پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢١,٣٨٢)

بازدید
١٢,٥١٣
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1 - ( عامیانه – وضعیت رابطه ) : عبارت “with a rock” در زبان غیررسمی انگلیسی به کسی اشاره داره که نامزد کرده و حلقه ی نامزدی بزرگی ( معمو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : خارج از بازار / غیردر دسترس برای خرید یا فروش / در رابطه ی عاشقانه بودن ( عامیانه ) 🔸 تعریف ها: 1 - ( بازار و تجارت – رسمی ) : در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( اجتماعی – معنوی ) : این فصل برای آمریکایی ها سمبل شروع پاییز، احساس گرمای خانوادگی، دورهمی ها، و حال و هوای خاص جشن های فصل سرد است و تا حدی نمادی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : هوای مناسب برای پوشیدن سویشرت / آب وهوای خنک پاییزی / فضای رمانتیک و نوستالژیک ( آب وهوا – کاربرد عامیانه ) : Sweater Weather اصطلا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : کارآفرین تک نفره / صاحب کسب وکار مستقل / فرد خوداشتغال بدون کارمند ( اقتصادی – تعریف عمومی ) : Solopreneur به فردی گفته می شود که ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: She lives paycheck to paycheck and can’t afford unexpected expenses. Many Americans earning over $100, 000 still live paycheck to payc ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : زخم زدن عمدی / ایجاد جراحت با قصد آسیب جدی / ضرب وجرح با نیت قبلی/ ایراد جرح عمدی/ ایراد ضرب و جرح عامدانه 🔹 مثال ها: He was convi ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : دادخواست رسمی / برگه ی اقامه دعوی / ابلاغ دعوی مدنی/ ادعا نامه 🔸 تعریف ها: 1 - ( حقوق دادرسی مدنی ) : Writ of Claim سندی رسمی است ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : سلب صلاحیت شده / بی صلاحیت / محروم از حق قانونی 🔸 تعریف ها: 1 - ( حقوق کیفری و عمومی ) : واژه ی Disqualified به فردی اطلاق می شود ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی : حل وفصل اختلافات / سازوکار رفع منازعه / مکانیزم حل دعوی 🔸 تعریف ها: 1 - ( حقوق بین الملل و سازمان ملل ) : Dispute Settlement به مجم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. **در حقوق و قانون بازرگانی:** *Dishonor* به معنی **امتناع یا امتناع از قبول یا پرداخت یک سند مالی مثل چک یا سفته ( نکول کردن ) ** است که برای پر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 مثال ها: The passengers began to disembark after the plane landed. مسافران پس از فرود هواپیما شروع به پیاده شدن کردند. It took quite some time ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: به پیش / رو به جلو / در مسیر حرکت ( فرهنگ عامه – عنوان فیلم ) : Onward عنوان یک فیلم انیمیشن محصول پیکسار در سال ۲۰۲۰ است ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: خروجی / در حال خروج / در مسیر ترک مبدأ 🔸 تعریف ها: 1 - ( حمل ونقل – صفت ) : اشاره به چیزی که در حال ترک یک مکان خاص است — م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: ورودی / در حال ورود / در مسیر بازگشت به مبدأ 1 - ( حمل ونقل – صفت ) : اشاره به چیزی که به سمت یک مکان خاص در حال حرکت است — ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: اصلاً امکان نداره / محاله / شوخی می کنی؟! 1 - ( رد قاطع ) : برای بیان اینکه چیزی تحت هیچ شرایطی قابل قبول یا ممکن نیست. مثال ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: مسیر اشتباه / راه غلط / تصمیم نادرست ( فرهنگ عامه – موسیقی ) : در ترانه ی معروف “Wrong Way” از گروه Sublime، این اصطلاح نما ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: بزن بریم / شروع کنیم / وقت حرکت رسیده ( تاریخی – فرهنگی ) : این عبارت پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ معروف شد، زمانی که Todd B ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: انگشت شست بیرون / ابراز وجود با جسارت / خروج از حالت محافظه کارانه 🔹 مثال ها: She’s going full thumbs out with that outfit ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: علامت همراهی و تأیید / ورود به موقعیت / پذیرش یا آمادگی برای مشارکت 🔹 مثال ها: We’re starting the project. Thumbs in? پروژه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تصمیم قطعی گرفته شده / همه چیز آماده ست / اجرا می شه 🔹 مثال ها: The boss said it’s a go — we’re launching tomorrow. رئیس گف ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: موافق بودن با انجام کاری / آماده بودن برای مشارکت / پای کار بودن 🔹 مثال ها: Are you up for it? پایه ای؟ / موافقی؟ / می خوای ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

