اسم پسر - صفحه 38
دارای سود، مفید، دارای اثر نیکو
پسر
پهلوی سوریاش
خدای نور و خورشید
پسر
فارسی سوشا
موعود آخرالزمان دین زرتشت، مترادف سوشیانت به معنی منجی، سوشیانت، نجات دهنده، نام هریک از موعودهای د ...
پسر
فارسی سوشیا
سوشیانت، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند
پسر
اوستایی، پهلوی سوفرا
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سولدوز
ستاره آب، نام قدیمی سیّاره عطارد یا تیر
پسر
ترکی سونار
نخستین برف
پسر
ترکی شهرگان
شهری، اهل شهر
پسر
فارسی شهرگیر
فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهرنوش
زیبای شهر، مرکب از شهر+ نوش ( عسل ) یا نوش از مصدر نوشیدن ( نیوشیدن )
دختر، پسر
فارسی شهروان
شهربان، نگهبان شهر
پسر
فارسی شهرود
نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
پسر
فارسی شهروین
شهنام، از نامهای باستانی
پسر
فارسی شهرین
نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
پسر
فارسی شهریور
نام ماه ششم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز چهارم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
پسر
فارسی شهسام
پادشاه آتش
پسر
فارسی شهفور
شاهپور پسر شاه، شاهزاده، شه ( فارسی ) + فور ( معرب پور )
پسر
فارسی شهمردان
نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی
پسر
فارسی زلفعلی
زلف ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از زلف ( گیسو، موی بلند ) + علی
پسر
فارسی، عربی زمران
نام پسر ابراهیم ( ع )
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی زمیرا
بلبل
دختر، پسر
عبری شورعلی
شور ( فارسی + علی ( عربی ) مرکب از شور ( هیجان ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
فارسی، عربی شوشیناک
نام خدای شوش
پسر
فارسی شوق علی
مرکب از شوق ( هیجان ) + علی ( بلند مرتبه )
پسر
عربی شوگار
شب های پشت سر هم
پسر
لری شکرعلی
( به ضم شین ) عربی مرکب از شکر ( سپاس ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
عربی شکوه مند
با شکوه
پسر
فارسی شکیل
زیبا، پسر خوش چهره
پسر
عربی شیانا
پاداش دهنده، جزا دهنده، پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان ( جزا و پاداش ) + الف فاعلی
پسر
فارسی شیبان
از قبایل عرب
پسر
عربی شیبت
سفیدی مو، پیری
پسر
عربی شید
نور، روشنایی، آفتاب، خورشید
دختر، پسر
فارسی شیداب
نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است
پسر
فارسی شیدرنگ
نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است
پسر
فارسی شیدسب
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن شیدور
رخشنده و درخشان، ( شید = خورشید، ور ( پسوند دارندگی )
پسر
فارسی شیدوس
دارنده دانش درخشان
پسر
فارسی شیدوش
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، ( شید = خورشید، وش ( پسوند ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیذر
یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شیراحمد
شیر ( فارسی ) + احمد ( عربی ) مرکب از شیر ( شجاع ) + احمد ( ستوده )
پسر
فارسی، عربی شیرآزاد
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی
پسر
فارسی شیران
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیراوژن
بسیار شجاع و قدرتمند، ( در قدیم ) شیر افکن، شکار کننده و افکنده شیر
پسر
فارسی شیراک
نام پدر هرمزد، کنده کار کتیبه کعبه زرتشت
پسر
فارسی شیرخون
از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی سیرخ
نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سیرین
یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )
پسر
عربی سیلاو
آبشار
پسر
لری
طبیعت سیمون
مطیع، فرمانبردار
پسر
عبری سیمک
از نامهای باستانی، سفید و درخشان
پسر
فارسی سینار
سنباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران س ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سینامهر
ترکیب دو اسم سینا و مهر ( سینه و صدر و محبت )، ( سینا = سینه و صدر، مهر = رحم، شفقت، محبت، عشق )، ر ...
