پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٩٩)

بازدید
٣,١٠٣
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اپادیس چرا اخیرا هرکسی هرچرتی مینویسه اوکی میکنی اخه اینهایی که واژگان را به عقل ناسالم قسمت میکنند و معنی میکنند و میپندارند ماسه از ماء و سه است چر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پیچش زلف تست شب را غیرت بر تابش روی تست مه را پژهان بهرامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رکاب را اسپره و سپر و اسپار و سپار و پایه هم گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرا در آستین مردار باشد کجا یابد رهایش مغزش از گند؟ ناصرخسرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاوان = جرم جنایت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوریا از واژه بوری گرفته شده و بوری به معنی نی است در ارامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عرض= جهشن عرض=گزرش/وجار/گزارش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عنان درستش انان از انیدن و پارسی است ریشه ان نَی به چم اوردن و هدایت کردن است انیدن بچم اوردن و هدایت کردن است بنواژ ان نَی است و در پارسی اوستایی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستی که گفتند تکه زیر و زبر دارد باید بگویم با تِکه را بازبر نیز گویند مگر تک نشنیدی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگفت با شکوه از یک ریشه است مانند گفتن و گوهان جای گویان نبودی جدا یک زمان از پدر پدر نیز نشگیفتی از پسر چو افراسیابش به هامون بدید شگفتید ازان کودک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریان اب سوی رود با کاروانی گشن زهابی بدوی اندرون سهمگن. ابوشکور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهروی سرگشته ای آواره ای بینوائی بیدلی بیواره ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یرقان گویشی دگر از زرگان و زرگ زرد است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصت چو آمدش هنگام بگشاد شست بر گور نر تا سرونش بخشت هم انگاه گور اندر آمد به سر برفتند گردان زرین کمر - در پارسی بیشینه انچه هن و ان در اغاز دار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایوک یا ایوگ برابر با یک به پارسی باستان است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خام لوک بار خر است شتر اگر بمیرد خام لوک بار خر است = بزرگ مرده اش به ناکسان می ارزد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روس لوس و روسپی و روسیه ( سیاه روی ) است روسان بزرگترین دشمن ایرانیان هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدر به پارسی کاک میشود و نه ماه شب چهارده - این یکی تعریف ان است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدر در پارسی بیش از یک نام دارد کاک و خار چو خورشید تابان نهان کرد روی همی تاخت خار از پس پشت اوی فردوسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رس بچم گلوبند نیست گویا نخستین بار اوبهی واژه گلوبنده /بنده گلو را درباره رس دیده و انرا درنیافته گمان کرده گلوبنده ماده گلوبند است - رس/ لس/ لوس مرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنده ای که به بی ریشان یا پسران بزرگتر میگفتند همه با زبر کاف است و پسران را ساده و کنده میگفتند اگر پسر بی ریش و تازه و خرد بود او را ساده میگفتند ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گله اسپ را بپارسی فسیله و زرنگ خوانند و اسپ سرگله را نهاز خوانند و اسپ را نوند و باره و بارگی و تکاور و یکران نیز گویند. و اسب را و هر ستور که برد، ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رزان=باغستان . ابن اسفندیار در تاریخ تبرستان گوید بوقت انکه شهر امل مینهادند مردی صاحب عیال بود یک گری زمین داشت که رزان او بود در پهلوی پهله ( تاتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها - بی همتا - جدا با من محبت تو چو جان از عدم رسید نتوان ز دست دامن او را یکان گذاشت ورا نگویم از ارکان دولتست یکی که اوبجاه ز ارکان دولتست یکان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویا یاکت/یاکوت واژ کهن تر یاکند است و همان واژ کهن را عربان گرفته اند چرا که در پارسی بسیاری واژگان سپستر بدان ن افزوده اند مانند افشاند که در پهلوی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُست هم گله مند و شکوه مند و ناخرسند است و هم خرسند و خشنود مکنزی در فرهنگ پهلوی خرسند و خشنودگفته به مستی رسید این از ان ان از این چنان تنگ شد بر د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواهش میکنم کامنت فرستاده شده پیشین را پاک کنید من درست ننوشتم بی مست خرسند و خشنود است کامنت پیشین را نادرست نوشتم مکنزی بی مست را خرسند گفته ای کا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ex / �xo / uz / us برابر همند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربند | گذرگاه دریا که آنرا بندر خوانند. ( از برهان ) ( غیاث ) . شهری که بر گذرگاه دریا سازند و بندر مقلوب آنست. ( از آنندراج ) :

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رم پارسی قبیله است پنج رم فارس رمیجان و رم جیلویه و رم دیوان و رم کاریان و رم بارزنگ بود در چاپ پاره ای کتابها انرا زم نوشته اند که بی گمان درست نیست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غراش=غرس هیچ میانه ای با خراش ندارد گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پردار = معتمد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندواف چلچله و چکاوک و بلبل و قمری و سار نیست چرا که همه اینها را جدا کرده اند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

راوک روَک - رو کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوازی/یوازی بچم تنها و به تنهایی و یکباره است سره ان یوازی است یو در پهلوی یک است و زی ، سو و جا است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی پهلوی د بسیار به ی/ل/ر/ذ میگردد د/ل مانند کلید/کلیل ، شغال/شغال ، دمبه/لمبه، گسید/گسیل، مدگ/ملخ/میگ و، چوید/چویل/شوید. واژه شوید و چویل هر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرا که آهن پهنی باشد این را هم گرا و هم گراز گویند چو بشناخت آهنگری پیشه کرد گراز و تبر اره و تیشه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیرمان ، ویرمان نیست که دوستان یادماندنی گفتند هیرمان ایرمان است همان ایر که در ایران و آریان است مان نیز بچم میهن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گامیش همان گاومیش است همه جا ان را گامیش میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا از انجمن آرا و فرهنگ رشیدی و انندراج گوید بمعنی دندانه کلید به نون و زای فارسی است. ( فرهنگ رشیدی ) . دانه کلید که در برهان آورده غلط است به نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصل ان پرمیخ است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرگار بچم مدار است گار گاشتن=گردیدن است و پرگار/برگار مدار است دگر پرگار تاج است که انرا پرگر نیز گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قارون نکرد شادی چندان بنعمتش کز بهر کیر خواجه کنی تو همی کروژ. منجیک بوزنه جست و گریز اندرزمی بانگ بربرد از کروژ و خرمی با کروژ و خرمی آهو به دشت م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگمان انچه دندان جانوران درنده است یشک است و نه نشک و نباید این بدخوانی را در فرهنگنامه نوشت و گر باید یاد کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشک انار نیست انان ناژ /ناز را نار خوانده اند گمان کرده اند انار است هر درخت بی بر را نشک گویند و درختی که بر دهد باغی است و باغ/ باو/باگ بر و ثمر است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وز دژم روی ابر پنداری کآسمان آسمانه ای است خدنگ. فرخی. معنی دژم در این سروده فرخی چیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانم این واژه چون واژ قناد پارسی است و سره ان نتاف است پنبع را نتافته میکند هرچه را رشتیم بازش پنبه کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر گیشه در پارسی بازه و کوشک است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وزیدن پارسی حرکت است امدن واژگان عربی مایه ان شده که امروز گمان کنیم وزش تنها برای باد است همانگونه که باد پارسی هوا است باد به چم هوا و باد هردو است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در سروده مولوی پرده ای نیست برده ای است سنایی غزنوی از روستایی به نام ابرده یا برده بوده ابرده روستایی از غزنه بود برمدار از مقام مستی پی سر همانجا ...