پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٥٦٥)

بازدید
١٥,١٣٨
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فاصله ی خیلی نزدیک ( ۲ ) چند قدمی / دم دست ( ۳ ) در نزدیکی کامل در زبان محاوره ای: یه وجب اون ورتر، همین بغل، دو قدمی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 واژه: **BOGO** ( سرواژه تبلیغاتی – تجاری، بازاری، محاوره ای ) بوگو ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) یکی بخر، ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) مبارز ضد پوسیدگی دندان ( ۲ ) محافظ دندان در برابر کرم خوردگی ( ۳ ) عامل مقابله با پوسیدگی در زبان محاوره ای: ضد پوسیدگی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) حراج انفجاری / تخفیف شدید ( ۲ ) فروش فوق العاده ( ۳ ) شکست سنگین ( در ورزش ) در زبان محاوره ای: ترکوندن قیمت ها، حراج س ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) تسویه دارایی ها ( ۲ ) فروش نهایی برای پرداخت بدهی ها ( ۳ ) انحلال مالی در زبان محاوره ای: دارن همه چی رو می فروشن، شرکت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) حراج پایان موجودی ( ۲ ) فروش تسویه ای ( ۳ ) تخفیف نهایی برای جمع کردن کالاها در زبان محاوره ای: حراج آخرشه، دارن جنسارو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فروش فوری / فروش لحظه ای ( ۲ ) حراج محدود زمانی ( ۳ ) تخفیف انفجاری کوتاه مدت در زبان محاوره ای: حراج لحظه ای، تخفیف سر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فروش وسایل دست دوم در حیاط ( ۲ ) حراج خانگی ( ۳ ) فروش خانگی وسایل اضافی در زبان محاوره ای: حراج خونگی، فروش وسایل قدیم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) دیوانه وار فروش رفتن ( ۲ ) با سرعت و حجم بالا فروختن ( ۳ ) فروش انفجاری در زبان محاوره ای: مثل برق فروش رفت، همه ریختن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) مثل نقل و نبات فروش رفتن ( ۲ ) خیلی سریع فروش رفتن ( ۳ ) پرفروش بودن در زبان محاوره ای: مثل آب خوردن فروش رفت، همه دارن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) یک بار، دوبار ( در مزایده ) ( ۲ ) هشدار نهایی قبل از تصمیم ( ۳ ) لحظه ی آخر برای اقدام در زبان محاوره ای: می فروشم، وقت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) به ثمر رساندن ( ۲ ) به نتیجه رساندن ( ۳ ) تا تحقق کامل ادامه دادن در زبان محاوره ای: تا تهش رفتن، کارو تموم کردن، تا وق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) غیرمعمول / متفاوت از روزمره ( ۲ ) خاص / استثنایی ( ۳ ) غیرعادی / چشم گیر در زبان محاوره ای: یه چیز معمولی نیست، با بقیه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) منحرف کننده / بازتاب دهنده ( ۲ ) سپر انحرافی / ابزار دفع ( ۳ ) فرد طفره زن یا منحرف کننده ی بحث در زبان محاوره ای: چیزی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمادگرایی ( Symbolism ) مفهومی است که به استفاده از نمادها یا علائم برای نمایش ایده ها، مفاهیم یا احساساتی فراتر از معنای ظاهری آن ها اشاره دارد. در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیهیلیسم یا پوچ گرایی یک دیدگاه فلسفی است که معتقد به بی معنایی و عدم وجود ارزش های ذاتی در زندگی و جهان است. این فلسفه بیان می کند که هیچ حقیقتی مطل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فرهنگ فاصله گیری از فضای مجازی ( ۲ ) فرهنگ ترک شبکه های اجتماعی ( ۳ ) گرایش به زندگی آفلاین در زبان محاوره ای: فرهنگ �ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) برو بیرون یه کم هوا بخور ( ۲ ) از فضای مجازی بیا بیرون ( ۳ ) واقعیت رو لمس کن در زبان محاوره ای: برو یه کم بیرون، زیادی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 واژه: **Span** ( فعل و اسم – رسمی، استعاری، زمانی یا فضایی ) ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( فعل ) دربر گرفتن / ام ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) بهره گرفتن از ( ۲ ) استفاده کردن از ( ۳ ) تکیه کردن بر در زبان محاوره ای: از چیزی کمک گرفتن، از تجربه یا دانش استفاده ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) اغراق کردن ( ۲ ) جنجالی کردن ( ۳ ) بزرگ نمایی کردن در زبان محاوره ای: شلوغش کردن، قضیه رو هیجانی کردن، زیادی دراماتیکش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سِن سِی شِنِلایزد ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) اغراق شده / هیجان زده شده ( ۲ ) جنجالی سازی شده ( ۳ ) بزرگ ن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) آقای براون ( اسم فرضی ) ( ۲ ) فرد معمولی / شهروند عام ( ۳ ) مرد ناشناس یا نماینده ی مردم عادی در زبان محاوره ای: فلانی، ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) ارتباطات علمی ( ۲ ) انتقال دانش علمی ( ۳ ) ترویج علم در زبان محاوره ای: حرف زدن درباره ی علم برای مردم، توضیح دادن چیزا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) زبان قابل فهم ( ۲ ) زبان ساده و قابل دسترس ( ۳ ) زبان قابل درک برای عموم در زبان محاوره ای: زبونی که همه بفهمن، حرف زدن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) مخاطب غیر متخصص ( ۲ ) شنونده یا خواننده ی عام ( ۳ ) مخاطب عمومی در زبان محاوره ای: آدمای معمولی که تخصص ندارن، مخاطب عمو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فرد غیر متخصص ( ۲ ) فرد عامی / غیر حرفه ای ( ۳ ) فرد غیر روحانی ( در زمینه مذهبی ) در زبان محاوره ای: آدمی که تخصص ندار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فرد عادی / شهروند معمولی ( ۲ ) فرد غیر اشرافی / غیر سلطنتی ( ۳ ) فردی از طبقه ی عامه، عوام در زبان محاوره ای: آدم معمول ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 واژه: **Reimbursement** ( اسم – مالی، قراردادی، حقوقی ) 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) بازپرداخت هزینه ( ۲ ) جبران مالی ( ۳ ) پرداخت مجدد بابت هزی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 واژه: **Recoupment** ( اسم – حقوقی، مالی، دفاعی ) /rɪˈkuːp. mənt/ ریکوپمِنت ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 واژه: **Setoff** ( اسم – حقوقی، مالی، حسابداری ) 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) تهاتر حقوقی ( ۲ ) کسر متقابل بدهی ( ۳ ) تسویه ی دوطرفه در زبان محا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) دعوای متقابل ( ۲ ) شکایت متقابل ( ۳ ) پاسخ حقوقی همراه با ادعای جدید در زبان محاوره ای: شکایتی که طرف مقابل علیه شاکی ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) طرف پاسخ گو / خوانده ( در دعاوی مدنی ) ( ۲ ) پاسخ دهنده ( در نظرسنجی یا تحقیق ) ( ۳ ) متهم پاسخ گو ( در برخی پرونده ها ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) متهم ( ۲ ) طرف دعوی ( در دعاوی حقوقی ) ( ۳ ) خوانده ( در پرونده های مدنی ) در زبان محاوره ای: کسی که ازش شکایت شده، طرف ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) دست کاری یا دخالت در شاهد ( ۲ ) تهدید یا تطمیع شاهد ( ۳ ) تلاش برای تأثیرگذاری غیرقانونی بر شهادت ______________________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 واژه: **TOEFL** = *Test of English as a Foreign Language* /ˈtoʊ. fəl/ تُوفِل ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 واژه: **GRE** = *Graduate Record Examination* ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) آزمون ورودی دوره های کارشناسی ار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

