پیشنهادهای سلیمان عباسی (١٦٣)
پی در پی
هم پیوند
بی حد و حصر
کاررفت
کاهش فروکاستن فرونشاندن
صفت بنیادین ویژگی که در وجود انسان نهادینه شده
حدودا تاحدودی
تثبیت شده
موجب سبب علت
آزمایش
داشتن ناحیه یا گستره ای از چیز های مشترک
نمایان
گزند ناپذیر
خلاصی رهایی
در پیوند پیوسته گره خورده
تشریحی، توضیحی
روی آوری روی آورد
فراز و فرود
اثرگذاری
کانونی شدگی مرکزیت مبنا واقع شدن اساس واقع شدن
زمینه
مقتبس
اطلاعات
آشکارگی
قله
عرصه تاخت و تاز
رفته رفته به مرور
سرچشمه سرآغاز
امین
رانه
نانویسا
برپایه، برحسب، برطبق، به موجب
نقطه دید
زاویه دید
مطاوعت
تعامل
بازشناسی بازشناخت
چشم نواز
به مثابه بسان
پدیداری
شمولیت شاملیت مورد شمول مشمول
گو اینکه چنانکه گویا
در کش و قوس
احساس
گویا مثل اینکه ظاهرا
نقطه اتکاء تکیه گاه محل اتکاء
همگون همگن
روی آوری
فرایند توالی
تک تک تک به تک فرد فرد فرد به فرد
﴿object﴾ ابژه ﴿در لاتینobjcere : به معنى خود را در برابر چیزى گذاشتن﴾، چیز، موضوع. ׳ ابژه، در برابر سوبژه یا ذهن، آن است که درباره اش گفته مى شود، بر ...
به طور فزاینده، به طور دائم التزاید، به طور روزافزون، بطور افزاینده، با افزایش، پیوسته بیشتر، هی بیشتر
نبوی
ناهمساز
واژگونه ی، ناساز، وارونه
همگرا هم راستا هم نوا
آمیز آمیخته
جهود
برتر
گر. [ گ َ ] ( اِ ) این کلمه اوستایی و بمعنی کوه است و در یسنا 1 فقره ٔ 14 و یسنا 2 فقره ٔ 14 و یسنا 3 فقره ٔ 16 و غیره آمده . در دو سیروزه ٔ کوچک و ب ...
دوری
از این جهت که
از آن رو که
با توجه به این
قرار دادن
به مرور با گذشت زمان
تبلور تجلی
خدا بودن اله بودن
تبیین
قدیم الایام زمانهای خیلی دور
خمیر مایه
گرایش
شکل گرفته صورت بندی شده پدیدار گشته
زنجیره تسلسل
تکون پیدایش صورت بندی
برگرفته از برساخته از
از مجموعه
از گروه
تمهید
ریشه عمیق
غالبا اغلب
به هر حال
مستقل دارای استقلال
چارچوب چهارچوب
چه میزان
پا به پا مو به مو گام به گام
به عنوان مثال
جایگشت
زمان نگار
این واژه کهن انگلیسی است به معنای روایت داستان
کاربست
پیوستگی
ناملموس غیرملموس
طبق روال
چنگ زننده
با عنایت به
پیرامون
نحوه روش
روحیه
رضای خداوند رضایت الهی
نهادینه کردن نهادینه شدن
در صورتی که
پردازش تجزیه و تحلیل
عمومیت دادن عمومیت بخشیدن همه شمول دانستن
عنصر بن مایه
متأخر
جوانب
با توجه به با نگرش به بر اساس بر مبنای
بن مایه ها
هدف جهت سمت
دگرگونش
در بردارنده
حامل
ذهنینت
دریافته ها، دانسته ها، پنداره ها، اندریافت ها، معناها، مدلول ها
نمادشناسی
جستجوی معنا پژوهش معنا معناپژوهی
مفهوم
طرح
نتیجه
خرید و فروش
بازسازی
سائق سوق دهنده
رانه
مواجه مقابل برابر
روایت شده نقل شده منقول حکایت شده
جذابیت جلب نظر
ممیزه
فضا
ارزشمند بودن دارای ارزش
برپایی
مد نظر قرار دادن
مستوجب
پدیدار ساختن پدید آوردن
وابسته منوط تابع
مطرح مطروح مطروحه طرح شده بکار رفته
نتیجه حاصل
پیوند پیوستگی انسجام
بازخوانش
پدیدآوردن پدیدار ساختن
کشف
بودن وجود داشتن موجود بودن هستن
پژوهندگان
هر مورد هر عضو هر عنوان
از جمله من جمله از قبیل
از قبیل من جمله
بنابراین بدین سبب علی هذا
الحاح
مثابه به مثابه
در زبان آلمانی یعنی �معنی�
اهمیت
همسو همنوا همگن
منسجم
مشخص، تعیین شده
معمولا
سیطره
درج شده
ممیز
شکل گیری، شکل یافتن، قالب یافتن
همسان
نظیر
گستره
اصطلاح שָּׂטָן عبری s�tanاست، اسمی عمومی به معنای "متهم" یا "دشمن" است ، ( ( Kelly, 2006, p1–13; Campo, 2009, p603 که در سراسر کتاب مقدس عبری یک موجو ...