پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٤,٩٥٢)

بازدید
١٧,٥١٠
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: رقصیدن / خوش گذرانی کردن / با موسیقی تکان خوردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( موسیقایی – رقص/پایکوبی ) :** وقتی کسی با موسیقی ( ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: راهنمایی کردن / نشان دادن / دور و بر را معرفی کردن در زبان محاوره ای: چرخوندن، دور و بر رو نشون دادن، راه انداختن - - - 🔸 تع ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ناگهان وارد شدن / سر زدن / سریع وارد شدن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( حرکتی – ورود ) :** وقتی کسی یا چیزی ناگهان وارد مکانی می ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

به بازداشت و حبس فرد توسط دولت بدون رسیدگی قضایی، محاکمه یا اعلام اتهام گفته می شود. این نوع بازداشت معمولاً برای دلایل امنیتی، مبارزه با تروریسم، کن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مورد بازخواست قرار دادن / سرزنش کردن / مسئول دانستن / به حساب کشیدن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – رسمی ) :** وقتی کسی ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سرجایش نشاندن / ادب کردن / محدود کردن / نشان دادن حد و مرز - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – اجتماعی ) :** وقتی کسی با رفتا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: به شدت سرزنش کردن / دعوا کردن / توبیخ شدید / حسابی پرخاش کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – شدید ) :** وقتی کسی با کلما ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سرزنش کردن / دعوا کردن / توبیخ کردن / حسابی گوشمالی دادن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – رسمی ) :** وقتی کسی ( معمولاً مق ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: انتقاد کردن / صریح گفتن / اعتراض کردن / حرف دل را رک گفتن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( انتقادی – منفی ) :** وقتی کسی با عصبانیت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: کج و ناپایدار حرکت کردن / با سرعت و بی تعادل رفتن / واژگون شدن ( در مورد کشتی ) در زبان محاوره ای: لنگ لنگان رفت، کج ومعوج حرکت کر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: یواشکی رفتن / خزیدن / دزدکی حرکت کردن / با خجالت یا ترس عقب کشیدن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( حرکتی – پنهانی ) :** حرکت آرام و ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: با سرعت حرکت کردن / شتاب گرفتن / تند گذشتن در زبان محاوره ای: یهو رد شدن، با سرعت گذشتن، تند رفتن، ویراژ دادن - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فرار کردن / ناگهان دویدن / به سرعت گریختن در زبان محاوره ای: زد به چاک، در رفت، یهو دوید، فرار کرد - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: انتقال دانش / اشتراک گذاری اطلاعات / افشای نکته ی مهم - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( دیجیتال – آموزشی ) :** وقتی کسی یک نکته ی مه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیکوتومیا - - - 🔸 معادل فارسی: دوگانگی / تقسیم به دو بخش / ثنویت در زبان محاوره ای: دو دسته کردن، دوتا کردن، دو بخش دیدن - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیوروپور واژه ی neuropore به معنای دهانه های ابتدایی لوله ی عصبی در جنین مهره داران است؛ این دهانه ها در بخش قدامی ( rostral/anterior ) و خلفی ( caud ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

الگوریتمیک بیاس یا سوگیری الگوریتمی به تمایل سیستم های کامپیوتری و الگوریتم های هوش مصنوعی گفته می شود که به صورت سیستماتیک و تکرارشونده خطاهایی ایجا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: محل دفع / منطقه دفع / ناحیه ی انباشت و دفع در زبان محاوره ای: محل ریختن زباله، جای دورریز، محل جمع آوری آشغال - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: کاهش دادن / کم کردن / محدود کردن مصرف یا استفاده در زبان محاوره ای: کم کن، کمتر مصرف کن، یه کم بساز، کمتر استفاده کن - - - 🔸 ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: به خوبی جلوه دادن / مثبت نشان دادن / تصویر مطلوب ساختن / زیبا جلوه دادن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رسمی – توصیفی ) :** وقتی کس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: رنجیدن / دلخور شدن / آزرده شدن / احساس توهین کردن در زبان محاوره ای: بهش برخورد، دلخور شد، ناراحت شد، قاطی کرد - - - 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: چشم پوشی کردن / صرف نظر کردن / کنار گذاشتن / گذشتن از حق یا امتیاز در زبان محاوره ای: بی خیال شدن، ول کردن، صرف نظر کردن - - - ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: کناره گیری کردن / خود را کنار کشیدن / بی مسئولیتی نشان دادن / دست شستن از کسی در زبان محاوره ای: دیگه کاری بهش ندارم، ولش کردم، دی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: عصبانی کردن / کفری کردن / روی اعصاب رفتن / حرص کسی را درآوردن در زبان محاوره ای: رو مخشه، داره حرصمو درمیاره، اعصابمو خرد می کنه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: گند زدن / خراب کردن / فرصت را از دست دادن / اشتباه بزرگ کردن در زبان محاوره ای: گند زد، همه چیز را خراب کرد، فرصت را سوزوند، قاطی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منظور از surgeon general در ایالات متحده آمریکا، شخصی است که به عنوان مدیر اجرایی و سخنگوی اصلی مسائل بهداشت عمومی در دولت فدرال آمریکا فعالیت می کند ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تروث سوشال ( Truth Social ) یک شبکهٔ اجتماعی آمریکایی است که توسط شرکت **Trump Media & Technology Group ( TMTG ) ** متعلق به دونالد ترامپ راه اندازی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دی لاوس ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: شپش زدایی / پاک سازی از شپش / رفع آلودگی در زبان محاوره ای: شپش هاشو گرفتن، پاک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: یادداشت / توضیح / حاشیه نویسی / شرح کوتاه / توضیح ضمیمه در زبان محاوره ای: یادداشت گذاشتن، توضیح اضافه کردن، حاشیه نوشتن _______ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کلمه mention در زبان فارسی به معنای ذکر کردن، اشاره کردن یا بیان کوتاه چیزی است. در متون علمی و نوشتاری، وقتی که نویسنده یا گوینده درباره موضوعی یا ش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه Referral در فارسی به معنای ارجاع است. واژه ارجاع در زبان فارسی به مفاهیمی مانند فرستادن، راهنمایی کردن یا بازگرداندن اشاره دارد. این واژه به معن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Quotation در نوشته های آکادمیک به معنای بازنویسی دقیق و عین به عین یک عبارت یا جمله از منبعی دیگر است که باید با علامت نقل قول ( " " ) مشخص شود و منب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

