پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٦١٠)

بازدید
١٥,٢٠٣
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کوپ یا کوپه ( تلفظ آمریکایی: کوپ / تلفظ فرانسوی یا بریتانیایی: کوپه ) ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: خودروی کوپه / ماش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بی پرده گفتن / رک گویی / بدون تعارف / بدون نرم کردن حرف در زبان محاوره ای: رک و پوست کنده گفت، تعارفو کنار گذاشت، قشنگ گفت چی تو د ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وان هانِت 🔸 معادل فارسی: صددرصد / کاملاً درست / بی نقص / خالص / واقعی در زبان محاوره ای: صد در صد، کاملاً موافقم، خیلی خالصه، آدم درستیه، همه چیز ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سیگار ( به ویژه سیگارهای بسته ای با جعبه ی مربعی شکل ) در زبان محاوره ای: یه نخ سیگار داری؟ یه اسکور می دی؟ _____________________ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ته سیگار / فیلتر سیگار / باقی مانده ی سیگار در زبان محاوره ای: ته سیگارو انداخت، فقط یه ته سیگار مونده، ته سیگارو کشید __________ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنسرِت ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: سرطان زده / فرد مبتلا به سرطان در زبان محاوره ای: یه کم سرطانیه، به بیماری مبتلا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: موش خور / ریزبین / وسواسی در زبان محاوره ای: یه کم ریزبین و وسواسیه، خیلی موش خور می کنه ________________________________________ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیکسی ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: نیکوتینی / وابسته به نیکوتین در زبان محاوره ای: یه کم نیکوتینیه، وابسته به سیگار ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: نمادین / شاخص / برجسته / تأثیرگذار / ماندگار در زبان محاوره ای: خیلی معروفه، نماد یه چیز خاصه، همه می شناسنش، خیلی تأثیرگذار بوده ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

سول ستیس ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: نقطه ی اوج روح / انقلاب روحی / تحول درونی در زبان محاوره ای یا استعاری: لحظه ی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

🔸 معادل فارسی: الگوی سخت گیرانه / الگوی انعطاف ناپذیر / الگوی خشک در زبان محاوره ای: رفتاراش خیلی قالبیه، انعطاف نداره، همیشه یه جور خاص عمل می ک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: کدر شدن / کند شدن / بی روح شدن / کاهش وضوح یا شدت در زبان محاوره ای: همه چی بی روح شده، حسش دیگه مثل قبل نیست، انگار همه چی کدر شد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: کندشدگی / کاهش شدت / بی حسی تدریجی در زبان محاوره ای: احساساتش کند شده، دیگه مثل قبل واکنش نشون نمی ده، انگار بی حس شده _________ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: یک پینت از / یک پیمانه از / حدود نیم لیتر از در زبان محاوره ای: یه لیوان بزرگ از، یه بطری کوچیک از، یه مقدار قابل توجه از _______ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: جنبه ی عمل گرایانه / وجه واقع گرایانه / رویکرد عملی در زبان محاوره ای: اون طرف قضیه که منطقی و کاربردیه، بخش عمل گرای قضیه، نگاه و ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح roll in one's grave به صورت اصطلاح عامیانه به معنای "خیلی عصبانی یا ناراحت شدن کسی ( معمولاً کسی که فوت کرده ) اگر زنده بود و خبر چیزی را می ش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح "self sealing" به معنای "خودبندی" یا "خودترمیم شونده" است و در زمینه های مختلف کاربرد دارد. در پزشکی و صنایع بسته بندی، "self sealing" معمولاً ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: زاویه ی گشادشدگی / زاویه ی بازشدگی / زاویه ی فلر در زبان فنی: زاویه ای که لبه ی لوله یا قطعه برای اتصال یا جوشکاری باز می شه ____ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بازشعله / برگشت شعله / برگشت آتش در زبان استعاری یا محاوره ای: واکنش تند و ناگهانی، برگشت منفی، انفجار احساسی یا سیاسی __________ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: آسیب عصبی / اختلال عصبی / نوروپاتی در زبان محاوره ای: عصب هاش آسیب دیده، مشکل عصبی داره، اعصابش درست کار نمی کنن ________________ ...

