تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شجاعت رو از دست دادن، اعتماد به نفس رو از دست دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نام تعطیلات، به کام کار یا به اسم تعطیلات ولی رسما سر کار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست نزن، to tell someone to stop touching something ( often used in the expression “Take your paws off my bike! ) دست به موتورم نزن. Take your pa ...

پیشنهاد
٠

معادل فارسیش میشه عهد کردم فلان کار رو بکنم، یا عهد کردم فلان چیز رو انجام بدم. یعنی به شد تلاش میکنم فلان کار بشه.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگه حالت منفی رو در نظر بگیریم که غالبا همینه میشه به جورایی "مرسی واقعا!" خییلی ممنون واقعا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"آزار دادن اعصاب کسی""موجب لرزیدن کسی شدن""حس ناخوشایندی به کسی دادن""اعصاب کسی را به هم ریختن" مور مور شدن هم میشه، دقیقا همون حسیه که خانوما وقتی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر و باطن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلک""کلاه برداری""حقه بازی""ناراستی""نیرنگ"مثال ها: It’s such a swizz that they charge extra for luggage. این واقعاً کلاه برداری است که برای بار اض ...

پیشنهاد
٠

معادل های فارسی:"قبل از اینکه به دنیا بیایی""زمانی که هنوز حتی پدرت هم به داشتن فرزند فکر نمی کرد""خیلی قبل تر از اینکه وجود داشته باشی"مثال:That hap ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل های فارسی:"از خود تعریف کردن""خودستایی کردن""به خود بالیدن""از خود گفتن"مثال:He’s always blowing his own trumpet about how successful he is. ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفتار بد کردن / اذیت کردن ( اغلب برای کودکان یا دستگاه ها ) معادل: اذیت کردن، به مشکل خوردن، درست کار نکردنمثال:The kids are playing up today. بچه ه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مور مور شدن، چندش آمدن،

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل های فارسی دقیق و مصطلح می توانند شامل این موارد باشند: "انگل" "سوءاستفاده گر" "نوش خور" ( در زبان محاوره ) "از زیر کار دررو" "نفع طلب بی زحمت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر سروصدا" "خودنما" "جلب توجه کننده" "گستاخ و سرکش" "شر و شلوغ" ( در زبان محاوره ) مثال: He got a bit lairy after a few drinks. بعد از چند نوشیدنی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقوق آب باریکه، جزیی، خیلی کم، بخور نمیر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با همه مخلفات" "به همراه تمام تزئینات" "با همه اضافات" "کامل و مفصل" مثال: We had turkey with all the trimmings for dinner. برای شام بوقلمون با همه ...

پیشنهاد
٠

خیلی هوس چیزی را داشتن""شدیداً دلم چیزی را می خواهد""خیلی به چیزی نیاز دارم""می میرم برای چیزی" ( در زبان محاوره ) مثال: I could murder a burger r ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

هرچی از دست اومدن انجام دادن، هر چی از دستم برمیاد برات انجام میدم.

پیشنهاد
١

عملت باید حرفت را تأیید کند. " "اگر راست می گویی، عمل کن. " "حرفت را با عمل ثابت کن. " "پشت حرفت بایست. " به عمل کار برآید به سخنرانی نیست بسته به مت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

understanding�and�liking�the things that�young�people�like; often used�humorously�to�describe�an�older�person�trying�to�seem�young�in a way that is�s ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بغرنج

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توی فارسی هم معمولا گفته میشه که پیدا کردن جای پا، مثلا میگن بزار من جتی پامو تو شرکت پیدا کنم بعدش غوغا می کنم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

