پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٤,٩٥٢)
🔸 معادل فارسی: هیچ ایده ای / هیچ سرنخی / هیچ تصوری در زبان محاوره ای: هیچی نمی دونه، اصلاً نمی دونه چی به چیه، یه جورایی تو مهه ________________ ...
تفاوت های معنایی و کاربردی با واژه های مشابه: 🔸 **Seep** یعنی نفوذ تدریجی، خزنده، و اغلب نامحسوس—چه در مورد مایعات، چه احساسات یا تأثیرات. وقتی می ...
🔸 معادل فارسی: نشت کردن / تراوش کردن / آرام نفوذ کردن / کم کم پخش شدن در زبان محاوره ای: یواش یواش درز کرد، آروم نفوذ کرد، کم کم پخش شد ________ ...
🔸 معادل فارسی: پخش کردن / منتشر کردن / پراکندن / گسترده / نامتمرکز در زبان محاوره ای: پخش شد، پخش و پلاست، همه جا ریخته، متمرکز نیست ___________ ...
🔸 معادل فارسی: گسترش دادن / منتشر کردن / تکثیر کردن / انتقال دادن در زبان محاوره ای: پخش کرد، رواج داد، منتقل کرد، زیادش کرد ___________________ ...
🔸 معادل فارسی: دانش / حوزه ی شناخت / محدوده ی فهم / درک در زبان محاوره ای: تو فهمش نمی گنجه، از دایره ی درکش خارجه، نمی دونه از چی حرف می زنی __ ...
🔸 معادل فارسی: در جریان بودن / در حلقه ی ارتباطی ماندن / بی خبر نماندن در زبان محاوره ای: تو جریان باش، از قضیه عقب نمون، تو بازی بمون _________ ...
🔸 معادل فارسی: روشن شدن / جا افتادن / فهمیدن / به ذهن رسیدن در زبان محاوره ای: یهو فهمید، تازه گرفت چی شده، تازه براش روشن شد __________________ ...
🔸 معادل فارسی: نادیده گرفتن عمدی / بی محلی کردن / وانمود کردن که نمی شناسی در زبان محاوره ای: کلاً محلش نذاشت، انگار اصلاً نمی شناستش، رد شد و نگ ...
🔸 معادل فارسی: میل ابرازشده / خواسته ی بیان شده / تمایل آشکار در زبان محاوره ای: چیزی که طرف صراحتاً گفته می خواد، خواسته ای که رو کرده، میل علنی ...
🔸 معادل فارسی: نابجا / ناهماهنگ / وصله ی ناجور / آدم نچسب / جور نبودن با محیط در زبان محاوره ای: وصله ی ناجوره، به اون محیط نمی خوره، انگار اشتبا ...
🔸 معادل فارسی: ابتدایی / اولیه / ناقص / سطحی / ناپخته در زبان محاوره ای: خیلی پایه ایه، هنوز خامه، چیز خاصی نداره، تو مرحله ی اولشه ____________ ...
🔸 معادل فارسی: کش دادن / آب بستن / طول دادن / پرحجم سازی / پُر کردن با مطالب اضافی در زبان محاوره ای: الکی کشش داد، با چرت وپرت پرش کرد، آب بستش ...
🔸 معادل فارسی: نفخ / ورم / بادکردگی / تورم بیش ازحد در زبان محاوره ای: باد کرده، زیادی گنده شده، پر و پف کرده، سنگین شده _______________________ ...
آپ پلی ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: بزرگ نمایی کردن / برجسته کردن / پررنگ جلوه دادن در زبان محاوره ای: قضیه رو پررنگ ...
🔸 معادل فارسی: اغراق کردن / بزرگ نمایی کردن / آب وتاب دادن / از حد گذروندن در زبان محاوره ای: زیادی شلوغش کرد، قضیه رو گنده کرد، خیلی بزرگش کرد ...
