرطه و شلوارش. شار و شاره پارچه نازک است و آبفت پارچه ستبر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به پالیزبان گفت کای پاک دین چه آگاهی استت ز ایران زمین چنین دادپاسخ که ای برمنش ز تو دور بادا بد بدکنش شهِ برمنش را خوش آمد سَخُن که آن سروِ پروین ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

شگفت از دهخدا و معین آیا نمیدانند ایرانیان یزدان را ایزد و یزدان و یزد خوانند و خدای بچم صاحب است و گفتن خدای جای یزدان در همین چند سده پایانی رواج پ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مخیدن به چم چسبیدن و مچیدن است خزندگان را هم مخیده و مخنده گویند چرا که بر زمین مخیده اند میخ نیز از همین است جنبنده که در جامه افتد، گویند �مخید ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

پارسی کنایه گوشه و گواژه است گوشه گشته گویه است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محمدحیدری ملایری یک دیوانه نادان بود چگونه از زایش زاست ساخته . دگر انکه در پارسی چندین واژه برای طبیعت است یکی از انها سرشت است که هنوز در کردستان ر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

برده براستی بچم اسیر است که او را از جایی به جای دگر برند بر به چم حمل عربیست و بچم آر و بر هر دو است گرچه امروز یکسویه شده بر ، بَرشت ، برشن ، ب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَرده همان واژ یست که امروز آنرا بُرده میگوییم و بیگمان بَرده ( بَردَه ) راست و درست است. میگوییم بر و باربر و نمیگوییم بُر . خورد نیز درستش خَورد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی نیز به چم کاستی است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

دوست بختیاری سی که به چم دیدن است از سی/سیل/سید /هید/وید ( ریشه دیدن ) امده . سی را در همه ایران میگویند ایران و افغانستان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالف /آمو/آمل / بلخه/پرخه/پهله/پرسه. این همه چرت ننویسید چرا اندکی پژوهشگری نمی کنید نخست انکه آمو کوتاه شده آمل است و چون ل را ناپدید کردند امُ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوچک از واژه کوچ آمده کوچ در پهلوی به چم کوچک و اندک است در هندی هم به چم اندک و هیچ است کتک واژی پارسی است کتک واگویه. زدک است واژگر ان چنین است ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اپادیس چرا اخیرا هرکسی هرچرتی مینویسه اوکی میکنی اخه اینهایی که واژگان را به عقل ناسالم قسمت میکنند و معنی میکنند و میپندارند ماسه از ماء و سه است چر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی را باید از پهلویان ( سره ایرانیان ) اموخت بنگریم رکاب و ردیف را چه گویند سخنور گوید پا بنه سر پایلم بشی پس ترگم خوی دار دلبرم کرد جونه مرگم پ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

دوست عزیز هرچه در شاهنامه امده پارسی نیست شوربختانه بسیاری در شاهنامه دست بردند و واژگان پارسیش را به عربی برگردانده اند و بسیاری هم بیتهای بیخود بدا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اچ ترکی است اچمز ناگشا . اچار = گشا/گشاینده. کلید در پارسی نیز وازه اچار است و هیچ پیوندی با اچار ترکی ندارد. اچار پارسی به چند چم است یکی ا - چار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی سنگ در پارسی یعنی نیرو و توان و پتانسیل در شاهنامه بسیار امده و انرا هنگ نیز میگفتند انرا میتوان برای باتری نیز گفت حتی از انجا که بسیا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمیدانم ابوحسن نجفی از کجا گفته که انرا طالار مینویسند هیچ کسی انرا طالار نمینویسد و همه میدانند پارسی است و تالار است شیرازیان انرا تللار و تاللار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستی فرمودند که خوبست جای ویدو بینه گوییم انچه را امروز به ان دیدن میگوییم در پارسی باستان ( پارسی هخامنشی یکی از گویشهای پارسی باستان است و در اینج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوستی فر مود که به گیلکی نعنا است بینه همان پونه است و پونه پارسی نعنا است و گفتن بینه بجای پونه نیز راست و درست است و این گونه سخن گفتن از خوش ذوق ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزدور مزد ور است هر کسی که مزد میگیرد کارگر .