تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار محتمل و در درسترس بودن، در چنگ بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دست یاری دراز کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تست کردن، آزمایش کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه چیز کاملا شانسی و الله بختکی، انگار شیر و خط بخوای بندازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یعنی نقل قولی که خودمم قبولش ندارم ولی اینجوری میگن، اصطلاحا میشه گفت: روایت ناموجه گفته های عامه غیر مستدل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یعنی نقل قولی که خودمم قبولش ندارم ولی اینجوری میگن، اصطلاحا میشه گفت: روایت ناموجه گفته های عامه غیر مستدل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهسته و آرام به سمت چیزی کردن کردن، the movement of something ( such as a person, animal, or object ) gradually approaching something else. For exa ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با اشتیاق زیاد وارد کاری شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun. stage mom ( plural stage moms ) ( Canada, US ) A woman who aggressively manages her children's acting or performing career, often in what is co ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

خزانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معتاد به جرم، دایم الجرم کسی که عادت کرده به جرم و نمیتونه جلوی خودشو بگیرهو حتی بعد زندان و تنبیه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun. an act that demonstrates or tests the strength of a person's convictions, as an important personal sacrifice. سنجش ایمان - عملی که قدرت اعتقاد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

extend or continue for a certain period of time امتداد یافتن Scotland's coastline runs for over 11, 000 km

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملا پر شدن become completely full. "the dining car filled up" cause a space or container to become full. "he quickly filled up the bowl with wate ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

طلا اندود کردن - در فارسی یعنی مزخرف یعنی الکی طلا اندود شده از کلمه زخرف میاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جَلدی رفتن یعنی سریع رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صدایی که حیوانات برای جفت یابی در فصل جفت گیری از خودشون درمیارن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکامل نیافته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق بازیگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مغشوش، ناگیرا، غیر واضح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شیفته چیزی شدن، دل نکندن از چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمارض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند if something is excruciating, it is extremely unpleasant, for example because it is boring or embarrassing  Helen described the events of t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شروع به کار کردن، به کمک کسی رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رنج بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از خطوط قرمز عبور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نکوهیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طرز متقاعد کننده ای صحبت کردن و بقیه را تحت تاثیر قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

speak fluently or convincingly about something or in a way intended to please or impress others.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

go into overdride go into overdrive to start being very active and working very hard: As the wedding approached, the whole family went into overdriv ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It's something that changes slowly over time

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کانون توجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه روز کاری که کترمندا خارج از محل کار دور هم جمع میشن و راجع به مسائل کاری باهم صحبت می کنن. بیشتر حالت آشنایی و مهمونی داره که روابط همکارا با هم ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به غیر از معانی اصلی کلمه که همه ذکر کردن به عنوان اسم اگر استفاده بشه به معنی "مشکل و سختی " از نوع مشکلاتی که خیلی دیده نمیشه و غیر واضح است استفاد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقم هنگفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همیاری مالی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرد اُلیگارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحت لوای. . . جمع شدن و متجد شدن برای کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اصطلاحا "خونه خاله"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ترجمه دقیق فارسی میشه" نقالی" نقالی یا افسانه گویی یا پرده خوانی کهن ترین شکل بازگویی افسانه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال بهم زدن کار مشمئز کننده کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همه چیز دان، عالم دهر ( بیشتر حالت خودستایی داره و بار منفی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفاله دُرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقل محافل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در اصطلاح به معنی" مرگ و پایان" هم استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وبای مرغی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محو کننده ، نوعی کنترل برای گذر تدریجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با موفقیت غلبه کردن، از سر رد کردن ( بیماری و مشکلات و . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مهمانی قدم نو رسیده