پیشنهاد
٠

نوروپاتی دیابتی یک عارضه شایع و جدی در افراد مبتلا به دیابت است که به علت آسیب به اعصاب محیطی و خودکار بدن ناشی از قند خون بالا ایجاد می شود. این آسی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوروپاتی دیابتی یک عارضه شایع و جدی در افراد مبتلا به دیابت است که به علت آسیب به اعصاب محیطی و خودکار بدن ناشی از قند خون بالا ایجاد می شود. این آسی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ری ساسیتِی شِن 🔸 معادل فارسی: احیای قلبی ریوی / بازگرداندن علائم حیاتی / نجات از مرگ در زبان تخصصی یا محاوره ای: احیا، زنده کردن، برگشت دادن، نج ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: انتشار / پخش / توزیع اطلاعات در زبان تخصصی یا محاوره ای: پخش آگاهی، اطلاع رسانی، توزیع دانش، پخش محتوا - - - 🔸 تعریف ها: 1 ▪ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: برنامه های انحرافی ( از مسیر کیفری ) / برنامه های جایگزین زندان / طرح های درمانی به جای مجازات در زبان تخصصی یا محاوره ای: برنامه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ازسرگیری / شروع دوباره / بازگشت به روند قبلی در زبان تخصصی یا محاوره ای: دوباره شروع کردن، برگشتن به مصرف، ادامه ی درمان، برگشت به ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: سوءمصرف / مصرف نادرست / استفاده ی غلط در زبان تخصصی یا محاوره ای: مصرف بی رویه، استفاده ی اشتباه از دارو، مصرف تفننی یا غیرپزشکی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: شکستن پاکی / نقض دوره ی ترک / بازگشت به مصرف در زبان تخصصی یا محاوره ای: زدن دوباره، ترک رو شکستن، پاکی رو خراب کردن - - - 🔸 ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ترک کردن / ترک اعتیاد / اثر اولیه ی قوی ( بسته به کاربرد ) در زبان محاوره ای: ترک کردن مواد، قاطی کردن بعد از مصرف، اثر قوی اولیه، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یوفوریا 🔸 معادل فارسی: سرخوشی / نشئگی / حالت شادی شدید و غیرطبیعی در زبان تخصصی یا محاوره ای: نشئه شدن، حس خوشی مصنوعی، حالت سرخوشی بعد از مصرف ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: اثر آرام بخش / تأثیر خواب آور / خاصیت تسکین دهنده در زبان تخصصی یا محاوره ای: اثر خواب آور، خاصیت آروم کننده، دارو آدمو می بره تو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: گیرنده / رسپتور در زبان تخصصی یا محاوره ای: گیرنده ی سلولی، گیرنده ی عصبی، رسپتور دارویی 🔸 تعریف ها: ۱ • ( زیست شناسی – سلولی ) ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نالوکسان ( نام دارو – بدون ترجمه ) در زبان تخصصی یا محاوره ای: داروی ضد اُوِردوز، نالوکسان، آنتی دوت مواد مخدر 🔸 تعریف ها: • ( پ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: اثر دارویی / اثر فارماکولوژیک / تأثیر داروشناختی در زبان تخصصی یا محاوره ای: اثر دارو روی بدن، تأثیر دارو، واکنش دارویی 🔸 تعریف ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نیمه سنتزی / نیمه مصنوعی - نیمه صناعی در زبان تخصصی یا محاوره ای: داروی نیمه سنتزی، ترکیب نیمه مصنوعی، ماده ای که بخشی طبیعی و بخش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: به مبلغ / به اندازه ی / در حدود در زبان محاوره ای: یه چیزی حدود، به مبلغ فلان، تا سقف فلان، چیزی در حد و اندازه ی فلان 🔸 تعریف ه ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سامانه ی رهبری یکپارچه / سیستم رهبری تلفیقی / ساختار مدیریتی هماهنگ در زبان تخصصی یا محاوره ای: مدیریت هماهنگ، ساختار رهبری منسجم، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: باعث خشم کسی شدن / خشم کسی رو برانگیختن / عصبانیت کسی رو درآوردن در زبان محاوره ای: عصبیش کرد، خشمشو درآورد، باعث شد طرف قاطی کنه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فراشخصی سازی / شخصی سازی فوق پیشرفته / شخصی سازی هوشمند در زبان تخصصی یا محاوره ای: شخصی سازی خیلی دقیق، تنظیم تجربه کاربر بر اساس ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دعوا رو فیصله دادن / کدورت رو حل کردن / آشتی کردن در زبان محاوره ای: آشتی کردن، قضیه رو حل وفصل کردن، کدورت رو کنار گذاشتن، دعوا ر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: از نو شروع کردن / گذشته رو پاک کردن / صفحه ی جدید باز کردن در زبان محاوره ای: بی خیال گذشته شو، همه چی رو از نو شروع کن، بذار همه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: تحریک مغزی / التهاب مغز / آزردگی بافت مغز در زبان تخصصی یا محاوره ای: مغزش تحریک شده، التهاب مغزی داره، مغز دچار آزردگی شده 🔸 تع ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نمای افقی سکو / ارتفاع سطح پیش آمده / ارتفاع کف جلویی در زبان تخصصی یا محاوره ای: ارتفاع سطح جلویی، ارتفاع کف ورودی، نمای افقی جلو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: جلوی خنده رو گرفتن / جدی موندن / قیافه ی جدی حفظ کردن در زبان محاوره ای: نتونستم جلوی خنده مو بگیرم، قیافه ش جدی بود ولی داشت می خ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: گیر افتادن با مدرک / مچ گیری کامل / گرفتن در حال ارتکاب جرم در زبان محاوره ای: با سند گرفتنش، مچشو گرفتن، دستش رو شد، قشنگ گیر افت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: اعصاب کسی رو خوردن / روان کسی رو به هم ریختن / کسی رو کلافه کردن در زبان محاوره ای: مغزم رو خورد، روانم رو به هم ریخت، دیوونه م کر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دنده عقب گذاشتن / به عقب برگشتن / روند رو معکوس کردن در زبان محاوره ای: دنده عقب کرد، برگشت عقب، مسیر رو برعکس کرد 🔸 تعریف ها: • ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: گچ گرفتن / در گچ قرار دادن در زبان محاوره ای: دستش رو گچ گرفتن، پاشو گذاشتن تو گچ، استخونش شکست و گچ گرفتنش 🔸 تعریف ها: • ( پزشک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: به آرومی ادامه دادن / بی سروصدا پیش رفتن / در حالت پایدار بودن در زبان محاوره ای: یواش یواش داره پیش می ره، داره رو روال خودش می چ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: • ( پوشاک – زمستانی ) : کلاهی چسبان و پشمی که در بالای آن یک منگوله ی گرد و پشمی قرار دارد مثال: He wore a red bobble hat to the footba ...