پیشنهادهای میرزایی (١,٥٠٠)
لانگمن دیکشنری : انسان نما
عهد دقیانوس ، عهد بوق فروشنده : این گوشی خیلی ارزان و مناسبه ! مشتری : برو بابا این که مال عهد دقیانوسه ( خیلی قدیمیه ) 🔻 عهد دقیانوس، در اصل دور ...
اتاق جلویی
لانگمن دیکشنری : اتاق جلویی Small room leading to a larger one بصورت anteroom هم نوشته میشود
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض ، دشمنی 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حر ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
ستیز کردن ، دشمنی کردن ، مخالفت کردن Note : antagonise is British English but antagonize is American English
لانگمن دیکشنری : داروی ضد اسید Definition : medicine to help with stomach problems after having eaten or drunk too much
🇦 🇳 🇸 🇪 🇷 = پاسخ ، پاسخ دادن ( answerer ( n : پاسخ دهنده ( answerless ( adj : بی پاسخ ( unanswered ( adj : پاسخ داده نشده ( answerable ( ad ...
لانگمن دیکشنری : پیامگیر
۱_ اتاق Like bathroom , dining room , living room ۲_ هم اتاق شدن we can �room� up to �four �visitors �in our two� guest� bedrooms ۳ _ فضا ، معده ، جا ...
بی اشتهایی روانی dangerous condition in which there is a loss of desire to eat
لانگمن دیکشنری : گمنام همچنین بصورت مختصر شده anon نوشته میشود واژه anon به معنای ( به زودی )
لانگمن دیکشنری : به زودی synonym : soon
لانگمن دیکشنری : بی قاعدگی ، بی نظمی ، ناهنجاری
لانگمن دیکشنری : چرب کردن put oil on especially in a ceremony
لانگمن دیکشنری : داروی مسکن
لغو کردن synonym : cancel
لانگمن دیکشنری : مستمری سالیانه
معانی کلی annual در دیکشنری لانگمن : 𝐚𝐝𝐣𝐞𝐜𝐭𝐢𝐯𝐞 : ⭐ happening once every year = سالانه ⭐ for one year = یک ساله 𝐧𝐨𝐮𝐧 : ⭐ plant that li ...
مراقبت کردن Take care of your friends I don't care یعنی اهمیت نمیدم
لانگمن دیکشنری : حاشیه نوشتن Definition : add notes to ( a book )
لانگمن دیکشنری : سالروز
تاریخچه
لانگمن دیکشنری : دشمنی Definition : powerful hatred
در حالت صفت میشه ( زنده ) و در حالت فعل میشه ( زندگی بخشیدن )
در دیکشنری لانگمن این واژه رو ( سر زندگی ) معنا کرده اما نمیشه گفت درسته چون بنده در هیچ دیکشنری دیگه ای نتونستم مثالی از این واژه پیدا کنم و به عقید ...
رنج شدید Definition : great suffering , esp of the mind
لانگمن دیکشنری : پشم آنقره 𝐈𝐭'𝐬 𝐧𝐨𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐮𝐧𝐜𝐨𝐮𝐧𝐭𝐚𝐛𝐥𝐞 Definition : soft wool made from fur of some goats or rabbits
معانی دیکشنری لانگمن 👇 ۱_ زاویه ۲_ ماهی گرفتن با قلاب angel for = با حقه گرفتن غیر از اینها معانی دیگری هم داره که باید بررسی بشه
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . residential = مس ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . residential = مس ...
۱_ مرز ، حاشیه ۲ _ محدودیت ۳ _ محدود کردن
اداری Part of speech : adjective Example : ministerial duties
عهده دار بودن ، عهده دار کردن ، ( در ) مسئولیت بودن he is in charge of the ministerial duties of the department
Ministry of Labor = وزارت کار
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...