پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٤,٩٥٢)
🔸 معادل فارسی: خواب موج آهسته / خواب عمیق مرحله سوم / خواب با امواج آهسته در زبان محاوره ای: خواب سنگین، خواب ترمیمی، خواب عمیق ________________ ...
جکسونیسم که به رئیس جمهور سابق آمریکا اشاره دارد مربوط به اندرو جکسون ( Andrew Jackson ) است، هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا که از سال ۱۸۲۹ تا ...
بِرا / بَرو ( شهری – اداری ) : واحدی جغرافیایی یا اداری درون یک شهر بزرگ، به ویژه در نیویورک، که دارای ساختار مدیریتی یا نمایندگی خاص خود است مثال: ...
آن ایندایْتِد ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: متهم نشده / بدون اعلام جرم / بی کیفرخواست در زبان محاوره ای: کسی که اسمش ...
🔸 معادل فارسی: برنامه ی ترمینال / نرم افزار خط فرمان / رابط متنی سیستم در زبان محاوره ای: برنامه ای که باهاش دستور تایپ می کنی، محیط خط فرمان، کن ...
Walsh analysis در زمینه مالی و بازارهای سرمایه به معنای رویکرد یا تحلیلی است که به بررسی عملکرد بازارهای مالی و مکانیسم های مختلف معاملات می پردازد. ...
🔸 معادل فارسی: نمودار چرخ مانند / نمودار دایره ای چندلایه / چارت چرخشی ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( تحلیلی – تص ...
🔸 تعریف ها: 1. ** ( دولتی – سیاسی ) :** سندی رسمی که توسط دولت یا نهاد عمومی منتشر می شود و شامل موضع گیری، تحلیل، یا گزارش درباره ی یک موضوع خاص ...
#### 1. **رایانه ای ( Computing ) :** نمایش هم زمان چند پنجره روی صفحه نمایش یا استفاده از رابط گرافیکی چندپنجره ای مثال: *Windowing on a tablet c ...
🔸 معادل فارسی: حجم واژگان / میزان کلمات / پرگویی / متن پردازی ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( ادبی – کمی ) :** می ...
🔸 معادل فارسی: محافظت در برابر نوشتن / جلوگیری از نوشتن / قفل نوشتن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رایانه ای – سخ ...
( رایانه ای – فنی ) : پاک کردن یا حذف کردن فایل، داده، یا حافظه مثال: I accidentally zapped the whole folder. ناخواسته کل پوشه رو حذف کردم.
( استعاری – رفتاری/شخصیتی ) : برای توصیف رفتار یا ذهنی که منعطف، سازگار، یا قابل تطبیقه مثال: A supple mind adapts quickly to change. ذهن انعطاف پ ...
🔸 معادل فارسی: سیالیت / روانی / انعطاف پذیری / تغییرپذیری در زبان محاوره ای: روانه، تغییر می کنه، ثابتی نداره، حالتش عوض می شه _________________ ...
کلمه Maverick به معنای فردی است که مستقل فکر می کند و رفتار می کند و تمایل دارد از قوانین، عرف ها و سنت های گروه یا جامعه ای که در آن است، پیروی نکند ...
سرمایه جنسی یا سرمایه شهوانی به معنی قدرت اجتماعی است که یک فرد یا گروه به واسطه جذابیت جنسی و جذابیت اجتماعی خود به دست می آورد. این مفهوم که در علو ...
اِمبْلِمَتیک ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: نمادین / نمایانگر / نشان دهنده / سمبلیک ___________________________________ ...
به ذهن رسیدن / یاد کسی افتادن / چیزی به فکر خطور کردن در زبان محاوره ای: یهو یادم افتاد، یه چیزی پرید تو ذهنم، یه فکر اومد تو سرم ________________ ...
🔸 معادل فارسی: عمل کردن به قول / تحقق وعده / انجام تعهد ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رسمی – تعهدی ) :** انجام ...
🔸 معادل فارسی: هشدار دادن / خبر دادن از قبل / آگاه کردن در زبان محاوره ای: یه خبر دادن، از قبل گفتن، یه هشدار کوچولو دادن، خبر کردن ____________ ...
🔸 معادل فارسی: سالم ام / آسیب ندیدم / هنوز سرپا هستم در زبان محاوره ای: جون سالم به در بردم، هنوز جمع و جورم، له نشدم، سالمم ___________________ ...
شماره ای که دیگه کسی نمی پوشه، شماره ای که به افتخار یه بازیکن کنار گذاشته شده 🔸 تعریف ها: 1. ( ورزشی – رسمی ) : شماره ای که یک تیم ورزشی پس از باز ...
🔸 معادل فارسی: سندرم پاریس / شوک فرهنگی پاریس در زبان محاوره ای: حالت قاطی کردن یا فروپاشی روانی بعد از دیدن واقعیت پاریس ______________________ ...
🔸 معادل فارسی: ملایم تر برخورد کردن / از شدت انتقاد یا حمله کم کردن / خودداری از ضربه ی کامل در زبان محاوره ای: کوتاه اومدن، نرم تر گفتن، ضربه رو ...
🔸 معادل فارسی: واقعاً به معنای واقعی کلمه / دقیقاً همون طور که گفته شد / بدون اغراق در زبان محاوره ای: واقعاً همینه، بدون شوخی، به معنای واقعی ش، ...
/ˈkeɪ. ɡəl/ یا /ˈkiː. ɡəl/ کِیگل یا کیگل ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: تمرین کگل / ورزش کف لگن / تمرین تقویت عضلات داخ ...
