پرسش خود را بپرسید

قران کریم ، ترجمه و تفسیر

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
١٠١

و ما تلک بیمیمک یا موسی ، 

این چه سوالی بود خدا از موسی پرسید ؟ مگر نمی‌دانست که چیست ؟ حتما می‌دانست ، موسی هم می‌دانست عصایی که در دست دارد عصایی معمولی نیست ، و وقتی خداوند امر فرمودند که القها یا موسی ، ایشان هم افکندند ، انگار می‌دانست که صاحب عصا پی عصایش است ، داستان عصای موسی را کسی کاملا تعریف می‌کنه ؟ 

٣,٧٢٤
طلایی
٣
نقره‌ای
٧٥
برنزی
٢٨

٤ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

سلام. حق با شماست. قرآن پر از حکمتهاست؛ سخن خدا از روی حکمت، علم و فصاحت و بلاغت هستش. درسته که هر حرف خدا، علّت و حکمتی داره، ولی این به این معنی نیست که ما خودمون چیزی بهش نسبت بدیم و روش مانور بدیم. حالا حقیر در تشخیص چپ و راست هنوز مشکل دارم، اما در ضمن نکته بالا، دلیل این که چرا از کلمه «یمین: دست راست» استفاده شد رو گفتم. این مربوط میشه به فصاحت بلاغت کلام. ارتباط خاصی با این که در دست چپش چیزی بوده یا نبوده، نداره. چون عرب برای دست راست، کلمه مستقیم داره، وقتی بخواد از آنچه در دست راست هستش، صحبت کنه، از کلمه مسقیمش استفاده میکنه تا ایجاز و اطناب رو رعایت کنه. ضمن اینکه اساسا، چون اونچیزی که خداوند میخواست موسی رو نسبت بهش توجه بده، عصایی بود که در دست راست حضرت بود، لذا از کلمه مستقیم «یمین» استفاده کرد. بقیه مسائل اساسا ارتباطی با داستانی که قراره خداوند ایجاد کنه نداشت.

ضمن اینکه حقیر اشاره کرده که طرح بعضی پرسشها، صرفا حاشیه گردی هستش؛ هیچ چیزی به علم و حکمت انسان اضافه نمیکنه، چون ارتباطی با آنچه که خداوند میخواد بگه، نداره.

تمام اینها تلاش فکری ما برای فهم درست کتاب خداست؛ و مسلما دانش ما کمتر از اونیه که بگیم هر چی مامیگیم هستش و ولاغیر. اگر کسی به نکته ای برسه، چه بهتر.