🔸 معادل فارسی: زینت دادن / آراستن / تزئین کردن / آب وتاب دادن / اغراق کردن در زبان محاوره ای: قضیه رو خوشگلش کرد، یه کم چاشنی اضافه کرد، زیادی قش ...
🔸 معادل فارسی: بزرگ نمایی کردن / از کاه کوه ساختن / بی خودی شلوغش کردن / زیادی حساس شدن در زبان محاوره ای: بی خودی قضیه رو گنده کرد، یه چیز کوچیک ...
افسردگی واکنشی یا افسردگی موقعیتی ( Reactive Depression ) به وضعیتی گفته می شود که فرد به دلیل مواجهه با یک یا چند عامل استرس زا یا رویداد زندگی چالش ...
تصویربرداری نوترونی ( Neutron Radiography ) یک روش تصویربرداری غیرمخرب است که مشابه رادیوگرافی اشعه ایکس است اما به جای استفاده از اشعه ایکس از نوترو ...
لامینوگرافی یک تکنیک تصویربرداری پزشکی است که برای گرفتن تصاویر مقطعی دقیق از یک جسم، معمولاً بدن انسان، به کار می رود. در این روش، تصاویر در زوایای ...
لامینوگرافی یک تکنیک تصویربرداری پزشکی است که برای گرفتن تصاویر مقطعی دقیق از یک جسم، معمولاً بدن انسان، به کار می رود. در این روش، تصاویر در زوایای ...
late rickets به وضعیت راشیتیسم گفته می شود که تشخیص و درمان آن در مراحل پیشرفته تر و دیرهنگام صورت می گیرد. این حالت زمانی اتفاق می افتد که کمبود وی ...
fetal rickets وضعیتی است که در دوران جنینی رخ می دهد و ناشی از کمبود ویتامین D، کلسیم یا فسفات در مادر باردار است که به رشد نادرست و نرم شدن استخوان ...
راشیتیسم در بزرگسالان یا adult rickets همان وضعیت نرم شدن و ضعف استخوان ها است که در کودکان رخ می دهد ولی در بزرگسالان نیز ممکن است به شکل بیماری مش ...
🔸 معادل فارسی: مرتب کردن / آراستن / منظم کردن / سر و سامان دادن در زبان محاوره ای: تر و تمیز کردن، جمع وجور کردن، خوش فرم کردن _________________ ...
- نسق در اصطلاح یک سند مالکیتی یا مدرک قانونی محلی بود که در گذشته به کشاورزان داده می شد تا حق کشت زمین هایی که مالک ثبتی کاملی نداشتند را اثبات کنن ...
واژه نسق دار معمولاً در زمینه کشاورزی و مالکیت زمین معنای خاصی دارد و به افرادی گفته می شود که مالک نسق زمین هستند. نسق در اصل حق کشت روی زمینی است ک ...
🔸 معادل فارسی: بازیابی / بیرون کشیدن / بازگرداندن / نجات دادن در زبان محاوره ای: درآوردن، آوردنش پایین، پیداش کردن و آوردن، برگردوندن __________ ...
🔸 معادل فارسی: حل وفصل دعوای حقوقی / توافق خارج از دادگاه / مصالحه در پرونده ی مدنی در زبان محاوره ای: پرونده رو بی سروصدا جمع کردن، توافق کردن، ...
تفاوت اصلی lease و rent مربوط به مدت زمان قرارداد و میزان انعطاف پذیری است. هر دو واژه به معنای اجاره هستند، اما نحوه استفاده و شرایط آن ها متفاوت اس ...
🔸 معادل فارسی: اجاره نامه / قرارداد اجاره / حق بهره برداری بلندمدت در زبان محاوره ای: قرارداد اجاره، سند اجاره، حق موندن، اجازه ی استفاده ______ ...
🔸 معادل فارسی: رد کردن کسی / نپذیرفتن درخواست / نه گفتن در زبان محاوره ای: دست رد زد، پیچوندش، گفت نه، جواب منفی داد ___________________________ ...
