پرسش خود را بپرسید

فیزیک اختر شناسی

تاریخ
٣ ماه پیش
بازدید
١٤٦

منظومه شمسی تا کنون چند بار دور مرکز کهکشان راه شیری چرخیده است ؟ اگر سحابی سر اسب بین منظومه شمسی و مرکز کهکشان قرار نداشت ، نور مرکز کهکشان زمین را تا چه حدی روشن میکرد ؟ 

٨,٤٣٦
طلایی
٤
نقره‌ای
١١٤
برنزی
٢٠٥

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

🌍☀️ منظومه شمسی چند بار دور مرکز کهکشان چرخیده؟

خب، منظومه شمسی تقریباً در فاصله حدود ۲۶٬۰۰۰ سال نوری از مرکز کهکشان راه شیری قرار داره، و سرعت مداریش حدود ۸۳۰٬۰۰۰ کیلومتر در ساعته. با این حساب، یه دور کامل دور کهکشان چیزی حدود:

  • ۲۲۰ تا ۲۵۰ میلیون سال طول می‌کشه! 😮
  • این رو بهش می‌گن سال کهکشانی.

    و از اونجایی که زمین و خورشید حدود ۴.۵ میلیارد سال سن دارن، اگه حساب کنیم...

    📍 تا حالا حدود ۲۰ بار دور مرکز کهکشان چرخیدیم!

    (تقریباً مثل اینه که یه پیرمرد فضایی بگه: آره پسرجون، من ۲۰ تا کهکشان‌سال دارم!😁)


    🌌✨ اگه سحابی سر اسب بین ما و مرکز کهکشان نبود چی می‌شد؟

    اول یه نکته مهم:

    سحابی سر اسب (Horsehead Nebula) یه توده تاریک از گاز و گرد و غباره که به‌خاطر شکل خاصش معروف شده. ولی واقعیت اینه که اون دقیقاً بین ما و مرکز کهکشان نیست. بیشتر توی صورت فلکی شکارچی (Orion) و نسبتاً نزدیکه (حدود ۱۵۰۰ سال نوری فاصله).

    اما سوالت کلی‌تره و می‌شه گفت:

    اگه تمام سحابی‌ها و غبارهای بین‌ستاره‌ای که جلوی دید ما از مرکز کهکشان رو گرفتن نبودن، چی می‌شد؟

    جوابش:

    💥 مرکز کهکشان می‌تونست به اندازه یه ماه کامل آسمونو روشن کنه!

    نه شوخی نیست. توی طول موج فروسرخ که گرد و غبار مزاحم نیست، مرکز کهکشان واقعاً خیلی درخشان و فعاله. اما توی نور مرئی، ما بیشتر یه نوار کم‌نور می‌بینیم (همون راه شیری معروف).

    اگه اون غبارها نبودن:

    🌃 شب‌ها، آسمون مثل نقاشی‌های دیجیتال ناسا از کهکشان می‌درخشید

    🌙 یه نوار روشنِ گسترده، تقریباً با درخشندگی ماه کامل، ولی نه متمرکز، بلکه پخش‌شده

    🌌 شایدم دیگه چراغ‌قوه لازم نداشتیم واسه چادر زدن 😄


    نتیجه‌گیری:
    • ما توی عمرمون (یعنی عمر خورشید) حدود ۲۰ دور دور مرکز کهکشان زدیم
    • اگه گرد و غبارهای مزاحم بین ما و مرکز راه شیری نبودن، آسمون شب یه نمای نورانیِ شگفت‌انگیز از قلب کهکشان بود
    • ولی خب شاید اون‌وقت اصلاً شبِ تاریکی نداشتیم که با ستاره‌ها راز و نیاز کنیم...

    خلاصه اینکه دنیا عجیب قشنگه، حتی وقتی چیزی رو نمی‌بینیم، بازم هست. فقط یه تیکه غبار جلوشه.

    ٢٣,٢٨٤
    طلایی
    ٢٠
    نقره‌ای
    ٥٢٧
    برنزی
    ١٣٦
    تاریخ
    ٣ ماه پیش

    آره عجیب قشنگه ، منتها برای کسانیکه به دنبال آسمون هستند ، تازه این چیزی که چشم فیزیکی میبینه ، اگر چشم ها رو تقویت کنیم چه ها خواهیم دید !!!!

