پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٥٧٠)

بازدید
١٥,١٥٢
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: بیرون زدن / توی چشم بودن / جلب توجه کردن / متفاوت بودن / دوام آوردن در زبان محاوره ای: تو ذوق می زد، تو چشم بود، تاب آورد، بیرون ز ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. ( محاوره ای – تحسینی ) : چیز فوق العاده، خفن یا چشم گیر—مثل فیلم، مسابقه یا شوخی مثال: That was a scorcher of a match! اون مسابقه واقعاً خفن بود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: غرور کسی را شکستن / سر جایش نشاندن / از بالا گرفتنش کم کردن در زبان محاوره ای: زد تو پرش، سرشو آورد پایین، حالیش کرد کیه، غرورشو ش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: ** ( اسم ) :** سیخ / میله ی باریک برای کباب ** ( فعل ) :** سیخ کردن / سوراخ کردن / به شدت کوبیدن ( استعاری ) در زبان محاوره ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: ** ( اسم ) :** چوب تنبیه عمومی / چارچوب چوبی برای تحقیر ** ( فعل ) :** تحقیر کردن عمومی / در معرض انتقاد شدید قرار دادن در زبا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: پوست کندن / به شدت انتقاد کردن / بی رحمانه کوبیدن در زبان محاوره ای: پوستشو کند، لهش کرد، حسابی کوبیدش، بی رحمانه زدش - - - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: دعوا کردن شدید / حسابی گوشمالی دادن / با عصبانیت انتقاد کردن در زبان محاوره ای: پدرشو درآورد، لهش کرد، حسابی دعواش کرد، از خجا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: بد گفتن از کسی / کوبیدن / تحقیر کردن / پشت سر بدگویی کردن در زبان محاوره ای: زد زیرش، لهش کرد، پشت سرش بد گفت، کوبیدش، فحش بار ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: ایراد گرفتن / سوراخ گیری کردن / نقد کردن / اشکال تراشی کردن در زبان محاوره ای: گیر دادن، هی ایراد گرفتن، دنبال سوراخ مو گشتن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: کم کردن / کاهش دادن / بریدن / قطع کردن / حذف کردن در زبان محاوره ای: کمش کرد، زدش، بریدش، کمترش کرد، حذفش کرد - - - ### 🔸 ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

دیبا: درگاه یکپارچه بوم های الکترونیک سامانه دیبا سامانه ای حاکمیتی و نظارتی است که توسط بانک مرکزی ایران برای مراقبت و کنترل تراکنش های مبتنی بر حسا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صیاد: صدور یکپارچه الکترونیکی دسته چک سامانه صیاد سامانه ای است که توسط بانک مرکزی ایران برای صدور، ثبت، تایید و مدیریت دسته چک های الکترونیکی راه ان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سامانه سیاح که با عنوان سامانه یکپارچه اطلاعات حساب مشتریان نیز شناخته می شود، توسط بانک مرکزی ایران ایجاد شده است تا اطلاعات تمامی حساب های بانکی هر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کد شهاب مخفف شناسه هویت الکترونیک بانکی است که به هر فرد حقیقی، حقوقی و حتی اتباع خارجی که در بانک های ایران حساب بانکی دارند، اختصاص می یابد. این کد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

چکاوک: چک و اسناد وصولی کاغذی سامانه چکاوک ( سیستم انتقال تصویر چک ) یک سامانه بانک مرکزی ایران است که برای الکترونیکی کردن فرآیند انتقال و وصول چک ه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

شبکه الکترونیکی پرداخت کارت که به اختصار شاپرک نامیده می شود، یک شرکت فعال در حوزه پرداخت های بانکی است که هدف آن ساماندهی، نظارت و مدیریت نظام پرداخ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سامانه سپام ( سامانه پیام رسانی الکترونیکی مالی ) سامانه ای است که برای پردازش پیام های مالی ریالی بین بانکی و داخل بانکی توسط بانک ملی ایران و بانک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سامانه نهاب ( نظام هویت سنجی الکترونیکی بانکی ) یک سامانه یکپارچه و جامع است که توسط بانک مرکزی ایران طراحی و راه اندازی شده است. این سامانه اطلاعات ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نظام مدیریت امضای دیجیتال سامانه ای است که فرآیند صدور، مدیریت، تایید و استفاده از امضای دیجیتال را در بسترهای مختلف، به ویژه در حوزه بانکی و مالی، ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سامانه تابا ( تسویه اوراق بهادار الکترونیکی ) یک سامانه بانکی است که توسط بانک مرکزی ایران راه اندازی شده و برای ثبت و تسویه مبادلات اوراق بهادار و م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سامانه پایا ( پایاپای الکترونیک ) یک سیستم رسمی بانک مرکزی ایران است که برای انتقال وجه بین بانکی الکترونیکی استفاده می شود. این سامانه امکان انتقال ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شناسه بانکی ایران شناسه حساب بانکی ایران که به اختصار شبا نامیده می شود، یک کد ۲۴ رقمی منحصر به فرد برای هر حساب بانکی در ایران است که مطابق با استان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یوتِنایز ### 🔸 معادل فارسی: مرگ آسان دادن / اتانازی کردن / به طور انسانی پایان دادن به زندگی در زبان محاوره ای: با درد نکُشتنش، راحتش کردن، به رو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: رد کردن / انکار کردن / سلب مسئولیت کردن / اعلام بی تعلق بودن در زبان محاوره ای: من نیستم، قبول ندارم، مسئولش نیستم، از خودم سل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: مانع / سد راه / مشکل بازدارنده / سنگ جلوی پا در زبان محاوره ای: گیر کاره، گره افتاده، یه مانع سر راهه، سنگ جلو پاشه - - - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی ریوْمِنت ### 🔸 معادل فارسی: سوگ / فقدان عزیز / داغ دیدگی / غم از دست دادن در زبان محاوره ای: عزیزشو از دست داده، داغ دیده ست، تو سوگه، غم از د ...