🔸 معادل فارسی: کف لگن / عضلات کف لگن در زبان محاوره ای: عضلات پایین تنه، عضلات داخلی لگن، عضلات کنترل ادرار ____________________________________ ...
🔹 واژه: **Lining** ( اسم – آناتومیک، محافظتی، پزشکی ) لای نینگ ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: پوشش داخلی / لایه ی محا ...
🔸 معادل فارسی: درد گرفتن / کوفته شدن / حساس یا ملتهب شدن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( فیزیکی – ورزشی ) :** احس ...
🔸 معادل فارسی: افزایش وزن پیدا کردن / چاق شدن / سنگین تر شدن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( فیزیولوژیک – طبیعی ) ...
🔸 معادل فارسی: کم، بیشتره / سادگی بهتره / هر چی کمتر، بهتر ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( فلسفی – زیبایی شناختی ...
🔸 معادل فارسی: پوسته پوسته / خشک شده / زبر و بی روح / قدیمی و بی کیفیت ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( فیزیکی – تو ...
🔸 معادل فارسی: می خواد یه حرفی بزنه / حرف داره / اعتراض داره / دلش پره در زبان محاوره ای: یه چیزی می خواد بگه، صداش دراومده، داره غر می زنه ____ ...
🔸 معادل فارسی: زشت و چندش شدن / به هم ریخته شدن / بی ریخت و ناپاک شدن در زبان محاوره ای: وضعش چندش شده، داره بی ریخت می شه، داره به هم می ریزه _ ...
🔸 معادل فارسی: شلوار جین پدرانه / جین ساده و بی مد / جین قدیمی و راحت در زبان محاوره ای: شلوار جینی که باباها می پوشن، مدل قدیمی، راحت ولی بی کلا ...
🔸 معادل فارسی: بلند کردن نمایشی / وزنه زنی غرورمحور / حرکت خودنمایانه در زبان محاوره ای: واسه پز دادن وزنه زد، خودشو باد کرد، فقط واسه کلاس گذاشت ...
اسم، صفت 🔸 معادل فارسی: رهایی بخش / آزادکننده / سبک کننده / حس آزادی در زبان محاوره ای: یه حس رهایی، انگار آزاد شدی، سبک شدی، دیگه خودتی _______ ...
🔸 معادل فارسی: آغاز / راه اندازی / پرتاب / ورود به مرحله ی جدید در زبان محاوره ای: راه افتادن، رفتن سر زندگی، شروع مستقل، پریدن از لانه ________ ...
🔸 معادل فارسی: ادویه ی رابطه رو حفظ کردن / هیجان رو نگه داشتن / تازگی رو حفظ کردن در زبان محاوره ای: رابطه رو از یکنواختی درآوردن، هیجان رو نگه د ...
## 🔹 واژه: **Wooing** ( اسم – عاشقانه، تبلیغاتی، استعاری ) 🔸 **معادل فارسی:** دلبری / دل بردن / خواستگاری / جذب / جلب نظر 🔸 **تعریف:** فرآین ...
🔹 اکولوژی ( Ecology ) 🔸 تعریف: علم مطالعه ی روابط بین موجودات زنده و محیط اطرافشان. یعنی بررسی رفتار، تعامل، وابستگی، رقابت، و تأثیرات متقابل بین ...
🔹 اکولوژی ( Ecology ) 🔸 تعریف: علم مطالعه ی روابط بین موجودات زنده و محیط اطرافشان. یعنی بررسی رفتار، تعامل، وابستگی، رقابت، و تأثیرات متقابل بین ...
🔹 اکوسیستم ( Ecosystem ) 🔸 تعریف: یک واحد طبیعی شامل همه ی موجودات زنده ( گیاه، جانور، میکروب ) و عناصر غیرزنده ( آب، خاک، هوا، نور ) که با هم در ...
🔹 اکوسیستم ( Ecosystem ) 🔸 تعریف: یک واحد طبیعی شامل همه ی موجودات زنده ( گیاه، جانور، میکروب ) و عناصر غیرزنده ( آب، خاک، هوا، نور ) که با هم در ...
🔸 معادل فارسی: پر کردن گوش کسی / بمباران شنیداری / گفتن زیاد به کسی در زبان محاوره ای: گوششو پر کرد، هی گفت و گفت، گوش طرفو خسته کرد ___________ ...
🔸 معادل فارسی: در جریان گذاشتن کسی / کسی را در راز یا برنامه ای شریک کردن در زبان محاوره ای: طرفو تو ماجرا شریک کرد، گذاشتش تو جریان، بهش گفت قضی ...
🔸 معادل فارسی: لو دادن / خبرچینی کردن / خیانت کردن / گزارش دادن به مقامات در زبان محاوره ای: طرفو لو داد، رفت خبرشو داد، فروختش، جاسوسی کرد ____ ...
🔸 معادل فارسی: وضعیت نو / کاملاً سالم / بی عیب و نقص در زبان محاوره ای: مثل روز اولشه، انگار تازه از کارخانه دراومده، صفره صفر _________________ ...
🔸 معادل فارسی: شفاف و تمیز / تروتمیز و شیک / سرحال و مرتب در زبان محاوره ای: همه چی روونه و تر و تمیزه، خوش فرم و بی نقصه، تمیز و خوش تیپه _____ ...
تفاوت بین **speak to** و **speak with** ظریفه، اما از نظر لحن، رابطه، و زمینه ی اجتماعی معنا پیدا می کنه. - - - ## 🔹 **Speak to** 🔸 **معادل فا ...