شاهزاد

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

شاهزاد. ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) مخفف شاهزاده. زاده شاه. مرد یا زنی که از نسل شاه باشد :
چنین گفت هر کس که ای شاهزاد
که هستی ز شاه جهاندار یاد.
فردوسی.
شودتا رساند سوی شاهزاد
بگفت آنزمان با فرنگیس شاد.
فردوسی.
فریبرز کاوس خراد راد
سر سروران قارن شاهزاد.
فردوسی.
همی راند اسبش بکردار باد
چنین تا برآمد بر شاهزاد.
فردوسی.
به نیزه بگشتند هر دو چو باد
بزد ترک را نیزه شاهزاد.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده جمع : شاهزادگان .

پیشنهاد کاربران

بپرس