پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٥٦٥)

بازدید
١٥,١٣٠
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بینی کسی رو کشیدن / کسی رو اذیت کردن با شوخی / تحریک کردن با نیش وکنایه در زبان محاوره ای: بینی کِشی نمادین، اذیت کردن با خنده، نی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 اصطلاح: **Light a fire under ( someone ) ** ( عبارت فعلی – استعاری، انگیزشی، رفتاری ) 🔸 معادل فارسی: کسی رو به جنب وجوش انداختن / انگیزه دادن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دکمه ی کسی رو زدن / یه هو طرفو روشن کردن / واکنش شدید گرفتن در زبان محاوره ای: یه هو طرفو روشن کردن، طرفو جوگیر کردن، دکمه شو فشار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نیش زدن / اذیت کردن عمدی / تحریک کردن با طعنه در زبان محاوره ای: نیش وکنایه زدن، رو اعصاب رفتن، گیر دادن، زخم زبون ریختن، طرفو قلق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دکمه های احساسی / نقاط تحریک روانی / حساسیت های عاطفی در زبان محاوره ای: نقطه ضعف احساسی، دکمه ی اعصاب، جاهایی که طرفو می پُرونه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: اعصاب کسی رو تحریک کردن / کسی رو کفری کردن / نقطه ضعف کسی رو فشار دادن در زبان محاوره ای: رو اعصاب رفتن، دکمه ی اعصاب طرفو زدن، طر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: انشعاب / دوشاخه / محل تقسیم مسیر در زبان محاوره ای: دوراهی، شاخه شدن، پیچ مسیر، دو راهی تصمیم ___________________________________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکت RDL یا ددلیفت رومانیایی ( Romanian Deadlift ) یک تمرین قدرتی بسیار مؤثر است که بر عضلات عقب بدن به ویژه همسترینگ، عضلات باسن و پایین کمر تمرکز د ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکت استپ آپ ( Step Up ) یک تمرین ورزشی برای تقویت عضلات پایین تنه است که معمولاً برای افزایش قدرت، تعادل و استقامت عضلانی به کار می رود. این حرکت با ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکت هیپ تراست ( Hip Thrust ) یکی از بهترین تمرینات برای تقویت عضلات باسن ( گلوتئوس ) است که به افزایش قدرت، حجم و استقامت این عضلات کمک می کند. در ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکت هینج هیپ ( hip hinge ) یک الگوی حرکتی پایه است که در آن مفصل هیپ یا لگن نقش محور دوران را ایفا می کند و بدن به جلو خم می شود در حالی که ستون فقر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بدن متعادل / اندام خوش فرم / بدن متناسب و گرد در زبان محاوره ای: هیکل خوش تراش، اندام توپ، بدن خوش فرم و همه چی تموم ____________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مرخصی سلامت روان / یه روز برای آرامش روان / یه روز استراحت ذهنی در زبان محاوره ای: یه روز برای حال خودت، یه مرخصی برای جمع وجور کر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ول گردی کردن / بی هدف پرسه زدن / وقت تلف کردن / تنبلی کردن در زبان محاوره ای: علافی کردن، لم دادن و هیچی نکردن، بی کار گشتن، بی هد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: اقتصاد مبل نشینی / اقتصاد کم تحرکی / اقتصاد مصرف گرای منفعل در زبان محاوره ای: اقتصاد لم دادگی، سبک زندگی تنبل محور، اقتصاد اسکرول ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: با صدای ناله آسا حرکت کردن / به سختی جلو رفتن / با زحمت پیش رفتن در زبان محاوره ای: خرخرکنون جلو رفتن، ناله کنون پیش رفتن، با زحمت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ذهنیت پیش روی قطره ای / طرز فکر لاک پشتی / نگرش پیشرفت ذره ذره در زبان محاوره ای: ذهنیت یواش یواش، سبک فکر جون کَن، طرز فکر صبورِ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: آهسته جلو رفتن / ذره ذره پیش رفتن / به سختی حرکت کردن در زبان محاوره ای: یواش یواش جلو رفتن، لاک پشتی پیش رفتن، جون کندن برای حرکت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فرهنگ پژمردگی / فرهنگ فرسایش روانی / زیست خمود در زبان محاوره ای: حال وهوای افسرده، سبک زندگی بی جون، فضای خسته و بی رمق ________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: رنج کشیدن / پژمرده شدن / در ضعف ماندن / افسرده بودن در زبان محاوره ای: داره می پوسه، تو غم مونده، جونش داره می ره، داره از پا می ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سخنرانی جمع بندی / بیانیه ی نهایی / دفاع پایانی در زبان محاوره ای: حرف آخر، جمع بندی دادگاه، دفاع آخر، ته حرف وکیل ______________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: جمع / حاصل جمع / خلاصه سازی / جمع بندی در زبان محاوره ای: تهش اینه، جمع بندیه، خلاصه اش، نتیجه گیریه ____________________________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: متن معرفی / خلاصه ی تبلیغاتی / معرفی کوتاه در زبان محاوره ای: یه معرفی کوچولو، یه خلاصه ی تبلیغاتی، یه متن جذب کننده، یه معرفی دم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: کار سریع / انجام فوری / خلاصه کاری در زبان محاوره ای: یه کار سرسری، یه انجام سریع، یه حرکت فوری، یه خلاصه کاری ( در برخی زمینه ه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مرسوم / عرفی / رایج / متداول در زبان محاوره ای: طبق معمول، اون جوری که همیشه بوده، عرفاً، رسمشه __________________________________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بازگشتی / تکرارشونده / مکرر / دوره ای در زبان محاوره ای: هی مدام برمی گرده، هی تکرار می شه، دوباره سر و کله ش پیدا می شه ________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( صفت ) برازنده / شایسته / زیبا ( اسم ) شدن / فرایند شکل گیری ( فعل ) تبدیل شدن به در زبان محاوره ای: خوش تیپ شده، داره شکل م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اِپِرتِنِنت ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: وابسته / متعلق / ضمیمه / تابع در زبان محاوره ای: چسبیده بهش، مال اونه، همرا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: و غیره / و از این چیزها / و امثال این ها در زبان محاوره ای: و این چیزا، و از این جور چیزا، و فلان فلان ها _______________________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: هویت تکه تکه / هویت وصله پینه ای / هویت چندپاره در زبان محاوره ای: یه مشت تیکه تیکه از خود بودن، هویتی که از این ور اون ور جمع شده ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) خرده ریزها ( ۲ ) تکه پاره ها ( ۳ ) چیزهای پراکنده در زبان محاوره ای: یه مشت چیز، خرت وپرت، تیکه تیکه، یه سری چیزای جورو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٣

