پیشنهادهای میرزایی (١,٥٠٠)
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
در جایگاه صفت : مناسب suitable در جایگاه فعل : کنار گذاشتن ، برای خود برداشتن set aside ( money ) for a purpose or take for oneself
بلند تر حرف زدن
لانگمن دیکشنری : مطلع کردن tell or inform
لانگمن دیکشنری : شاگرد Definition : person learning a skilled trade
لانگمن دیکشنری : دلواپسی
لانگمن دیکشنری : بازداشت کردن ، دستگیر کردن مترادفش میشه arrest
بازداشت کردن ، دستگیر کردن مترادفش میشه apprehend
لانگمن دیکشنری : محسوس An appreciable difference یک تفاوت محسوس
لانگمن دیکشنری : ارزیابی کردن
لانگمن دیکشنری : مناسب Her remarks are extremely apposite to the present discussion اظهارات او با بحث حاضر بسیار مناسب است synonym : appropriate , ...
لانگمن دیکشنری : تقسیم کردن synonyms : divide , share out
این واژه همیشه به معنای ( بنابراین ) نیست ⭕️ The� judge� expressed� it� thus: Our �obligation �is to �discover� the� truth قاضی این گونه بیان کرد: � ...
لانگمن دیکشنری : ۱_ منصوب کردن ( فرد ) the company's newly appointed assistant director ۲_ تعیین کردن ( زمان ) the appointed time
لانگمن دیکشنری : درخواست کننده ، متقاضی definition : person who applies for a job , etc
مربوط بودن ، متعلق بودن ، تعلق داشتن ، اختصاص داشتن نکته : بعد از appertain حرف اضافه to به همراه می آید مانند belong to Example : the �rights� and� ...
۱ _ آپاندیس small organ leading off the bowel ۲ _ پیوست something added at the end of a book Pay attention 📛 appendix is singular 🄱🅄🅃 appendice ...
۱ _ آپاندیس small organ leading off the bowel ۲ _ پیوست something added at the end of a book Pay attention 📛 appendix is singular 🄱🅄🅃 appendice ...
لانگمن دیکشنری : التهاب روده کور Definition : disease of the appendix
لانگمن دیکشنری : نام ، عنوان name ; title
لانگمن دیکشنری : خرسند کردن ، باج دادن ( به ویژه با موافقت با خواسته ها راضی شود ) Definition : satisfy , esp by agreeing to demands
۱_ درخواست ، تقاضا strong request for something : an appeal for forgiveness ۲_ جاذبه ، جذابیت attraction ۳_ درخواست رسمی formal request ( in law , sp ...
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
هدایتگر سورتمه ( سگ ها )
sailor = ملوان seller = فروشنده
sailor = ملوان seller = فروشنده
تکیه کردن ، متکی بودن
اسم : آرامش فعل : آرام کردن ، ساکت کردن , پایین آوردن صفت : بی حرکت قید : هنوز ، همچنان ، با این وجود steal = دزدیدن
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
سالیانه ، سالانه annual
sorry to bother یعنی ببخشید که مزاحم میشم
سالاد سزار
صفت : باستانی اسم : باستان ، پیشینیان ، باستانیان ❗️به تلفظش خوب دقت کنید / اِین شِنت / خونده میشه نه / ای شِنت /
antiquated = قدیمی antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن antiquity = عهد عتیق
antiquated = قدیمی antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن antiquity = عهد عتیق
antiquated = قدیمی antique = عتیقه antiquity = عهد عتیق
لانگمن دیکشنری : تنفر
پادزهر ، تریاق definition : something that prevents effects of a poison or disease دو بیت شعر از مولانا مربوط به تریاق یا همان پادزهر 👇 همچو نی زهری ...
مسخره بازی
لانگمن دیکشنری : مسخره بازی