an� illness� such as a� cold �that is not� serious, but that the� person� who has it� treats� as more� serious, usually when this �person �is a man: ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راجع به چیزی خیلی دونستن و اطلاعات داشتن، خیلی حرفه ای یه زمینه ای بودن، راجع به موضوع خاصی خیلی دانستن و دانش داشتن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیشتر معنی منفی داره یعنی من خام و اسگول نیستم، معادل فارسیش یه جوری میشه "رو پیشونی ما چیزی نوشته، یا اسگول گیر آوردی، گوشای ما درازه و . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی کسی درباره شما چیزی بگه که بعیده و قابل انجام نیست، شما در جواب بهش می گی مسخرم نکن، ولمون کن بابا، ما رو نخندون،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داد و قال کردن تو یه جای عمومی، معمولا بین زن و شوهر و . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توی شرایط بدی قرار گرفتن به خاطر کاری که باید یا نباید میکردی، مثل شکستن یه یادگاری مادربزرگت که مادرت خیلی دوس داشته، یا یادت رفته برای روز پدر واس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتر در خواب بیند پنبه دانه، آرزو بر جوانان عیب نیست، زهی خیال باطل بسته به شرایط میشه یکی از اینا رو استفاده کرد something that you�hope�will�happe ...

پیشنهاد
١

دوستان معنی این اصطلاح بیشتر به خریدن یه جنس از منبع غیر قانونی و یا نادرست اشاره داره نه به خود عمل کش رفتن یا دزدی. مثلا شما میدونید که یه جنسی رو ...

پیشنهاد
١

بهترین راه برای اینکه بفهمی یه چیزی خوب یا موفقیت آمیزه اینه که خودت امتحانش کنی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار رو جلو بردن، پیشرفت حاصل کردن، فرآیند، بحث، موضوع و دستور جلسه را به جایی رساندن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دقیقا میشه "دست و دل کسی لرزیدن" برای انجام کاری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصه تعریف کردن به جای رفتن سر اصل مطلب، داستان سرایی و حاشیه رفتن، قصه حسین کرد شبستری تعریف کردن. if someone is�going�round the houses, they keep�t ...

پیشنهاد
٠

جفتش یکیه، یا کچل حسن یا حسن کچل

پیشنهاد
٠

پشت این کارم یه مصلحتی هست، اصطلاحا یعنی من یه چیزی میدونم که این کارارو میکنم. you have a good �reason� for what you are doing, �although �you� se ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از نیت تو آگاهم، میدونم چی تو سرته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاف دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قال گذاشتن کسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در معرض تغییر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح غیر مودبانه اش دقیقا همین معنی خودشه که تو کوچه بازار میگن، مخم گوزید یعنی هنگ کردم، یادم رفت و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاحش تو فارسی میشه"مگه چقدر قراره عمر کنیم" یعنی از چیزی که تو لحظه هست استفاده کن و حالشو ببر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ای داد، یا خدا، ما ترک ها خیلی تعجب کنیم و یه هشداری هم بخایم بدیم میگیم یا ابولفظل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خدا. . . این اصطلاح خیلی به این نزدیکتره I have seen a monkey in the street, no cap. یه میمون تو خیابون دیدم، به خدا. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقیقا تو فارسی خودمون میشه کک چیزی به جونمون افتاده، مثلا میگیم کک مسافرت افتاده به جونم حتما عید میرم جایی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

When we say happy days we are responding to some information that is good to hear. In short, it can mean 'good times اگه بخوایم دنبال یه مفهوم مناسب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیرون نگه داشتن، اجازه ورود نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی قاطی پاتی و درهم برهم، خیلی کر و کثیف و نامرتب ترک ها میگن عین آش سگ میمونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح خودمانی، پیچاندن کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیط کاشتن، سوتی دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سفره دل خود را باز کردن، مشکل یا نگرانی را با کسی مطرح کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a phrase which means to keep a healthy body weight with no extra fat سر وزن بودن و وزن مناسب و خوش هیک بودن بدون چربی اضافه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سمت یا وظیفه یا مسئولیت متفاوت دادن به کسی محول کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جریان ساز، کسی که دیگران رو تحت تاثیر قرار میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a phrase referring to knowledge, philosophy and beliefs that existed before the arrival of Christianity in Europe.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرطرفدار و شایع شدن، مد شدن و همه گیر شدن Dr Leeming says that right now medicinal mushrooms are having a moment. if something is having a moment, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانیش متحمل شدن هست مثل متحمل شکست شدن در انتخابات . Conservatives suffer worst local election results in years محافظه کاران متحمل بدترین شک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