آشوویتس ( Auschwitz ) بزرگ ترین اردوگاه concentraci�n و قتل عام نازی ها بود که در دوران جنگ جهانی دوم در نزدیکی شهر کوچک اشنیتس ( Oświęcim ) در لهستا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) لایه برداری کردن از پیچیدگی ها ( ۲ ) پرده برداری تدریجی از حقیقت ( ۳ ) رسیدن به عمق موضوع یا احساس در زبان محاوره ای: ل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) با تمام قدرت رفتن ( ۲ ) تا تهش رفتن ( ۳ ) بی پروا حمله کردن در زبان محاوره ای: تا تهش رفت، زد به سقف، با تمام جونش رفت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) با تمام توان حرکت کردن ( ۲ ) تا ته رفتن ( ۳ ) بی وقفه تلاش کردن در زبان محاوره ای: تا تهش رفت، جونشو گذاشت، با تمام قدر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) گازشو بگیر ( ۲ ) با سرعت حرکت کن ( ۳ ) شتاب بگیر در زبان محاوره ای: بزن به سرعت، گاز بده، بپر جلو، رد شو با شتاب _____ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) با سرعت حرکت کردن ( ۲ ) این ور اون ور پریدن ( ۳ ) سریع جابه جا شدن در زبان محاوره ای: تند و تند رفت وآمد کردن، مثل فرفر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) یه دوری زدن ( ۲ ) یه چرخی زدن ( ۳ ) امتحان کردن یه چیزی در زبان محاوره ای: یه دور بزنیم، بریم یه چرخی، یه تستی بزنیم _ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) با سرعت زیاد حرکت کردن ( ۲ ) گاز دادن شدید ( ۳ ) با شتاب زیاد ترک کردن در زبان محاوره ای: گازشو گرفت، زد به چاک، با سرع ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) تا عمق وجود نفوذ کردن ( ۲ ) در جان نشستن ( ۳ ) درونی شدن کامل در زبان محاوره ای: تا مغز استخون رفت، نشست تو جونم، نفوذ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) کیف پول پرپول ( ۲ ) جیب پرپول ( ۳ ) ثروت قابل توجه در زبان محاوره ای: جیبش پره، پول توئه، وضعش خوبه، پول دار حسابی ___ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) پول پارو کردن ( ۲ ) ثروتمند شدن ( ۳ ) حسابی پول دار شدن در زبان محاوره ای: پول تو زدن بالا، بی صدا پول دار شدن، پول تو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) بمون همین جا ( ۲ ) نرو / صبر کن ( ۳ ) یه کم بیشتر بمون در زبان محاوره ای: بمون ببین چی می شه، نرو هنوز، یه کم دیگه وایس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) آدم آرومی ام ( ۲ ) خیلی جدی نمی گیرم ( ۳ ) استرسم پایینه در زبان محاوره ای: ریلکسم، خونسردم، اهل گیر دادن نیستم ______ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) برام مهم نیست ( ۲ ) مشکلی باهاش ندارم ( ۳ ) خونسردم نسبت بهش در زبان محاوره ای: اوکی ام باهاش، بی خیالم، حساس نیستم، گی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

/ˌdɪs. ɪnˈtwaɪn/ دی س اِن تْواین ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) از هم باز کردن ( ۲ ) جدا کردن رشته ها یا عناصر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) بی اعتماد کردن ( ۲ ) بی علاقه یا ناراضی کردن ( ۳ ) از خود راندن / دل زده کردن در زبان محاوره ای: دل سرد کردن، زده کردن، ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) تجزیه کردن به واحدهای متخاصم ( ۲ ) تکه تکه کردن سیاسی ( ۳ ) تقسیم به گروه های ناسازگار در زبان محاوره ای: پاره پاره کرد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ( ۱ ) دو نفره / زوج هنری ( ۲ ) ترکیب دو نفره ( ۳ ) همکاری دوتایی در زبان محاوره ای: دوتایی، جفت هنری، تیم دو نفره __________ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

1. ( دیجیتالی – هوش مصنوعی ) : در فناوری، به ابزارهای هوشمند یا نرم افزارهایی گفته می شه که در کنار انسان ها کار می کنن و تصمیم گیری، نوشتن، یا تحلیل ...