اکار
برابر پارسی: شُخم زدن، شیاردادن، کشاورز
لغت نامه دهخدا
اکار. [ اَ ک ْ کا ] ( ع ص ، اِ ) کشاورز و زارع. ج ، اَکَرَة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). برزگر. یعنی مزارع ، ای دهقان که زراعت کند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). برزگر. ج ، اکارون. ( مهذب الاسماء ) کشاورز. زارع. برزگران. حراث. ( یادداشت مؤلف ) : این مبلغ بر اکره خود قسمت نمودند به محاسبه هر هزار دینار یکدینار و نیم ، بعضی اکار ملزم آن می شد. ( ترجمه تاریخ قم ص 166 ).
اکار. [ اِ ] ( اِخ ) ژان. شاعر و مؤلف درام نویس فرانسوی عضو آکادمی فرانسه متولد به سال 1848 و متوفی به سال 1921م. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) کشاورز برزگر برزیگر. جمع : اکره .
شاعر و مولف درام نویس فرانسوی عضو آکادمی فرانسه .
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] أکار. اَکّار، صیغه مبالغه از اَکْر و اِکاره (به معنی کاشتن زمین)، و جمع آن اَکَره می باشد.
در لغت به معنای زارع یا کسی است که زمین را برای کشت زیر و رو می کند و در اصطلاح برزگری را گویند که خود زمینی برای کشت ندارد و بر اراضی دیگران کار می کند.
در لغت به معنای زارع یا کسی است که زمین را برای کشت زیر و رو می کند و در اصطلاح برزگری را گویند که خود زمینی برای کشت ندارد و بر اراضی دیگران کار می کند.
[ویکی فقه] اَکّار، صیغه مبالغه از اَکْر و اِکاره (به معنی کاشتن زمین)، و جمع آن اَکَره می باشد.
در لغت به معنای زارع یا کسی است که زمین را برای کشت زیر و رو می کند و در اصطلاح برزگری را گویند که خود زمینی برای کشت ندارد و بر اراضی دیگران کار می کند.
ابن منظور، لسان، ذیل اکر.
گفته اند اکار اصلاً واژه ای آرامی است به معنای زارع و برزگر،
زبان آرامی در اروپا، واژه های خارجی در زبان عربی، هیلدسهایم، ۱۹۶۲.
اکّار را خبیر و مؤاکره را به معنای مخابره، یعنی نوعی مزارعه که زارع بدون زمین از محصول سهمی معین بردارد، نیز می گفتند.
← صدر اسلام
...
در لغت به معنای زارع یا کسی است که زمین را برای کشت زیر و رو می کند و در اصطلاح برزگری را گویند که خود زمینی برای کشت ندارد و بر اراضی دیگران کار می کند.
ابن منظور، لسان، ذیل اکر.
گفته اند اکار اصلاً واژه ای آرامی است به معنای زارع و برزگر،
زبان آرامی در اروپا، واژه های خارجی در زبان عربی، هیلدسهایم، ۱۹۶۲.
اکّار را خبیر و مؤاکره را به معنای مخابره، یعنی نوعی مزارعه که زارع بدون زمین از محصول سهمی معین بردارد، نیز می گفتند.
← صدر اسلام
...
wikifeqh: أکار
دانشنامه عمومی
مترادف ها
اکار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
[ کاریدن: کاشتن ]
دُژکابذر: دُژمصدر:
[ آکاریدن: آکاشتن ] ( مص ل م ) . ۱ - درودن، درو کردن.
آکار و آکارنده : درونده: دروگر: درو کننده.
در شعر وصیف سکزی هم آمده:
عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
... [مشاهده متن کامل]
در آکار تن او و سر او باب طعام.
ویرایش:
عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
که در آکار سر او و تن او باب طعام.
معنی:
سرش در درو و تنش بر خوردن.
سرش را ذبح کردن و بریدن سپس تنش را خوردن مانند گوسپند.
دُژکابذر: دُژمصدر:
[ آکاریدن: آکاشتن ] ( مص ل م ) . ۱ - درودن، درو کردن.
آکار و آکارنده : درونده: دروگر: درو کننده.
در شعر وصیف سکزی هم آمده:
عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
... [مشاهده متن کامل]
در آکار تن او و سر او باب طعام.
ویرایش:
عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
که در آکار سر او و تن او باب طعام.
معنی:
سرش در درو و تنش بر خوردن.
سرش را ذبح کردن و بریدن سپس تنش را خوردن مانند گوسپند.
اسم کردی به معنای کردار و اخلاق نیک و پسندیده
آکار در ترکی معنی جاری از آکین و آکماک یعنی جاری شدن
آکمک یعنی کاشتن و اصلا عربی نیست چرا که در عربی زارع هست
اکنلر یعنی کشاورزان
آکمک یعنی کاشتن و اصلا عربی نیست چرا که در عربی زارع هست
اکنلر یعنی کشاورزان
آکار
اسم پسر با ریشه تورکی هست
معنی ؛؛ سلیس ، روان ، جاری
اسم پسر با ریشه تورکی هست
معنی ؛؛ سلیس ، روان ، جاری
آکار===آخار
به تورکی معنی جاری و روان میدهد
به تورکی معنی جاری و روان میدهد
آکار یعنی بزرگ، بزرگتر واژه ترکی
آکار اسم پسر عمومه که خیلی خوشکل وزیباست به نظر من بهترین اسم کردی اسم آکاره بهتون پیشناهاد میکنم که اسم پسرتون رو آکار بزارین
آکار و آکاری در زبان پهلویگ به چم ناکارامد و بیکار و بلا استفاده شدن هست. از ستاک آکاریهستن و آکاراناندن ( ناکارآمد کردن )
آ ( پیشوند ) کار
آ ( پیشوند ) کار
آکار اسم پسرمه در زبان کردی یعنی اخلاق پسندیده
سرانجام نیک و خوش
اسم کردی پسرانه به معنی رفتار پسندیده ونیکو
اسم پسرانه کردی و به معنی اخلاق
فرم، دیسه، مدل، شکل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)