acronym for cutting off reflected failure. The opposite of BIRGing is CORFing, another acronym, this time of the words, Cutting off Reflected Fail ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Basking in reflected glory Basking in reflected glory ( BIRGing ) is a self - serving cognition whereby an individual associates themselves with kno ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قسمت یا بخشی از منفعت یا مزیتی که از یک فعالیت حاصل بشه a part of the profits or advantages that come from an activity: When it comes to lawsuits, e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به دل افتادن، مثل اینکه بگی به دلم افتاده بازی رو می بریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to give something to someone who is younger, less important, or at a lower level than you دادن لوازم و اشیا به یه نفر دیگه، مثل یه لباسی که برادر بز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

someone who manages to avoid criticism and keep a good reputation, even after they have done something wrong: characterized by imperviousness to blam ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنکاش و جستجو برای پیدا کردن ارتباط نهانی پشت چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه استرالیایی به معنی، واقعا، به راستی، حقیقتا بیشتر برای تاکید و تایید گفته میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاچه خوار کار، کسی که الکی سر کار باشه تا نشون بده دارم بیشتر کار می کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار سختی است، کار آسانی نیست، کاری که انجامش سخت باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از غم آزاد شخص شاد و راضی و خشنود

پیشنهاد
٢

از هفت دولت آزاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار محتمل و در درسترس بودن، در چنگ بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دست یاری دراز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تست کردن، آزمایش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه چیز کاملا شانسی و الله بختکی، انگار شیر و خط بخوای بندازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یعنی نقل قولی که خودمم قبولش ندارم ولی اینجوری میگن، اصطلاحا میشه گفت: روایت ناموجه گفته های عامه غیر مستدل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یعنی نقل قولی که خودمم قبولش ندارم ولی اینجوری میگن، اصطلاحا میشه گفت: روایت ناموجه گفته های عامه غیر مستدل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آهسته و آرام به سمت چیزی کردن کردن، the movement of something ( such as a person, animal, or object ) gradually approaching something else. For exa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با اشتیاق زیاد وارد کاری شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun. stage mom ( plural stage moms ) ( Canada, US ) A woman who aggressively manages her children's acting or performing career, often in what is co ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خزانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معتاد به جرم، دایم الجرم کسی که عادت کرده به جرم و نمیتونه جلوی خودشو بگیرهو حتی بعد زندان و تنبیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun. an act that demonstrates or tests the strength of a person's convictions, as an important personal sacrifice. سنجش ایمان - عملی که قدرت اعتقاد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

extend or continue for a certain period of time امتداد یافتن Scotland's coastline runs for over 11, 000 km

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملا پر شدن become completely full. "the dining car filled up" cause a space or container to become full. "he quickly filled up the bowl with wate ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

طلا اندود کردن - در فارسی یعنی مزخرف یعنی الکی طلا اندود شده از کلمه زخرف میاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جَلدی رفتن یعنی سریع رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

صدایی که حیوانات برای جفت یابی در فصل جفت گیری از خودشون درمیارن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکامل نیافته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق بازیگری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مغشوش، ناگیرا، غیر واضح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیفته چیزی شدن، دل نکندن از چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمارض

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخوشایند if something is excruciating, it is extremely unpleasant, for example because it is boring or embarrassing  Helen described the events of t ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شروع به کار کردن، به کمک کسی رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنج بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از خطوط قرمز عبور کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نکوهیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طرز متقاعد کننده ای صحبت کردن و بقیه را تحت تاثیر قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

speak fluently or convincingly about something or in a way intended to please or impress others.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

go into overdride go into overdrive to start being very active and working very hard: As the wedding approached, the whole family went into overdriv ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

