پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٥٧٠)

بازدید
١٥,١٤٢
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نورودایورجنت ( Neurodivergent ) به افرادی اطلاق می شود که مغز یا سیستم عصبی شان به نحوی غیرمعمول یا متفاوت از حالت معمول کار می کند. این تفاوت ها ممک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مِلَنکُلی 🔸 معادل فارسی: اندوه / غم لطیف / افسردگی شاعرانه / حس غم انگیز و تأمل برانگیز در زبان محاوره ای: یه غم آرومه، دل گرفتگی بی دلیل، حس سنگ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: بی کس / محروم / تهی شده / داغ دار / از دست داده در زبان محاوره ای: تنها مونده، دل شکسته ست، چیزی رو از دست داده، تهی شده ________ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خودآگاهِ مضطرب / نگرانِ دیده شدن / حساس نسبت به ظاهر یا رفتار در زبان محاوره ای: همش حواسش به خودش بود، نگران بود بقیه چی فکر می ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بدگمان / پارانویید / شکاک افراطی / دچار سوء ظن در زبان محاوره ای: همش فکر می کنه همه علیه ش هستن، زیادی شک داره، به همه چیز مشکوکه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: یکنواخت / خسته کننده / بی هیجان / روزمره ی بی روح در زبان محاوره ای: تکراریه، هیچی نداره، زندگی بی هیجانه، مثل نوار ضبط شده ست __ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بی حالت / بی احساس / خشک / با صورت سنگی در زبان محاوره ای: با قیافه ی سنگی گفت، لحنش خشک بود، انگار نه انگار شوخی کرد، بی روح ولی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: صدای یکنواخت / لحن خسته کننده / ناله ی ممتد / حرف زدن بی احساس در زبان محاوره ای: صدای خواب آور، هی یه چیزو تکرار می کنه، لحنش مثل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بازسازی کامل / تعمیر اساسی / اصلاح بنیادین / تغییر کلی در زبان محاوره ای: از نو ساختن، زیر و رو کردن، همه چیزو ریختن و دوباره چیدن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: هدف وسواس گونه / آرزوی دور از دسترس / پروژه ی وسوسه برانگیز در زبان محاوره ای: چیزی که ولش نمی کنی، اون هدف لعنتی، پروژه ای که دار ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نایاب تر از نایاب / محال الوجود / از اون چیزاست که اصلاً پیدا نمی شه در زبان محاوره ای: از اون چیزاست که مرغ دندون داشته باشه، محا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: کمیاب / نایاب / به سختی پیدا می شه / به ندرت گیر میاد در زبان محاوره ای: سخته پیداش کنی، به این راحتیا گیر نمیاد، از اون چیزاست که ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: برگه فراخوان / برنامه روزانه ی صحنه / جدول حضور عوامل در زبان محاوره ای: برگه ی برنامه ی روزه، کی باید کجا باشه، جدول فیلم برداریه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

On set 🔸 معادل فارسی: در محل فیلم برداری / سر صحنه / در لوکیشن / هنگام ضبط در زبان محاوره ای: سر صحنه ست، موقع فیلم برداریه، تو لوکیشنه، وسط ضبطه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مخفف Automated Dialogue Replacement 🔸 معادل فارسی: دوبله مجدد در استودیو / ضبط مجدد دیالوگ / اصلاح صدای صحنه در زبان محاوره ای: صدا رو دوباره گرف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فولی ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: صداگذاری صحنه / افکت صوتی دستی / تولید صدای محیطی در زبان محاوره ای: صدای ساختگی ف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نای هیلیتی ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: نیستی / پوچی / عدم / تهی بودن / خلأ وجودی در زبان محاوره ای: هیچ چیز نیست، ه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دِسِلِت ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: متروک / ویران / دل گیر / بی روح / غم زده در زبان محاوره ای: خرابه ست، دل گرفته ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: گرداب / چرخش شدید / جریان دوّار / ورطه ی چرخان در زبان محاوره ای: تو گرداب افتاده، داره می چرخه، همه چی دور سرشه، تو دور باطل گیر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: هیچی / صفر / هیچ چیز / فاقد ارزش در زبان محاوره ای: هیچی، صفره، پشیزی نمی ارزه، هیچ چی نداره، تهش هیچه __________________________ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فرونشاندن / رفع کردن / خاموش کردن / سیراب کردن در زبان محاوره ای: تشنگی رو برطرف کرد، عطش رو خوابوند، دل تو خنک کرد، خاموشش کرد _ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مناسب بودن / نیاز را برآورده کردن / جواب دادن / مطابق انتظار بودن در زبان محاوره ای: همون چیزیه که می خواستیم، کارمون رو راه انداخ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: رفع هوس / ارضای نیاز درونی / انجام کاری که مدت ها دلت می خواسته در زبان محاوره ای: دل تو خنک کن، هوس تو برطرف کن، اون کاری که مدت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Unique selling proposition 🔸 معادل فارسی: مزیت منحصربه فرد / ویژگی متمایز / نقطه قوت خاص / عامل تمایز در زبان محاوره ای: چیزی که خاصش می کنه، برگ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازسازی شناختی ( Cognitive Restructuring ) یک فرایند درمانی مهم در درمان شناختی رفتاری ( CBT ) است که هدفش شناسایی و تغییر الگوهای فکری منفی و نادرست ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوروبلاستیسیتی ( Neuroplasticity ) به توانایی مغز برای تغییر و بازسازی ساختار و عملکرد خود به وسیله تجربیات و یادگیری گفته می شود. این ویژگی مغز را ق ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