🔸 معادل فارسی: - **Bank ( به عنوان فعل ) :** تکیه کردن / اعتماد کردن / حساب باز کردن روی چیزی یا کسی ________________________________________ 🔸 ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

اَلتیریِر ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: پنهانی / نهفته / مخفی / پشت پرده / آن سویِ آشکار در زبان محاوره ای: انگیزهٔ پ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

بدل، جایگزین ( اسم ) ( استعاری – علمی/پزشکی ) : چیزی که شبیه عملکرد یا اثر چیز دیگری است، اما جایگزین واقعی آن نیست. مثال: Sleeping pills are not ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

زونا یا هرپس زوستر یک بیماری ویروسی است که توسط ویروس واریسلا - زوستر ایجاد می شود. این همان ویروسی است که باعث آبله مرغان می شود و بعد از ابتلا به آ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: - **درک کردن / فهمیدن** ( معنای استعاری ) - **گرفتن / چنگ زدن** ( معنای فیزیکی ) در زبان محاوره ای: گرفتن مطلب، فهمیدن، یاد گرف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: چهره ی برجسته / مرجع مهم / رهبر فکری در زبان محاوره ای: آدم سرشناس، صدا یا نظر مهم، کسی که حرفش حسابه __________________________ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نورولوژی یا عصب شناسی نورولوژی شاخه ای از دانش پزشکی است که به بیماری های عصبی و روش درمان دارویی آن ها می پردازد. واژه عصب شناسی در فارسی می تواند ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: برگ برنده داشتن / نقشه ی پنهان داشتن / آماده در آستین داشتن در زبان محاوره ای: یه چیز آماده تو آستین داشتن، یه برگ برنده داشتن، یه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نرمی یا انعطاف پذیری ( Suppleness )  به توانایی حرکت آسان و کامل عضلات و مفاصل بدن گفته می شود که یکی از چهار جنبه کلیدی تناسب اندام است. این ویژگی، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سستی یا ضعیفی ( Frailty ) یک وضعیت چند بعدی در سالمندان است که با کاهش عملکرد سیستم های فیزیکی و شناختی بدن همراه است و به افزایش آسیب پذیری نسبت به ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: مقاومت کردن / واکنش نشان دادن / مخالفت کردن / ایستادگی کردن در زبان محاوره ای: جواب دادن، ایستادن جلوی چیزی _____________________ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

غذاهای آماده یا غذاهای فوری ( Convenience food ) به غذاهایی گفته می شود که به صورت تجاری آماده و فرآوری شده اند تا سریع و آسان مصرف شوند. این غذاها م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: جرم مستوجب اعدام / جرم سنگین منتهی به مجازات مرگ _______________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( حقوقی – رسمی ) :** ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Bashert کلمه ای ییدیش به معنای سرنوشت، تقدیر یا نصیب است که معمولاً برای اشاره به همسر یا شریک روحی از پیش تعیین شده و مقدر به کار می رود. این واژه ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: با کسی زندگی کردن / هم خانه شدن / نقل مکان کردن به خانه ی کسی ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( روزمر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: درست / صحیح / خیلی / واقعاً در زبان محاوره ای: درسته، خیلی خوب، واقعاً، به جا ________________________________________ 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مطالعه روند ( Trend study ) نوعی از مطالعات تحقیقی است که به شناسایی الگوها و تغییرات تدریجی در رفتارها، نگرش ها یا شرایط در طول زمان می پردازد. این ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مطالعه روند ( Trend study ) نوعی از مطالعات تحقیقی است که به شناسایی الگوها و تغییرات تدریجی در رفتارها، نگرش ها یا شرایط در طول زمان می پردازد. این ...