estranged

/eˈstreɪndʒ//ɪˈstreɪndʒ/

(verb transitive) دلسرد کردن، بیگانه کردن، دورکردن

جمله های نمونه

1. his behavior estranged his friends and gladdened his enemies
رفتار او دوستانش را دشمن کرد و دشمنانش را خشنود ساخت.

2. they found his estranged wife's body in the garage
جسد زن گریز پای او را در گاراژ پیدا کردند.

3. She is attempting to contact her estranged husband to break the news.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا با شوهرش که از او جدا شده تماس بگیرد تا این خبر را منتشر کند
[ترجمه ترگمان]داره سعی می کنه با شوهرش ارتباط برقرار کنه تا خبر رو بشکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The argument estranged him from his brother.
[ترجمه گوگل]بحث او را از برادرش دور کرد
[ترجمه ترگمان]بحث و مشاجره او را از برادرش دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His behavior estranged him from his brother.
[ترجمه گوگل]رفتارش او را از برادرش دور کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار او را از برادرش دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their quarrel estranged the two friends.
[ترجمه گوگل]دعوای آنها باعث جدایی دو دوست شد
[ترجمه ترگمان]مشاجره آن دو دوست را از هم جدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Joanna, 30, spent most of her twenties virtually estranged from her father.
[ترجمه گوگل]جوانا، 30 ساله، بیشتر دهه بیست سالگی خود را تقریباً از پدرش دور کرد
[ترجمه ترگمان]جوانا، ۳۰، بیش از بیست سال او را از پدرش دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's sad to see someone estranged from their parents.
[ترجمه گوگل]غم انگیز است که می بینم کسی از پدر و مادرش بیگانه است
[ترجمه ترگمان]از دیدن کسی که از پدر و مادرشان دوری کرده ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tattled on her estranged husband.
[ترجمه Hyouka] او شوهر قطع رابطه کرده اش را لو داد.
|
[ترجمه Hyouka] او چغلی شوهر قطع رابطه کرده اش را کرد.
|
[ترجمه Hyouka] او غیبت شوهر قطع رابطه کرده اش را کرد.
|
[ترجمه گوگل]او با شوهرش که از او جدا شده بود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] اون با شوهرش estranged کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She attempted reconciliation with her estranged brother.
[ترجمه Hyouka] او سعی کرد با برادر قطع رابطه کرده اش آشتی کند.
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با برادر جدا شده اش آشتی کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با برادر estranged آشتی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His dishonourable behaviour estranged him from his family.
[ترجمه گوگل]رفتار ناپسند او او را از خانواده اش دور کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار dishonourable او را از خانواده اش دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He became estranged from his family after the argument.
[ترجمه Hyouka] او پس از مشاجره از خانواده اش جدا شد/قطع رابطه کرد.
|
[ترجمه گوگل]او پس از مشاجره با خانواده اش فاصله گرفت
[ترجمه ترگمان]او پس از مشاجره با خانواده اش بیگانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His estranged wife had taken out a restraining order against him.
[ترجمه گوگل]همسرش که از او جدا شده بود، حکم منع او را صادر کرده بود
[ترجمه ترگمان]همسر دور شده او علیه او حکم منع دیدار را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She felt estranged from her former existence.
[ترجمه Hyouka] او احساس می کرد از وجود قبلی خود فاصله گرفته است.
|
[ترجمه Hyouka] او حس می کرد از وجود سابق خود دور شده است.
|
[ترجمه Hyouka] او نسبت به زندگی قبلی خود احساس بیگانگی می کرد.
|
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد از وجود سابق خود بیگانه شده است
[ترجمه ترگمان]از وجود سابق او بیگانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The necessity for traveling on business has estranged her from her family.
[ترجمه گوگل]ضرورت سفر کاری او را از خانواده دور کرده است
[ترجمه ترگمان]لزوم سفر در تجارت او را از خانواده اش دور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• apart, separated (spouse, etc.); alienated, disaffected
if you are estranged from your husband or wife, you no longer live with them.
if you are estranged from your family or friends, you have quarrelled with them and no longer speak to them.

پیشنهاد کاربران

قطع رابطه کرده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : estrange
✅️ اسم ( noun ) : estrangement
✅️ صفت ( adjective ) : estranged
✅️ قید ( adverb ) : _
دور شدن و قطع رابطه با دیگران
- estranged wife/husband
زن یا شوهری که دیگر با همسرش زندگی نمیکند
- If you are estranged from your family or friends, you have quarreled with them and are not communicating with them
کسی که با دوستان یا خانوده اش دعوا و قطع رابطه کرده است ( قطع رابطه )

بپرس