پیدوفایل / پِدوفایل ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: کودک آزار جنسی / فرد مبتلا به میل جنسی به کودکان در زبان محاوره ای: ...
🔸 معادل فارسی: قطع ارتباط / جدا کردن خود / فاصله گرفتن / اعلام برائت در زبان محاوره ای: خودشو کشید کنار، اعلام بی تعلقی کرد، قیدشو زد، گفت من دیگ ...
🔸 معادل فارسی: شرم آور / خجالت آور / آبروریز / باعث جمع شدن آدم از خجالت در زبان محاوره ای: آبروریزیه، آدم خجالت می کشه، خیلی ضایع بود، آدم کرینج ...
🔸 معادل فارسی: برگشتن نتیجه ی اعمال / گریبان گیر شدن / تاوان دادن / روبه رو شدن با پیامدها در زبان محاوره ای: اومد سراغش، کاراش برگشت خورد تو صور ...
🔸 معادل فارسی: عنوان تشریفاتی / لقب افتخاری / عنوان اجتماعی غیررسمی در زبان محاوره ای: لقب محترمانه، عنوان نمادین، اسم درباری، عنوانی که فقط برای ...
🔸 معادل فارسی: در جمع / عضو گروه / پذیرفته شده / در حلقه ی خودی ها در زبان محاوره ای: اومده تو جمع، جزو خودی ها شده، راهش دادن، عضو شده ________ ...
🔸 معادل فارسی: مبلغ نمادین / وجه صوری / پرداخت تشریفاتی در زبان محاوره ای: یه پول ناچیز، پول پیش پاافتاده، فقط برای اینکه رسمی باشه ____________ ...
🔸 معادل فارسی: بازسازی / نوسازی / تعمیر و ارتقاء / احیا در زبان محاوره ای: دوباره سازی، نو کردن، تعمیر اساسی، سر و شکل دادن ____________________ ...
🔸 معادل فارسی: اندک بودن / ناچیزی / کم مایگی / فقر / ضعف در زبان محاوره ای: خیلی کمه، ته مونده شه، چیزی بند نمیاد، بی رمقه _____________________ ...
🔸 معادل فارسی: کمبود / فقدان / اندک بودن / نبود کافی در زبان محاوره ای: خیلی کمه، هیچی نیست، چیز دندون گیری پیدا نمی شه ________________________ ...
🔸 معادل فارسی: کمبود / فقدان / نبود کافی / قحطی ( در معنای استعاری ) در زبان محاوره ای: هیچی نیست، خیلی کمه، قحطیه، چیزی گیر نمیاد _____________ ...
جایب ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: طعنه / متلک / کنایه نیش دار / حرف تحقیرآمیز در زبان محاوره ای: متلک گفت، نیش زد، ک ...
تفاوت بین sarcasm و irony؟ تفاوت اصلی بین sarcasm و irony در هدف و لحن جمله نهفته است. هر دو در ظاهر متضاد با معنای واقعی خود استفاده می شوند، اما ir ...
🔸 معادل فارسی: نابود / له شده / شکست خورده / داغون در زبان محاوره ای: بدجور باخت، له شد، ترکید، نابود شد _______________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: رد / ابطال / نقض / پاسخ منطقی در زبان محاوره ای: جواب دادن و رد کردن یه ادعا یا حرف، اثبات غلط بودن چیزی ________________________ ...
🔸 معادل فارسی: از ریل خارج شدن / انحراف / اختلال / شکست در مسیر در زبان محاوره ای: کار از مسیرش خارج شد، برنامه به هم ریخت، یه اختلال جدی پیش اوم ...
🔸 معادل فارسی: سنگ اندازی / مانع ناگهانی / گره در کار / خراب کاری در زبان محاوره ای: یه چیزی که یهو همه چی رو به هم می ریزه، یه گره تو کار، یه خر ...