اسم پسر - صفحه 34
زاده پادشاه
پسر
فارسی خسروشاد
پادشاهِ شادمان، پادشاه شاد و خرم
پسر
فارسی خشاش
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن خشایارشا
شاه دلیر نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن خشنواز
تحریفی از نام پادشاه هیاطله
پسر
فارسی دیمن
دشت
پسر
کردی دین به
دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دین دار
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دین محمد
دین ( فارسی ) + محمد ( عربی )، دارای دین محمد ( ص )، نام یکی از پادشاهان ازبک
پسر
فارسی، عربی دینور
دیندار، متدین، مومن، ( دین، ور ( پسوند دارندگی ) )، مؤمن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینوند
متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینیاد
پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دیهیم
تاج، کلاهِ زرنشان، نوعی از گل آذین مانند آذین خوشه ای که گل های آن در یک سطح قرار دارد، ( مجاز ) سل ...
پسر
یونانی
طبیعت، گل ذهین
زیرک
پسر
عربی ذوالقدر
صاحب قدر، دارای حرمت و وقار، دارای قوه و طاقت، ( در قدیم ) دارای ارج و منزلت، ارجمند، ( اَعلام ) سل ...
پسر
عربی ذوالنور
خداوند روشنایی، صاحب روشنایی، لقب یکی از صحابه پیامبر اسلام ( ص )، صاحب و خداوند نور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ذوالنون
صاحب ماهی، لقب حضرت یونس ( ص ) به خاطر رفتن در شکم ماهی، خداوند ماهی، همدم ماهی، ( اَعلام ) ) لقب ح ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ذکا
تیزهوش شدن، تیزخاطر شدن، زیرک شدن، تیزهوشی، زیرکی، شمس، خورشید، آفتاب، ( عربی ) ( در قدیم ) هوشمندی ...
پسر
عربی ذکری
یاد، یادگار، یادبود، خاطره، یادآوری، تذکر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رئو
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
پسر
عربی رائ ف
بسیار مهربان
پسر
عربی رائیک
پسندیده و دوست داشتنی
پسر
اوستایی رابر
پیشوا و رهبر
پسر
کردی رابونا
بزرگتر
پسر
فارسی دیباج
دیبا، پارچه ابریشمی، ( معرب از فارسی ) ( = دیبا و دیباه )، ← دیبا
پسر
عربی روان مهر
ویژگی کسی که دارای جان و روح مهربان است، ( روان = جان، روح، مهر= محبت، دوستی، مهربانی )، کسی که روح ...
پسر
فارسی روانبخش
روح بخش، جان بخش، از صفات پروردگار
پسر
فارسی روچیار
آفتاب، زمانه، روزگار، ( کردی ) ( = روجیار، rojyār ) آفتاب
پسر
کردی
کهکشانی روحان
پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی رودک
پسر دوست داشتنی و محبوب، ( رود= فرزند به ویژه پسر، ک/، ak/ ( پسوند تحبیب و نسبت ) )، ( اعلام ) نامِ ...
پسر
فارسی روزبان
دربانِ کاخ شاه، نگهبان، ( در قدیم ) آن که در درگاه کاخ شاه پاسبانی می کرد
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روزبهان
روزبه، نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم، ( اَعلام ) روزبهان بقلی: ( = ابومحمّد ) از عارفان [قرن و هجر ...
پسر
فارسی روزگار
ایام، زمان
پسر
فارسی روزمهر
خورشید روز، درخشان، ( به مجاز ) مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده
پسر
فارسی روزک
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
پسر
فارسی روشام
برازنده، شایسته، لایق
پسر
فارسی روشاک
نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روشن مهر
خورشید درخشان، خورشیدِ درخشان
پسر، دختر
فارسی روما
آسمان
دختر، پسر
فارسی، آشوری روماک
صادق و درست کردار، در گویش مازندران راست و منظم
پسر
مازندرانی، فارسی رازمیک
رزم آور
پسر
ارمنی راژور
جای بالا در مجلس، حاکم، فرمانروا، ( کردی )
پسر
کردی راسان
دوباره برخواستن و کوهستان
پسر
کردی راسخ
برقرار، استوار، پابرجا
پسر
عربی راسین
نام یکی از سرداران ایرانی
پسر
فارسی راشن
آرامنده، ثابت و برجای، انعام، پاداش، ثابت
پسر
عربی
تاریخی و کهن راضی
خشنود، قانع
پسر
عربی رافائل
شکوهمند
پسر
عبری رافت الله
مهربانی خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رافد
یاری گر، اعانت کننده، عطاکننده، دهنده، کسی که در غیاب ملک جانشین و قائم مقام وی گردد، ( اسم فاعل رَ ...
