suck in
معنی: ربودن
معانی دیگر: 1- توکشیدن، توگرفتن، 2- (خودمانی) کلاه سر کسی گذاشتن، مغبون کردن
جمله های نمونه
1. It's good for you to suck in fresh shore air.
[ترجمه گوگل]مکیدن هوای تازه ساحل برای شما خوب است
[ترجمه ترگمان]برای تو خوبه که هوای تازه در ساحل رو داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای تو خوبه که هوای تازه در ساحل رو داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Good writers suck in what they see of the world, re-creating their own universe on the page.
[ترجمه گوگل]نویسندگان خوب چیزهایی را که از جهان می بینند می خورند و جهان خود را در صفحه از نو خلق می کنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان خوب آنچه را که از جهان می بینند، می کشند و دنیای خود را بر روی صفحه ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نویسندگان خوب آنچه را که از جهان می بینند، می کشند و دنیای خود را بر روی صفحه ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The huge whirlpool could suck in the boat.
[ترجمه گوگل]گرداب عظیم می توانست قایق را بمکد
[ترجمه ترگمان]این گرداب عظیم می تواند در قایق بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این گرداب عظیم می تواند در قایق بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We have to suck in our bellies for a period.
[ترجمه ب ا] برای مدتی باید شکم هایمان را جمع کنیم و تو ببریم.|
[ترجمه گوگل]یک دوره باید شکممان را بمکید[ترجمه ترگمان] باید برای یه مدت توی شکم هامون ساک بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's good to suck in such clean fresh air for a change.
[ترجمه گوگل]مکیدن هوای تازه و تمیز برای تغییر خوب است
[ترجمه ترگمان]خوبه که توی این هوای تازه توی این هوای تازه suck
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خوبه که توی این هوای تازه توی این هوای تازه suck
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Just hold on, and suck in!
[ترجمه گوگل]فقط نگه دارید، و مکیدن در!
[ترجمه ترگمان]! فقط صبر کن و بیا تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]! فقط صبر کن و بیا تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Al tires to suck in his stomach when a good - looking woman walks by.
[ترجمه گوگل]وقتی زنی خوش قیافه از کنارش می گذرد، آل برای مکیدن شکمش خسته می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی زنی خوش قیافه از کنارش عبور می کند، تایرها را می to
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی زنی خوش قیافه از کنارش عبور می کند، تایرها را می to
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They use their tongues to suck in the green food.
[ترجمه گوگل]آنها از زبان خود برای مکیدن غذای سبز استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]ان ها از زبانشان برای مکیدن غذای سبز استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ان ها از زبانشان برای مکیدن غذای سبز استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Peter heard him suck in breath through his teeth.
[ترجمه گوگل]پیتر صدای مکیدن نفس او را از طریق دندان هایش شنید
[ترجمه ترگمان]پیتر صدای تنفس او را از لای دندان هایش شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیتر صدای تنفس او را از لای دندان هایش شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Despite the fact that they suck in material from anything and everything strays, they are empty.
[ترجمه گوگل]علیرغم اینکه از هر چیزی مواد می مکند و هر چیزی سرگردان است، خالی است
[ترجمه ترگمان]با وجود این واقعیت که آن ها از هر چیز و هر چیز دیگری که در حال نوشیدن هستند، چیزی را می کشند، خالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با وجود این واقعیت که آن ها از هر چیز و هر چیز دیگری که در حال نوشیدن هستند، چیزی را می کشند، خالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He said he should suck in knowledge as much as possible when he was young.
[ترجمه گوگل]او می گفت در جوانی تا حد امکان باید دانش را بمکد
[ترجمه ترگمان]او گفت زمانی که جوان بود او باید تا حد امکان به دانش خود بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او گفت زمانی که جوان بود او باید تا حد امکان به دانش خود بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I suck in as much as possible, and we have a good collaborative environment here.
[ترجمه گوگل]من تا آنجا که ممکن است دوست دارم، و ما یک محیط همکاری خوب در اینجا داریم
[ترجمه ترگمان]من تا حد ممکن آن را suck، و محیط مشارکتی خوبی در اینجا داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من تا حد ممکن آن را suck، و محیط مشارکتی خوبی در اینجا داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Just keep your mind openand suck in the experience.
[ترجمه گوگل]فقط ذهن خود را باز نگه دارید و از تجربه لذت ببرید
[ترجمه ترگمان]فقط ذهنت رو مشغول کن و تجربه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط ذهنت رو مشغول کن و تجربه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Its venom is stored in an elbow patch: the loris will suck in the poison from the patch, then mix it around in its mouth before delivering a toxic bite.
[ترجمه گوگل]زهر آن در یک تکه آرنج ذخیره می شود: لوریس سم را از لکه می مکد، سپس آن را در دهان خود مخلوط می کند قبل از اینکه نیش سمی وارد کند
[ترجمه ترگمان]زهر آن در قسمت آرنج ذخیره می شود: the زهر را از توده آتش بیرون می کشد و بعد آن را قبل از گاز گرفتن گاز سمی در دهان خود قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زهر آن در قسمت آرنج ذخیره می شود: the زهر را از توده آتش بیرون می کشد و بعد آن را قبل از گاز گرفتن گاز سمی در دهان خود قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ربودن (فعل)
abduct, hijack, snatch, rob, steal, grab, abstract, get, usurp, bag, ravish, hook, subduct, purloin, reave, shanghai, suck in
به انگلیسی
• comprehend, absorb; cheat, defraud
پیشنهاد کاربران
در گیر شدن
گرفتار شدن مثلاً گرفتار مواد شدن
گرفتار شدن مثلاً گرفتار مواد شدن
تلقین کردن. قبولاندن
درک کردن، فرا گرفتن
فریب دادن یا فریب خوردن
فریب دادن یا فریب خوردن
مجذوب یا شیفته کردن کسی
This book is so interesting that It sucked me in
تو کشیدن عضلات شکم یا صورت جهت لاغر نشان دادن
When he takes a pic, he tries to suck in his gut
ناخواسته درگیر موقعیت های ناجور شدن که بصورت مجهول بیان میشود
I was only listening to them, but I got sucked into their argument
This book is so interesting that It sucked me in
تو کشیدن عضلات شکم یا صورت جهت لاغر نشان دادن
When he takes a pic, he tries to suck in his gut
ناخواسته درگیر موقعیت های ناجور شدن که بصورت مجهول بیان میشود
I was only listening to them, but I got sucked into their argument