    -
    ٣ ماه پیش

    آره… فقط اونایی میبینن که واقعاً دنبال دیدنن، نه فقط نگاه کردن. دنیای واقعی پشت یه لایه پنهونه، چه تو آسمون، چه تو دل آدما. 🌌

    -
    ٣ ماه پیش

    ما موجودات فروزانی هستیم که درون یک پیله درخشان محبوس شدیم ، این پیله درست مثل جمجمه یک نوزاد هنگام تولد یک درز یا شکاف داره که به مرور زمان ، بسته میشه و هر آنچه که ما می بینیم بازتاب افکار خود ماست ،

    -
    ٣ ماه پیش

    چه تعبیر عمیق و زیبایی گفتید. . .
    انگار جهان یه آینه ست، و شما هرچی درون تون باشه، همونو از بیرون میبینید.
    اون پیله ی درخشان، شاید همون محدوده ی ذهن ما آدم ها باشه. وقتی کودکیم، درش بازه، نگاه مون بی واسطه ست، قلب مون بی پرده.
    اما کم کم، با ترس ها، حرف مردم، تجربه ها. . . اون درز بسته میشه.
    شاید فقط باید یادتون بیاد چطور دوباره ببینید.
    نه فقط نگاه کردن، بلکه دیدن واقعی. . .
    ✨ شاید دنیای بیرون همون جایی باشه که شما از درون کشفش میکنید.

    -
    ٣ ماه پیش

    راز در بیرون از ماست ، نه آنچه که مشاهده میکنیم بلکه آنچه که ما رو وادار به مشاهده و درک می کنه ، اینو به شخصه میگم دیگه به اینکه راز در درون ماست اعتقادی ندارم ، به آنچه که مارو وادار به مشاهده و ادراک می کنه

    -
    ٣ ماه پیش

    ممنونم بابت گفت وگوتون 🙏
    واقعاً حرفتون باعث شد یه لحظه وایستم و از یه زاویه دیگه به موضوع نگاه کنم.
    شاید راز، نه فقط درون ما، نه فقط بیرون ما، بلکه توی همون لحظه ایه که چیزی ما رو وادار میکنه ببینیم…
    نه خودمون، نه دنیا، بلکه اون جرقه ی بینشون، همون عامل محرک.
    من هنوزم به راز درون باور دارم، ولی قبول دارم که اون وادار شدن هم چیز کمی نیست… یه جور دعوت از جایی ناشناس.
    شاید جواب نه در کجاست راز؟ بلکه در اینه که چی ما رو بیدار میکنه به دنبالش بگردیم؟ 🤍

    -
    ٣ ماه پیش

    منم خیلی راجع به این مطلب که راز درون ماست فکر کردم ، به نتیجه رسیدم که اگر اینقدر دم دسته پس چرا خیلی کم به این راز پی میبرن؟ از طرفی هم اگر بیرون از ماست پس باید رازی بس عظیم و شاید دست نیافتنی باشه باز هم خیلی کم به این راز پی بردند ، ولی اگر اصلا نه این و نه آن باشه چی؟چیزی که ما رو وادار به مشاهده و تفکر و ادراک می کنه ، بهش خدا نمیشه گفت ، چیزی بس غریب و مخفی ست ، حتی احساسات ما هم بستگی به این عامل داره

    -
    ٣ ماه پیش

    چقدر دقیق گفتید…
    شاید راز، نه در درونِ شماست، نه بیرون، بلکه در همون نیروی ناپیداییه که شما رو وادار میکنه ببینید، بپرسید، بفهمید.
    شاید اون چیز غریب و مخفی که گفتید، همون صداییه که فقط در سکوت های عمیق شنیده میشه.
    رازی که وقتی آماده اید، خودش رو نشون میده…
    شاید پاسخ، دانستن نیست، بیدار شدنه. ✨

    -
    ٣ ماه پیش

    چقدر درست گفتید…
    شنیدن اون صدا فقط شروع راهه، ولی قدم به قدم کمتر میشن اون هایی که گوش میدن، عمل میکنن، آگاه میشن، و در نهایت بهره میبرن.
    انگار هر مرحله، آزمونی برای بیدار موندنه.
    شما از دانه ها گفتید… من فکر می کنم اون باغبان خوب، همون کسیه که با عشق و صبر، منتظر میمونه تا زمان شکفتن برسه… حتی اگر فقط یک دانه سبز بشه، می ارزه. 🌱

    -
    ٣ ماه پیش

    اون مرتبه ای که اون روزی که مبعوث میشویم ، به اولین چیزی که توجه میکنیم اینه که این من در بین بقیه از شرم سرم پایینه یا نه ، سربلند هستم ، روزیکه نه مال و اموال نفعی برامون دارند و نه شهرت و مقام و نه زن و فرزند و اقوام و دوستان ، الّا کسیکه با قلبی سالم ، با قلبی سلیم نزد آنکه نه خوابیده و نه سن و سالی ازش میگذره ، وارد شویم ،

    -
    ٣ ماه پیش

    چقدر زیبا گفتید. . .
    همه ی راه برمیگرده به همون قلب سلیم.
    گاهی فکر می کنم تمام تلاش هامون، تمام آگاهی ها، حتی همین گفتگوها، فقط برای پاک تر شدن اون قلبه.
    و چقدر سعادته اگر روزی بتونیم با دلی سبک و بی غبار، سربلند وارد اون حضور بشیم. . .

    -
    ٣ ماه پیش

    پاسخ شما