پیشنهاد
٠

اصطلاح "have a bad bone in one's body" در زبان انگلیسی به معنای داشتن خصوصیت یا خصلتی بد یا منفی در ذات فرد است. وقتی گفته می شود کسی "has a bad bone ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: درک کردن / فهمیدن / تسلط یافتن / گرفتن مفهوم در زبان محاوره ای: گرفتش دستش، فهمید چی به چیه، قلقش دستش اومد، موضوع رو گرفت - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: کنترل پیدا کردن / فهمیدن و تسلط یافتن / مهار کردن در زبان محاوره ای: یه جوری کنترلش کرد، گرفت دستش، فهمید چی به چیه، اوضاع رو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خود را تسلیم کردن / داوطلبانه خود را معرفی کردن / خود را به پلیس یا مقامات قضایی تحویل دادن در زبان محاوره ای: خودشو تحویل داد، رفت ...

پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: دست بردن در عدالت / دخالت در روند منصفانه / سنگین کردن کفه ی ترازو به نفع خود در زبان محاوره ای: عدالتو کج کرد، یه دستی برد تو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: ترسوندن / حس بد دادن / مورمور کردن / دل نازک کردن در زبان محاوره ای: یه حس بد بهم داد، تنم مورمور شد، ترس خفیف گرفتم، مو به تن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: داستان اشک درآر / قصه ی دلسوزانه / ناله نامه در زبان محاوره ای: داستان گریه دار، ناله نامه، قصه ی دلسوزی درآوردن، فیلم هندی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سافتی ### 🔸 معادل فارسی: آدم دل نازک / مهربون / احساساتی / لطیف در زبان محاوره ای: دل نازکه، زود دلش می سوزه، مهربونه، نازنینه، آدم نرمه - - - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: اسف بار / تأسف برانگیز / شرم آور / فاجعه بار در زبان محاوره ای: خیلی افتضاحه، واقعاً شرم آوره، آدم دلش می سوزه، وضعش داغونه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: گزینش گلچین شده / انتخاب جانبدارانه / انتخابِ فقط موارد دلخواه در زبان محاوره ای: فقط اونایی رو انتخاب می کنه که به نفعشه، گلچ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: پرچم رنگین کمان / نماد افتخار کوئیر / پرچم جامعه ی LGBTQ در زبان محاوره ای: پرچم افتخار، پرچم رنگی ها، نماد آزادی هویتی - - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: آشکار و با افتخار / بی پرده و سربلند / با افتخار از هویت خود در زبان محاوره ای: خودم ام و بهش افتخار می کنم، رک و راست و با غر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: بنفشه ی فرنگی / آدم نازک نارنجی / مرد زن صفت ( بار منفی ) در زبان استعاری: آدم لطیف یا ضعیف ( تحقیرآمیز ) ، مردی با رفتار زنان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: نماد فرد خاص و نایاب / شریک جنسی کمیاب در زبان استعاری: آدم خاص و کمیاب، شریک رؤیایی، نماد کوئیر بودنِ منحصربه فرد - - - 🔸 ت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 **معادل فارسی:** اسطوخودوس ( گیاه ) / نماد همجنس گرایی / رنگ مقاومت در زبان استعاری: رنگ نمادین برای جامعه ی کوئیر / کد پنهان برای مردان هم ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: پنهان کردن / کنار گذاشتن / قایم کردن / ذخیره کردن در زبان محاوره ای: یه گوشه قایمش کن، بذارش کنار، بذارش تو دل خودت، جمعش کن ی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دور نگه داشتن / مهار کردن / کنترل کردن از نزدیک شدن در زبان محاوره ای: نذار نزدیک بشه، جلوشو بگیر، تحت کنترل نگه دار ### 🔸 تعریف ها ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: دم کردن / شکل گرفتن تدریجی / به وجود آمدن ( اتفاق یا احساس ) در زبان محاوره ای: داره یه چیزی شکل می گیره، داره قشنگ دم می کشه، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: خفن / توپ / خیلی باحال / درجه یک در زبان محاوره ای: خفنه، ترکونده، خیلی نایسه، عالیه از هر نظر - - - ### 🔸 تعریف ها: 1. ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: باحال / خفن / جذاب / خوش ریتم در زبان محاوره ای: توپ، نایس، خیلی باحاله، خیلی حال می ده، ریتم دار و خفن - - - ### 🔸 تعریف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: نمای کلی / مرور اجمالی / دید کلی / خلاصه ی جامع در زبان محاوره ای: یه نگاه کلی، یه مرور سریع، یه تصویر کلی از موضوع - - - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: خط داستانی کوتاه / خلاصه ی جذاب داستان / معرفی یک خطی در زبان محاوره ای: یه جمله ی تبلیغاتی برای داستان، خلاصه ی هیجان انگیز، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: خلاصه ی داستان / چکیده ی محتوا / طرح کلی در زبان محاوره ای: خلاصه ی ماجرا، طرح کلی، چکیده ی متن - - - ### 🔸 تعریف ها: 1. ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: شرّ ضروری / بدی اجتناب ناپذیر / اجبار ناخوشایند در زبان محاوره ای: بدی که مجبوریم بپذیریم، شرّی که چاره ای جز تحملش نیست، اجبا ...