پسر
عربی رام
مأنوس، موافق، سازگار، شاد و خوشحال، نام روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم، خوگیر، الفت ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رام برزین
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی رامتن
آرام ترین تن
پسر
فارسی رامح
صاحب نیزه، نیزه زن
پسر
عربی رامشاد
آرام و شاد، مرکب از رام ( آرام یا مطیع ) + شاد ( خوشحال )
پسر
فارسی رامفر
شکوه و جلالِ آرام، ( رام = آرام، فر = شکوه و جلال )، ( به مجاز ) ویژگی پسری که آرام است و دارای شکو ...
پسر
فارسی رامند
نام نوایی و لحنی در موسیقی ایرانی، ( اعلام ) ) از روستاهای خارج از محوطه ی بخارا در عهد رودکی، ) یک ...
پسر
فارسی
هنری رامون
راهبر، راهنما، هدایت کننده
پسر
فارسی راهبر
راهنما، بلد راه، بلد
پسر
فارسی راوی
نقل کننده ی حدیث و حکایت، ( در قدیم ) آن که شعر شاعری را در بارگاه حاکمان یا در بازار برای مردم می ...
پسر
عربی دریاس
شیر
پسر
فارسی دریم
پرگوشت، خوش اندام
دختر، پسر
عربی دژار
دزار، بنا، معمار
پسر
فارسی دژان
قلعه مستحکم
پسر
کردی دشمه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دعبل
ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...
پسر
عربی رویین تن
دارای بدنی که سلاح بر آن کارگر نباشد، ( در قدیم ) دارای بدنه ای از روی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رکسار
پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام
پسر
فارسی ریبار
رهگذر
پسر
کردی ریباز
رهگذر
پسر
کردی ریبوار
رهگذر، مسافر
پسر
کردی ریبین
رهبر و راهنما
پسر
کردی ریژوان
راه و میعادگاه عاشقان
پسر
کردی ریو
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، و داماد طوس سپهسالار ای ...
پسر
فارسی ریونیز
نام پسرکیکاووس و داماد طوس، ریو، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ریکان
نام روستایی در نزدیکی جهرم
دختر، پسر
فارسی زئوس
آسمان، در دین یونان، خدای خدایان و نام پدر آپولون، آرتمیس، و آتنه
دختر، پسر
یونانی زائان
نام سر سلسله زادنیان یکی از قبایل معروف قزوین
پسر
فارسی زائر، زایر
عربی زیارت کننده
پسر
عربی زاب
زو، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زاد
فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراه با ...
پسر
فارسی زاد مهر
نام یکی از نوازندگان ایرانی، ( زاد = آزاد، مهر )، ( اَعلام ) یکی از خنیاگران، سرایندگان و نوازندگان ...
پسر
فارسی زادان
منسوب به آزاد، آزاد و آزاده، ( زاد = آزاد، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) سرسلسله ی زادنیان در عصر ...
پسر
فارسی زادان فر
یکی از القاب خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی زادان فرخ
نام رئیس نگهبانان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی زادبه
آزادبه
پسر
فارسی زادسرو
آزادسرو
پسر
فارسی زادشم
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی ایران وجد افرسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زادفرخ
فرخ زاد، از شخصیتهای شاهنامه، ( اَعلام ) نام یکی از ایرانیان اصیل ( باستان ) است و نیز نام میرآخورِ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زادمن
آزادمنش
پسر
فارسی زادک
نام روستایی در نزدیکی قوچان
دختر، پسر
فارسی زارمیک
همخون، فامیل
پسر
ارمنی رابین
معتمد
پسر
کردی راثین
سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زراتشت
زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی زراره
نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابیان است و نیز نام یکی از اصحاب ...
پسر
عربی زراسپ
( در اعلام ) نام پسر طوس بن نوذر است و او داماد کیکاووس بوده، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایران ...
پسر
فارسی زراوه
نام پهلوانی ایرانی
پسر
فارسی زربان
از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع )، ا، مصحف زرمان، ن، ک، زروان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی زرحیا
آن که خداوند باعث وجود او شد
پسر
عبری