شخصی سازی ( Personalization ) یکی از تحریفات شناختی است که وقتی فرد به صورت غیرمنطقی و بیش از حد، مسئولیت اتفاقات یا احساسات منفی دیگران را به خود نس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نیش یا نیچ ( هر دو تلفظ رایج اند ) ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: جایگاه خاص / حوزه تخصصی / گوشه بازار / موقعیت منحصر به ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بذر چیزی را کاشتن / زمینه سازی کردن / شروع کردن فرآیند / پایه ریزی کردن در زبان محاوره ای: بذرشو پاشید، مقدماتشو چید، تخمشو کاشت، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: باعث شروع شدن / موجب بروز چیزی شدن / دامن زدن به / راه انداختن در زبان محاوره ای: آتیش زد، شروعش کرد، باعث شد شلوغ بشه، جرقه زد، د ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: برانگیختن / دامن زدن / تحریک کردن / به هم ریختن در زبان محاوره ای: آشوب راه انداخت، احساسات رو قلقلک داد، دعوا رو شعله ور کرد، فضا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: برانگیختن / استخراج کردن / بیرون کشیدن / موجب پاسخ یا واکنش شدن در زبان محاوره ای: درآورد، واکنش گرفت، حرف کشید، باعث شد طرف چیزی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: تحریک کردن / باعث شروع شدن / دامن زدن / راه انداختن در زبان محاوره ای: آتش بیار معرکه بود، شر درست کرد، دعوا رو راه انداخت، هل داد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاسی آپ 🔸 معادل فارسی: دور هم جمع شدن / گروه تشکیل دادن / رفیق جمع کردن / تیم شدن برای کاری در زبان محاوره ای: بچه ها رو جمع کن، تیم شو، باندشو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

لیبل زنی ( Labeling ) یکی از تحریفات شناختی است که در آن فرد یک ویژگی خاص، رفتار یا رویداد منفی را به کل شخصیت یا هویت خود یا دیگران تعمیم می دهد و ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

*بیان ها یا گزاره هایباید یا Should Statements* یکی از تحریفات شناختی است که در آن فرد به صورت سختگیرانه و اجباری برای خود یا دیگران قوانینی وضع می ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

*کوچکنمایی ( Minimization ) * یکی از تحریفات شناختی است که در آن فرد اهمیت، تاثیر یا شدت یک رویداد، احساس یا توانایی های خود یا دیگران را کمتر از واق ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

*فاجعه سازی یا Catastrophizing* یک تحریف شناختی است که در آن فرد بیش از حد نگرانی می کند و باور دارد که بدترین نتیجه ممکن حتماً رخ خواهد داد یا یک ات ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

*تحریف شناختی بزرگ نمایی ( Magnification ) * به حالتی از تفکر نادرست گفته می شود که در آن فرد اهمیت، شدت یا تأثیر یک رویداد، احساس یا مشکل را بسیار ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

*تفکر همه یا هیچ چیز ( All - or - Nothing Thinking ) * که به آن تفکر قطبی، سیاه و سفید، یا دودویی هم گفته می شود، یکی از تحریفات شناختی رایج در درمان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

*فیلتر ذهنی ( Mental Filter ) * یکی از تحریفات شناختی است که در آن فرد فقط بر جنبه های منفی یک موقعیت تمرکز می کند و تمام جنبه های مثبت یا خنثی موقعی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در روانشناسی و درمان شناختی رفتاری، بیش همگانی سازی یا تعمیم افراطی ( *Overgeneralization* ) یکی از تحریفات شناختی است که وقتی رخ می دهد که فرد یک ات ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: تقصیر من بود / من مقصرم / اعتراف به گناه یا اشتباه در زبان محاوره ای: اشتباه از من بود، تقصیر من بود، قبول دارم خراب کردم، خودم گن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔹 **Hit makers** ( دو واژه جدا ) : - ✅ **رایج تر در نوشتار عمومی و رسمی** - ✅ تأکید بر نقش افراد به عنوان سازندگانِ هیت - ✅ در متون خبری، تحلیلی، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: سازندگان آثار پرفروش / خالقان موفقیت های بزرگ / تولیدکنندگان آهنگ های محبوب در زبان محاوره ای: آهنگ سازای خفن، اونایی که ترک می زن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: داده های پرت / افراد یا موارد استثنایی / نمونه های خارج از قاعده در زبان محاوره ای: غیرعادی ها، عجیب ها، استثنایی ها، اونایی که تو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کان کَتِنِیت - - - 🔸 معادل فارسی: به هم چسباندن / زنجیروار وصل کردن / الحاق کردن / ترکیب کردن در زبان محاوره ای: چسبوندن به هم، سرهم کردن، یک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: جرأت پیدا کن / مرد باش / نترس / یه کم شجاعت داشته باش در زبان محاوره ای: یه کم جربزه داشته باش، نترس، مرد باش، خودتو جمع کن، از پس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: از سختی عبور کردن / در برابر سختی دوام آوردن / بحران را تاب آوردن در زبان محاوره ای: از پس سختیا بر اومد، طوفانو رد کرد، جون کند و ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: بار اصلی چیزی را به دوش کشیدن / بیشترین آسیب را دیدن / قربانی اصلی بودن در زبان محاوره ای: همه ش افتاد گردنش، بیشترین ضربه رو خورد ...