/ˈɛl. s�t/ اِل سَت 🔹 واژه: **LSAT** = *Law School Admission Test* 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) آزمون ورودی دانشکده های حقوق ( ۲ ) آزمون پذیرش رشته ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) آزمون وکالت ( ۲ ) امتحان ورود به حرفه ی وکالت ( ۳ ) آزمون صلاحیت حقوقی ________________________________________ 🔸 تعری ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) حق الوکاله ی ثابت / پیش پرداخت خدمات حقوقی ( ۲ ) قرارداد نگهداری خدمات / توافق مستمر ( ۳ ) وکیل نگه داشته شده / مشاور دائ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) مدافع / وکیل مدافع ( ۲ ) بازیکن دفاع ( ۳ ) حامی / پشتیبان در زبان محاوره ای: کسی که دفاع می کنه، پشت کسی وایمیسته، جلوی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( اسم ) وکیل / مدافع / حامی ( فعل ) دفاع کردن / حمایت کردن / پشتیبانی کردن در زبان محاوره ای: طرفداری کردن، پشت کسی یا چیزی وای ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) وکیل / حقوقدان ( ۲ ) مشاور حقوقی ( ۳ ) متخصص حقوق در زبان محاوره ای: وکیل، کسی که قانونو بلده، اونایی که تو دادگاه ازت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

اِتِرنی ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) وکیل دادگستری ( ۲ ) نماینده ی قانونی ( ۳ ) مشاور حقوقی در زبان محاوره ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) پیگرد قانونی / تعقیب قضایی ( ۲ ) دادستانی / تیم پیگرد ( ۳ ) جریان محاکمه از سوی دولت یا شاکی در زبان محاوره ای: دادستان ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 واژه: **Sweeping discovery** ( ترکیب اسمی – علمی، حقوقی، رسانه ای، دراماتیک ) 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) کشف فراگیر / کشف گسترده ( ۲ ) کشف تحول ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نماینده ی قانونی متهم که وظیفه اش دفاع از حقوق اوست—چه در برابر اتهام، چه در روند محاکمه. ممکنه شامل وکیل خصوصی، وکیل تسخیری، یا تیم حقوقی باشه. وکی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طرفی که متهم را تحت پیگرد قانونی قرار می دهد/ دادستان / تیم پیگرد/ نماینده ی دولت یا شاکی/ وظیفه اش اثبات جرم و درخواست مجازات نماینده ی دولت یا شاکی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) فراخوان عمومی واحدهای پلیس ( ۲ ) اعلام وضعیت اضطراری به همه ی گشت ها ( ۳ ) پیام رادیویی برای بسیج نیروها در زبان محاوره ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) تعیین لحن / مشخص کردن فضای گفت وگو ( ۲ ) شکل دادن به جو / تنظیم حال وهوای کلی ( ۳ ) پایه گذاری سبک ارتباطی یا رفتاری در ...