gild

/ˈɡɪld//ɡɪld/

معنی: مالیات، طلایی کردن، زر اندود کردن، مطلا کردن، تذهیب کردن
معانی دیگر: با لایه ای از طلا پوشاندن، زرنگار کردن، زرکوب کردن، آب طلا زدن، اکلیل زدن، درخشان و جذاب کردن، (با دادن جلا و رنگ و آب چیزی را) پرارزش تر وانمود کردن، پر زرق و برق کردن، طلایی رنگ کردن، رجوع شود به: guild

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gilds, gilding, gilded, gilt
(1) تعریف: to cover or coat with gold.
مترادف: gold-plate
مشابه: enamel, gloss, lacquer, plate

(2) تعریف: to give the mere appearance of beauty, goodness, or quality, so as to deceive.
مترادف: gloss
مشابه: color, embellish, exaggerate, mask, twist, veneer

جمله های نمونه

1. gild the lily
در بهتر کردن چیزی عالی کوشش بیهوده کردن

2. The plates have a gilt edge.
[ترجمه گوگل]صفحات دارای لبه طلایی هستند
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها یک لبه طلایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The morning sun gilds the sky.
[ترجمه گوگل]آفتاب صبح آسمان را طلایی می کند
[ترجمه ترگمان]خورشید صبحگاهی آسمان را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A set of twenty-four carved and gilded chairs appear on the inventory of the house for 173
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از بیست و چهار صندلی کنده کاری شده و طلاکاری شده در فهرست موجودی خانه به مدت 173 ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از بیست و چهار صندلی حکاکی شده و طلاکاری شده روی فهرست خانه شماره ۱۷۳ ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't gild the lily.
[ترجمه گوگل]زنبق را طلاکاری نکنید
[ترجمه ترگمان]لی لی رو مطلا نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The golden light gilded the sea.
[ترجمه گوگل]نور طلایی دریا را طلا کرد
[ترجمه ترگمان]نور طلایی دریا را مطلا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carve the names and gild them.
[ترجمه گوگل]نام ها را حک کنید و طلاکاری کنید
[ترجمه ترگمان]اسم ها را درست کن و gild کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sunlight gilded the children's faces.
[ترجمه گوگل]نور خورشید صورت بچه ها را طلایی کرد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید صورت بچه ها را مطلا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The story revolves around the gilded youth of the 1920s and their glittering lifestyles.
[ترجمه گوگل]داستان حول محور جوانان طلاکاری دهه 1920 و سبک زندگی درخشان آنها می چرخد
[ترجمه ترگمان]داستان حول محور جوانان طلایی دهه ۱۹۲۰ و سبک زندگی پر زرق و برق آن ها می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gilded dome of the cathedral rises above the city.
[ترجمه گوگل]گنبد طلایی کلیسای جامع بر فراز شهر بلند شده است
[ترجمه ترگمان]گنبد مطلا کلیسا از شهر بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The autumn sun gilded the lake.
[ترجمه گوگل]آفتاب پاییزی دریاچه را طلا کرد
[ترجمه ترگمان]آفتاب پاییزی دریاچه را روشن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plates and bowls have a gilt edge.
[ترجمه گوگل]بشقاب ها و کاسه ها دارای لبه طلایی هستند
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها و کاسه ها قسمت طلایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ceiling was richly gilt and picked out in violet.
[ترجمه گوگل]سقف بسیار طلاکاری شده بود و به رنگ بنفش انتخاب شده بود
[ترجمه ترگمان]سقف بسیار براق بود و بنفش از آن بیرون می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's not solid gold - it's just gilt.
[ترجمه گوگل]این طلای جامد نیست - فقط طلایی است
[ترجمه ترگمان]طلای خالص نیست، فقط مطلا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مالیات (اسم)
tax, levy, imposition, scot, taxation, scat, gild, impost

طلایی کردن (فعل)
gild

زر اندود کردن (فعل)
gild

مطلا کردن (فعل)
vermeil, gild

تذهیب کردن (فعل)
limn, gild

انگلیسی به انگلیسی

• cover with a thin layer of gold; make golden; decorate, embellish, give the appearance of beauty to (especially in order to deceive)
to gild a surface means to cover it in a thin layer of gold or gold paint.
if something is gilded, it appears golden; a literary use.
if someone is gilding the lily, they are trying to improve something that is already beautiful or perfect, and which therefore does not need improving.
see also gilded, gilding.

پیشنهاد کاربران

طلا اندود کردن - در فارسی یعنی مزخرف یعنی الکی طلا اندود شده
از کلمه زخرف میاد

بپرس