پسر
فارسی سینان
فریبنده
پسر
ترکی سیناک
نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سینداد
داده سیمرغ
پسر
فارسی سیکا
در گویش مازندران اردک
دختر، پسر
فارسی
پرنده شائق
راغب، مشتاق، آرزومند، ( = شایق )، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد، خاطرخواه
پسر
عربی شابرزین
شاه برزین
پسر
فارسی شابهار
نام دشتی در نواحی کابل
پسر
فارسی شاخوان
مرد کوه نشین
پسر
کردی شادان برزین
نام دانشمندی از مردم توس
پسر
فارسی شادان هرمز
مرکب از شادان ( شاد ) + هرمز اهورامزدا یا خدا
پسر
فارسی شادبه
بهترین شادی
پسر
فارسی شادتگین
پهلوان شاد، از امیران دربار خوارزمشاه، شاد ( فارسی ) + تگین ( ترکی ) پهلوان شاد
پسر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن شادرای
اندیشه زنده و شاد
پسر
فارسی شادروز
نیکروز، خوشبخت، کسی که روزش شاد است
پسر، دختر
فارسی شادفر
آن که دارای شکوه و شادی است، شکوه شادی، ( اَعلام ) از نام های دوره ی هخامنشیان
پسر، دختر
فارسی شادل
شاه دل و جان
پسر
فارسی شادلی
دختر شاد، نام چندتن از بزرگان عرب
دختر، پسر
ترکی، فارسی، عربی شاکل
شبیه و مانند
پسر
عربی شاکو
شاه کوه ها
پسر
کردی شایار
یار پدر، وزیر ( نگارش کردی
پسر
فارسی، کردی شایرایا
ستاره ناهید
پسر
آشوری شایمین
فرزندی پر برکت و بی همتا
پسر
فارسی شایورد
هاله ی ماه، خرمن ماه، ( = شادورد )، پرده ای است در موسیقی، پرده ای است در موسیقی + نک شادورد، شادورد
دختر، پسر
فارسی شباب
جوانی، مرد جوان، ( در موسیقی ایرانی ) نام پرده ای
پسر، دختر
عربی شبان
چوپان، گله بان
پسر
فارسی شباویز
مرغ حق، ( = شب آویز )، مرغی که به شب خود را به یک پای بیاویزد و حق حق گوید و او را حق گوی نیز گویند ...
دختر، پسر
فارسی
پرنده شبلی
نام عارف معروف قرن سوم و چهارم
پسر
عربی شبنا
جوان، نام یکی وکلای قصر حزقیا پادشاه یهودا
پسر
عبری شپول
موج آب
پسر
کردی شتاو
آبشار
پسر
کردی
طبیعت شجاع الملک
آن که در دفاع از کشور شجاع است
پسر
عربی شداد
نام فرزند عاد ( ع )
پسر
عبری شراکیم
نام یکی از سپهبدان مازندران
پسر
فارسی شرزین
نیرومند و قوی، [شرز = شرزه به معنی قوی، نیرومند ( به مجاز ) شجاع، دلاور، ین ( نسبت ) ]، روی هم به م ...
پسر
فارسی شرف الزمان
موجب بزرگی عصر و روزگار
پسر
عربی شریف الدین
دارای دین و آیین پاک، موجب شرف، ارجمندی و اعتبار دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شعاع
فاصله، پرتو، نور
پسر
عربی شعاع الدین
نور دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شعبان
نام ماه هشتم از سال قمری
پسر
عربی شعیا
نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که به او اشعیا هم می گفتند، ( اَعلام ) نام یکی از پیامبران بنی اسرا ...
پسر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی شغاد
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهیاد
یاد شاه، مرکب از شه ( شاد ) + یاد ( خاطره )
پسر
فارسی شهیر
معروف، نام آور، نامدار
پسر
عربی شوذب
بالا بلند و نیکو خوی
پسر
عربی صدرالدین محمد
ترکیب دو اسم صدرالدین و محمد ( پیشوای دین و ستوده )، از نام های مرکب، م صدرالدین و محمّد، ( اَعلام ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی صدران
رؤسا و بزرگان، صدر ( عربی ) + ان ( فارسی ) رؤسا و بزرگان
پسر
فارسی، عربی صدوق
راستگو، صدیق، دوست، ( اَعلام ) نام شهرستانی در مرکز استان یزد
پسر
عربی صدیده
مهم
پسر
فارسی، آشوری