سلام چند وقتی است تصمیم گرفته ام متضاد کلمات مختلف را پیدا کنم. این را می دانم که فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است. ولی هر چقدر فکر میکنم میبینم کلمه ای را که مخالف فلسفه باشد را نمیدانم چیست. سوال من این است، کلمه ای که در تضاد کلمه «فلسفه» است چیست؟
در تمام واژهنامههای در دسترس آمده «بسگانگی» ترجمهای برای pluralism است. اما این واژهگزینی نخستین بار پیشنهاد چه کسی بوده؟ ریشه آن کجاست؟ معنایش را از کدام متن پیش از خود وام گرفته؟ در ادبیات کهن نمونه استفاده از «بس» به این معنی کجا قابل مشاهده است؟
چو روز آیینه خورشید دربست شب صد چشم هر صد چشم بربست ✏ «نظامی»
به دستان میفریبندم نه مستم نیارند از ره دستان به دستم ✏ «نظامی»
I was listening to music when i was off school
previous head and face trauma can cause eye twiching . کلمه head در این عبارت یعنی چی؟؟؟
از نظر شما ، دفن کردن یا سوزاندن جسد آدمی ، چه تاثیری بر روی روح می گذارد؟ اگر خواستید در قسمت پاسخ توضیح دهید.
بنظر شما ، کدام جمله منظور حضرت زرتشت بوده است ؟ و تفسیر کنید . " راه در جهان یکی است و ....... . "
دریای کرانه ناپدید چون دل در هر چین
معنی و مفهوم شعر این دریا چه موجود خون فشان دارد