یعنی خارج از جریان بودن، موافق نبودن یا مشارکت نکردن در موضوع یا تصمیم. وقتی کسی �off board� است، یعنی از روند یا تیم کنار گذاشته شده یا انتخاب کرده ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یعنی در جریان بودن، موافقت داشتن، و فعالانه مشارکت کردن در یک موضوع یا تصمیم. وقتی کسی �on board� است، یعنی طرفدار و همراه با گروه یا ایده ای خاص اس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: اینجا یا آنجا / در این مکان یا آن مکان / در اینجا یا جای دیگر 🔹 مثال ها: You can sit here or there — it’s up to you. می تون ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: دل درد دل کردن / همه چیز را گفتن / راز دل را فاش کردن 🔹 مثال ها: He spilled his guts about the breakup. درباره ی جدایی ش هم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پرده برداری کردن / افشا کردن چیزی پنهان / رو کردن واقعیت 🔹 مثال ها: He pulled the covers off and jumped out of bed. پتو رو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آبرو بردن در جمع / افشای مسائل خصوصی در ملأ عام / درباره ی مشکلات شخصی حرف زدن در جمع 🔹 مثال ها: Please don’t air our dirty ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 مثال ها: She blew the whistle on the company’s illegal dumping practices. او تخلفات شرکت در دفع غیرقانونی زباله ها را افشا کرد. The referee blew ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: متن رسمی و پذیرفته شده / اصول بنیادین / نسخه ی معتبر داستانی / قانون کلیسایی 🔹 مثال ها: Only the original novels are consid ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: دستورالعمل رسمی / بخشنامه / فرمان اجرایی / راهنمای مدیریتی 1 - ( اسم – حقوقی و سازمانی ) : فرمان یا دستور رسمی صادرشده توسط ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ؛ اِستَچوت یا اِستَت یوت 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: قانون مصوب / مقرره ی قانونی / آیین نامه ی رسمی 1 - ( حقوقی – قانون گذاری ) : قانونی که توسط نها ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: فرمان رسمی / حکم حکومتی / دستور قانونی 1 - ( حقوقی و حکومتی ) : فرمان یا اعلامیه ای رسمی که توسط شخصی با قدرت قانونی یا سیاس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آیین نامه ها / قوانین داخلی / مقررات سازمانی یا محلی 1 - ( حقوقی – سازمانی ) : مجموعه ای از قوانین و مقرراتی که توسط یک سازم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: Proper etiquette requires you to greet guests politely. آداب معاشرت ایجاب می کنه که با مهمان ها مؤدبانه سلام کنی. He studied business e ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: سر خاراندن از سردرگمی / در فکر فرو رفتن / گیج شدن 🔹 مثال ها: I scratched my head, trying to understand the instructions. سر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: We expect this release to be a real tearjerker. انتظار داریم این اثر واقعاً اشک درآر باشه. That tearjerker video melted even the most h ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: It was a thought - provoking documentary about climate change. مستندی تفکربرانگیز درباره ی تغییرات اقلیمی بود. Her speech was deeply th ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان کامل بودن / آگاه بودن از نبض اتفاقات / همراه با تحولات بودن 🔹 مثال ها: She has her finger on the pulse of youth cu ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در ابهام نبودن / ذهن روشن داشتن / آگاه بودن از وضعیت 🔹 مثال ها: After a good night’s sleep, I’m finally not in the fog. بعد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آگاه بودن از چیزی / مسلط بودن به موضوعی / در جریان بودن 🔹 مثال ها: She’s always up on the latest fashion trends. همیشه از آ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در حال پیگیری بودن / درگیر حل مسئله بودن / در حال بررسی بودن 🔹 مثال ها: The IT team is on the case to fix the server issue. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان بودن / در حلقه بودن / در متن ماجرا بودن / همراه با روندها بودن 🔹 مثال ها: She’s really in the swim of things at he ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در تعقیب نزدیک بودن / بلافاصله پس از چیزی رخ دادن / رَد کسی را گرفتن 🔹 مثال ها: The detective was hot on the heels of the s ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در رَد چیزی بودن / در شرف کشف بودن / سرنخ داشتن / بو بردن از چیزی 🔹 مثال ها: The detective is on the scent of the missing h ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در مسیر درست بودن / در جهت صحیح حرکت کردن / در خط درست فکر کردن 1 - ( هوانوردی – ریشه ای ) : اشاره به هواپیمایی که در حال هد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان بودن / آگاه بودن از وضعیت / در حلقه بودن 🔹 مثال ها: Don’t worry — you’re still in the picture. نگران نباش — هنوز د ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: هماهنگ شدن با / تنظیم شدن با / سازگار شدن با / حساس شدن نسبت به 🔹 مثال ها: She attuned herself to the rhythm of the forest. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹 مثال ها: Be on the lookout for signs of fraud. مراقب نشانه های تقلب باش. She’s always on the lookout for new ideas. همیشه دنبال ایده های جدید می ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

1 - 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: بخش کاری زمان بندی شده / قطعه ی زمانی متمرکز برای کار / بلاک کاری 🔸 تعریف: در مدیریت زمان، work block یعنی اختصاص دادن ...