It's something that changes slowly over time

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کانون توجه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه روز کاری که کترمندا خارج از محل کار دور هم جمع میشن و راجع به مسائل کاری باهم صحبت می کنن. بیشتر حالت آشنایی و مهمونی داره که روابط همکارا با هم ق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به غیر از معانی اصلی کلمه که همه ذکر کردن به عنوان اسم اگر استفاده بشه به معنی "مشکل و سختی " از نوع مشکلاتی که خیلی دیده نمیشه و غیر واضح است استفاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رقم هنگفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همیاری مالی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فرد اُلیگارش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحت لوای. . . جمع شدن و متجد شدن برای کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اصطلاحا "خونه خاله"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ترجمه دقیق فارسی میشه" نقالی" نقالی یا افسانه گویی یا پرده خوانی کهن ترین شکل بازگویی افسانه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال بهم زدن کار مشمئز کننده کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

همه چیز دان، عالم دهر ( بیشتر حالت خودستایی داره و بار منفی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفاله دُرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقل محافل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در اصطلاح به معنی" مرگ و پایان" هم استفاده میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وبای مرغی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

محو کننده ، نوعی کنترل برای گذر تدریجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با موفقیت غلبه کردن، از سر رد کردن ( بیماری و مشکلات و . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مهمانی قدم نو رسیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a quality that makes someone feel excited or surprised when they first see something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترشرویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to meet people socially to be friendly with someone, especially if you have been ordered not to be friendly with them کلمه خاصی نداره مثل دوستی مردم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چقدر بده که. . . ، چقدر خجالت آوره که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سواد تحلیل رفته در طول زمان، سواد نم کشیده در اصطلاح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

to join together to support ( someone or something ) in a difficult time or situation. We rallied around our neighbors when their house burned down.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

not having enough to do or to engage one's attention There are staff everywhere, edgily underoccupied.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلغم روغنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گل زدن توی فوتبال، گل تماشایی و تاثیرگزار زدن در فوتبال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( a ) having no money available; out of funds; ( b ) having lost money by a transaction

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

the series of stages in owning a house or flat, starting with a small place and buying bigger and more expensive homes as you can afford more

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبدیل به احسن کردن خونه، نردبان ترقی تو زمینه خونه و مایملک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دغدغه فکری، فکر را مشغول کردن، فکر کردن، ذهن را درگیر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

something that is unacceptable or forbidden از چیزی تنفر داشتن غیر قابل قبول بودن چیزی برای کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدتر شدن رو به زوال گذاشتن افتضاح کامل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به روی خود نیاوردن مخفی کردن احساسات ناخوشایند و نشان ندادن آن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

hard physical work that makes you want to have a drink کار فیزیکی خیلی سنگین که عرق طرف رو دربیاره یا تشنه اش کنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشروب فروشی بدون پروانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش برای بهترین نتیجه سعی خود را برای بهترین بودن کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت کنترل تحت تاثیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایام تعطیلات ، مثل کریسمس یا تعطیلات مختلف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعداد زیادی بیرون دادن ( آهنگ، فیلم، نوشته و . . . تکثیر کردن به وفور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دار بودن، محبوب ماندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمایشگاه غرور جایی که اخلاقیات و باورها جایی ندارند و پول و مدروز حرف اول را میزند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a situation that has been comprehensively mismanaged, characterized by a string of blunders and miscalculations. بی نظمی کامل، هرکی هرکی، عدم مدیریت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نازک نارنجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Right in the middle or most central part دقیقا وسطی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درگیر شدن پوشیده شدن مثل Investigators say they found over 2. 5kg of the unusual stuffing, wrapped up in tin foil, بازرسان مقدار 2. 5 کیلو از یک ما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بیرون کردن از شر چیزی خلاص شدن، بیشتر نیروی کار و . . . تو روزنامه ها و تیتر اخبار رایج هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

آغشته کردن، کاملا با چیزی پوشاندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

انجام کارهای پاره وقت، پاره وقت کار کردن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to stop caring for a person, to leave them to take care of themselves.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a person who speaks honestly and simply کسی که رک و راست حرف میزنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قانونی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب منصب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

رشد کردن، موثر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

unusual, especially in an interesting way

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تو در تو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دررفتن از کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To take time off work pretending that you are ill

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to support something, or hold up the weight

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To complete something very quickly and without much effort