٤,٣١٣
طلایی
٤
نقره‌ای
٨٩
برنزی
١٤
تاریخ
٢ ماه پیش

سلام. نمیخوام به این طرح پرسش جدید شما پاسخ  خاص بدم؛ د رحقیقت، میخوام دو نوع نکته رو بگم. اول نکته ای رویکردی؛ و اون این که طرح بسیاری از پرسشها در خصوص یک مطلب، هیچ هدفی رو دنبال نمیکنه؛ یعنی منطقی پشت سرش نیست، چون متنی که مورد نظر هستش، در پی اونچه که ما خودمون رو درباره اش به «تکلّف» میندازیم، نیستش. مثلا الان دراینجا شما به خاطر کلمه «یمین» به این پرسش رسیدید که مگه در دست چپ حضرت موسی چیزی بوده که خدا سئوال از دست راست کرده. خب؛ چیزی در دست چپ حضرت  بوده باشه یا نباشه، اصلا هیچ دخل و تأثیری در موضوعی که قراره خداوند حضرت موسی رو متوجهش کنه، نداره و لذا، تکلّف فکری در این باره امری بیهوده خواهد بود. اینکه چیزی در دست چپ باشه یا نباشه و اگر هم هست ،نون باشه یا سنگ، مثلا، یا اینکه حضرت موسی بعد از این قضیه از اون عصا استفاده های دیگه ای هم میبرد یا نه، و غیره،  این هیچ تأثیر ی نداره در داستان و روایت داستان و نیز در اونچه که خداوند میخواد به موسی نشون بده و درباره اش حرف بزنه و بر اساس اون بهش مأموریت بده.  لذا، طرح بعضی پرسشها هدر دادن نیروی ذهن هستش. اینها رو معمولا میگیم سئوال حاشیه ای، بی تأثیر، خروج از موضوع هدف.
اما نکته تحلیلی اینکه، اولا، عصا درحالت عادی یک عصا هستش؛ همینطوره یک طناب، یا یک کفش؛ خداوند قرار نیست با معجزه، یه درام و نوستالژی ایجاد کنه. اونچه عصا رو به معجزه تبدیل کرد، اراده الاهی بود که فوق اراده هاست؛ خود عصا نیست که مهمّه، اراده الاهی هستش که میتونه در یک عصا یا یک طناب، یا یک سنگ یا ... امر اعجاز آمیز ایجاد کنه (و اگر ایمانت نسبت به اون در حد اعلی باشه، میتونه کمکت کنه که بادستت سنگ بزرگی رو از راه برداری یا در خیبری رو بذاری کنار، به تعبیر حضرت علی «بِقوةِ ایمانی»). چیزی که موسی علیه السلام رو قدرت میداد این بود که اراده الاهی بر حمایت از او بوده. اما این امر هم طبیعیه وقتی شما به امری االهی اعتقادی داره (مؤمن)، وقتی اراده خدا بر چیزی تعلق گرفت، اون چیزی برای  اون مؤمن، یک چیز محترم میشه. نه این که استفاده خودش رو نداره. مسلما آن عصا برای موسی علیه السلام حرمت جدیدی پیدا کردش؛ مواظبش بود. اما آثار خودش رو از دست نداده بود. یعنی همون چوب دستی ای بود که ازش کمک میگرفت و راه میرفت، بهش تکیه میکرد و غیره. دومین مسئله این که، حالا اگه کسی بالاخره پرسید که چرا خداوند از کلمه دست راست، یعنی کلمه «یمین» سئوال کرد و کلمه دست، یعنی مثلا کلمه «یَد»، رو نگفت، تا حدی جواب معلومه برای کسی که با فرهنگ زبان عربی آشنا باشه. عربی از غنی ترین زبانهای، بلکه غنی ترین زبان، از حیث غنای واژگانی هستش؛ یعنی برای هر چیزی کلمه ای مستقل داره و فصاحت و بلاغت اقتضای این داره که تا زمانی که واژه مستقلی و مستقیمی وجود داره، شما از واژه غیر مستقیم استفاده نکنید. این رو حتما شنیدید. مقائیس اللّغه عربی، از سخت ترین فرهنگ نامه های لغت و زبان هستش، چون خیلی تنوع کلمات داره. مثلا همینجا، ما در فارسی یا انگلیسی اگه بخوایم همین رو بپرسیم میگیم: چی توی «دست راستت» (your right hand) هستش. یعنی ما دو کلمه باید به کار ببریم: «دست» و «راست». اما عربی برای «دست  راست» یک کلمه مستقیم هم داره. این یعنی اگه در  جایی که یک کلمه مستقیم وجود داره، بخوام از معادل غیر مستقیم استفاده کنم، از حالت فصاحت و بلاغت بیرون رفتم چون ایجاز  رو رها کردم و اِطناب رو گرفتم. لذا به کار بردن کلمه «یمین» در آیه، ارتباط خاصی به این که در دست چپ حضرت موسی علیه السلام چیزی بوده یا نبوده، اگه بوده مهمه که بدونیم چی بوده یا مهم نیست و ...، نداره و  اینها دیگه حواشی خارج از موضوع داستان هستش.

٤,٣١٣
طلایی
٤
نقره‌ای
٨٩
برنزی
١٤
تاریخ
٢ ماه پیش

ببخشید ، از آنجایی که آنچه که در کتاب خدا آمده سخن اوست و چون ایشون نه از روی عادت و نه از روی تعارف و نه از روی خودخواهی صحبت می کنه پس هر حرف کتاب حتما علتی داره ، شما بعد از چندین مرتبه خوندن شاید شاید متوجه بشی ، در وجود ما دو سو هست ، سوی راست و سوی چپ ،
میدونستی، ؟

-
٢ ماه پیش

وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَی
ﻭ ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ ! ﺍﻳﻦ [ ﻗﻄﻌﻪ ﭼﻮﺏ ] ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺖ ﭼﻴﺴﺖ ؟(١٧) 
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ
ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﻋﺼﺎﻱ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻰ  ﺯﻧﻢ ، ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ  ﺭﻳﺰم ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ .(١٨) 
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَىٰ
ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ ! ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﻔﻜﻦ .(١٩) 
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ
ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻓﻜﻨﺪ ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺎﺭﻱ ﻋﻈﻴﻢ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﻰ  ﺷﺘﺎﻓﺖ .(٢٠) 
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ
ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﻣﺘﺮﺱ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺩﺭﻧﮓ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺍﻭﻟﺶ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ  ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ .(٢١) 

خداوند میدانست که عصا در دست موسی است ولی موسی  خاصیت عصا و معجزه  تبدیل شدن عصا به اژدها را نمی دانست و از دیدن  آن خائف شد

ولذا خداوند خطاب به او می فرماید نترس

قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ

٦,٦٤٩
طلایی
٢
نقره‌ای
١٩٢
برنزی
٤٦١
تاریخ
٢ ماه پیش

سلام.

اول این که سئوال خداوند از حضرت موسی «و ما تلک...» استفهام واقعی نبودش. استفهام چند کاربرد داره.  اینجا استفهام تقریری بودش. درحقیقت توجه دادن حضرت موسی بود به یک حقیقتی که قرار است برایش اتفاق بیافتد و درباره اش بفهمه.

دوم اینکه حضرت موسی نمیدونست. ندانستنش هم عیب نیست چون قراره چیزی که مخصوص خداست، اتفاق بیافته.برای همین بود که حضرت موسی در جواب گفت که این عصای دست من  و کمک حال من هستش. 

