پیشنهاد‌های میرزایی (١,٥٠٠)

بازدید
٢,١٦٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در جایگاه صفت : مناسب suitable در جایگاه فعل : کنار گذاشتن ، برای خود برداشتن set aside ( money ) for a purpose or take for oneself

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بلند تر حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : مطلع کردن tell or inform

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : شاگرد Definition : person learning a skilled trade

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لانگمن دیکشنری : دلواپسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لانگمن دیکشنری : بازداشت کردن ، دستگیر کردن مترادفش میشه arrest

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بازداشت کردن ، دستگیر کردن مترادفش میشه apprehend

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : محسوس An appreciable difference یک تفاوت محسوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : ارزیابی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لانگمن دیکشنری : مناسب Her remarks are extremely apposite to the present discussion اظهارات او با بحث حاضر بسیار مناسب است synonym : appropriate , ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : تقسیم کردن synonyms : divide , share out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

این واژه همیشه به معنای ( بنابراین ) نیست ⭕️ The� judge� expressed� it� thus: Our �obligation �is to �discover� the� truth قاضی این گونه بیان کرد: � ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : ۱_ منصوب کردن ( فرد ) the company's newly appointed assistant director ۲_ تعیین کردن ( زمان ) the appointed time

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : درخواست کننده ، متقاضی definition : person who applies for a job , etc

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مربوط بودن ، متعلق بودن ، تعلق داشتن ، اختصاص داشتن نکته : بعد از appertain حرف اضافه to به همراه می آید مانند belong to Example : the �rights� and� ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ _ آپاندیس small organ leading off the bowel ۲ _ پیوست something added at the end of a book Pay attention 📛 appendix is singular 🄱🅄🅃 appendice ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ _ آپاندیس small organ leading off the bowel ۲ _ پیوست something added at the end of a book Pay attention 📛 appendix is singular 🄱🅄🅃 appendice ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : التهاب روده کور Definition : disease of the appendix

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : نام ، عنوان name ; title

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لانگمن دیکشنری : خرسند کردن ، باج دادن ( به ویژه با موافقت با خواسته ها راضی شود ) Definition : satisfy , esp by agreeing to demands

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱_ درخواست ، تقاضا strong request for something : an appeal for forgiveness ۲_ جاذبه ، جذابیت attraction ۳_ درخواست رسمی formal request ( in law , sp ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدایتگر سورتمه ( سگ ها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

sailor = ملوان seller = فروشنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

sailor = ملوان seller = فروشنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکیه کردن ، متکی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اسم : آرامش فعل : آرام کردن ، ساکت کردن , پایین آوردن صفت : بی حرکت قید : هنوز ، همچنان ، با این وجود steal = دزدیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سالیانه ، سالانه annual

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

sorry to bother یعنی ببخشید که مزاحم میشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سالاد سزار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت : باستانی اسم : باستان ، پیشینیان ، باستانیان ❗️به تلفظش خوب دقت کنید / اِین شِنت / خونده میشه نه / ای شِنت /

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

antiquated = قدیمی antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن antiquity = عهد عتیق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

antiquated = قدیمی antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن antiquity = عهد عتیق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

antiquated = قدیمی antique = عتیقه antiquity = عهد عتیق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : تنفر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پادزهر ، تریاق definition : something that prevents effects of a poison or disease دو بیت شعر از مولانا مربوط به تریاق یا همان پادزهر 👇 همچو نی زهری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مسخره بازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لانگمن دیکشنری : مسخره بازی