سوما، اینکه ایشان بلافاصله بعد از امر خداوند عصا رو انداختند، نشانه اطاعت پذیری نسبت به امر الاهی هستش و نشانه این نیست که موسی میدانست که عصایش اژدها می شود. ایشون میدونست که وقتی امر خدا آمد باید اطاعت شود و امر خدا هم بی هدف و عبث نیستش. در حقیقت، موسی علیه السلام  بر اساس ایمانش به خدا، عصا رو انداخت نه بر اساس آگاهیش از اینکه قراراست چه شود و نشود.

اما داستانش رو کامل نمیشه معرفی کرد. قران بطونی داره که اهلش رو میخواد. اما نکات زیادی داره.

اونچه مربوط به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام، میشه، خلاصتاً اینه که  خداوند پیامبرانش رو با معجزات متناسب با زمانه و متناسب با اقتضای شرائط، به مأموریت الاهی می فرستاد. معجزات، هم باعث تقویت قلب یک پیامبر هست، هم شاهدی بر صدق دعوت الهی و هم باعث شکست مدّعیان.  بالاخره، معجزه خودش داستانی داره.

آنچه که مربوط به ما میشه این که اولا آنچه برای ما ممکنه یک شی عادی به نظر برسه، میتونه یکی از جنود خداوند باشه. همه چیز تابع امر خداوند هستش حتی یک شی ای که از نظر ما جامد و مرده هستش. وقتی تحت امر «کن فیکون» قرار میگیره، یک بیّنه الاهی میشه.

از طرفی هم، هیچوقت نباید خودمون رو در برابر هیچ چیزی ایمن بدونیم. وقتی امر خدا باشه، هر چیزی میتونه وسیله ظهور امر خداوند باشه، از یه چوب خشک گرفته تا یک پشه و تا یک نفَس. 

دیگر این که، چون خداوند مؤثر واقعی در عالم وجود هستش، اگر تکیه بر خداوند داریم (در نیت و ایمان و عمل خودمون،) هر چیزی میتونه اثر بخش باشه. یک حرف میتونه دل یک نفر رو زنده کنه و یک لبخند میتونه یکی رو به زندگی برگردونه و یک کار خیر ظاهرا کوچیک میتونه نتایج فوق العاده داشته باشه و یک آدم میتونه یک ساختار رو به هم بزنه و إلی آخر. چون اثر و نتیجه، دست خداست.

نکته دیگه اینکه میشه این رو یک تمثیل دینی دونست که اگه دستت در دست خداست (و تکیه ات به خداست و نیتت الاهی هستش و راهت مورد پسند الاهی هستش و همّتت ملکوتی هستش و هدفت رضای خدا هستش و ...،) دیگه از  اونچه که هستی و نیستی، داری و نداری، میشه و نمیشه، میاد و نمیاد، ... نا امید نباش و ترسی به دل راه نده. چون فراهم کننده اسباب خداوند هستش.

نکته دیگه این که قدرت، عزت، غلبه، اثر، برکت  و امنیت، در اونچیزی هستش که متعلق به خداست، نه اونچه که در دست دیگرانه. دیگران هر قدر داراتر، قدرتمند تر، ادم دار تر و مجهز تر از شما باشند،  اگر مسیرت مسیر الاهی هستش، کوچکترین چیزی که در دستت داری رو هم اصلا کوچیک ندون. 

نکته دیگه اینکه هیچ ادمی نباید به داشته ها و ثروتها و قدرت و نفوذ و ... خوش بین باشه و به اینها تکیه داشته باشه؛ چون اگه خدا نخواد، تمام داشته هاش، حتی به اندازه یه چوب خشک و به اندازه کار یک پشه هم براش خیر و اثر نخواهد داشت.  به داشته هامون ننازیم؛ باید ببینیم چقدر «خدا» در داشته هامون جاریه؛ و الّا، همه تاج و تخت و سرباز و ثروت و نفوذ و قدرتت، به اندازه یه چوب خشک هم به کارت نخواهد اومد.

لذا، در نهایت، هروقت  خواستی کار کنی، اصطلاحا «عصای موسی را بنداز» که خداوند با همون راه ها رو باز میکنه، هر قدر هم که بعید باشند، مانع ها رو کنار میزنه، هر قدر هم که سنگین باشند، قدرتها رو میشکنه، هر قدر که بزرگ باشند، دلایل رو کُند میکنه، هر قدر که قاطع باشند، زبانها رو الکن میکنه، هر قدر که سخنور باشند، ... .« انّ اللهَ بَالِغُ اَمرِه»

٤,٣١٣
طلایی
٤
نقره‌ای
٨٩
برنزی
١٤
تاریخ
٢ ماه پیش

و ما تلک بیمینک یا موسی ؟ حتی سوی راست هم اشاره کرد ه ، مگه حضرت موسی دست دیگه چی داشته ؟ در ثانی بعد از اینکه سیرت اولی رو به عصا برگردوندند حضرت موسی فقط با عصا راه می رفت ؟ دیگه کارهای قبلی رو انجام نمی داد ؟ یا مثل بعضی از انسان های امروزی ، عصا رو گذاشت زیر بغلش که کسی نبینه ؟

-
٢ ماه پیش

پاسخ شما