"إیهام" و "کژتابی" ؟
سلام بر همه...!
(سلام کردن نه نام فردی "سلام")
...
جملات که باهاشان برخوردی که تکراری نباشد؛ دارای "إیهام " یا "کژتابی" ذکر کنید.
خیلی مفیده وگاهی ضروری است!
سپاس!
١ پاسخ
1- مشخص نبودن مرجع ضمیر.
2- استفاده از لفظ های چند معنایی
3- به کار نبردن نشانه های سجاوندی
و . . .
برای روشن شدن مطلب نمونه هایی ذکر می شود:
1- «من تو را از پدرت بیشتر دوست دارم.»
از جمله ی بالا دو گونه برداشت می شود. یکی آنکه «من تو را از آن میزانی که پدرت تو را دوست دارد، بیشتر دوست دارم.» و دیگر آنکه «من تو را بیشتر از آن میزانی که پدرت را دوست دارم، دوست دارم.»
2- «او همراه پدر و مادر بیمارش به سفر رفت.»
دو برداشت: اول آنکه «هم پدرش بیمار بود، هم مادرش» و دوم آنکه «تنها مادرش بیمار بود.»
3- «قاتل عمار یاسر رضی الله عنه پس از واقعه ی صفین چندان نزیست.»
معلوم نیست «رضی الله عنه» به قاتل عمار برمی گردد یا به خود عمار.
4- «من دوست عاشق تو را می شناسم.»
سه برداشت: اول آنکه «من دوستی را که عاشق توست می شناسم.» دوم آنکه «دوست تو را که عاشق است (عاشق دیگری نه تو) می شناسم.» و سوم آنکه «کسی را که با عاشق تو دوست است می شناسم.»
5- «من مثل تو زود باور نیستم.»
دو برداشت: اول آنکه «من مثل تو که زود باوری، زود باور نیستم.» و دوم «من هم مثل تو که زود باور نیستی، زود باور نیستم.»
در زبان معیار باید از به کار بردن جمله هایی که دارای ابهام، ضعف تألیف و کژتابی هستند پرهیز کنیم و جمله ها را به گونه ای بنویسیم که برداشت خواننده دقیقاً همان باشد که مراد و مقصود ماست.
- بهام مرجع ضمیر: علی به دوستش گفت که مقالهاش منتشر شدهاست.
- عدم رعایت دقیق قواعد نقطهگذاری: حاکمی برای مجازات کسی که امید میرفت مورد عفو قرار بگیرد، نوشت: عفو لازم نیست اعدامش کنید.
- ابهام نقش دستوری کلمه: من از راهنمایی شما پشیمانم
- ابهام تعلق صفت به مضاف یا مضافٌالیه: جان دان، مورخ فلسفه یهودیاست
- ربارهٔ شیعه یا سنی بودن ابنجوزی، اختلاف نظر بود. روزی گروهی از شیعیان و سنیها، از وی خواستند که بگوید خلیفه بلافصل پیغمبر اسلام کیست؟ وی برای جلب خشنودی هر دو گروه گفت: او کسیاست که دخترش در خانه اوست. چون علی داماد پیامبر و پیامبر داماد ابوبکر بود و مرجع دو ضمیر معلوم نبود، هر گروهی پنداشت ابنجوزی از خودشان است.
- حاکمی از حکیمی خواست که شخصیت محبوب مردم را لعن کند. شخص حکیم بر منبر رفت و گفت: ای مردم، بدانید که حاکم شما از من خواستهاست که شخصیت محبوب شما را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد. در اینجا نیز مرجع ضمیر او مشخص نیست.
- مردی دو همسر داشت. روزی زنانش بدو گفتند که کدام یک از ما را بیشتر دوست داری، مرد که میدانست اگر بگوید کدامشان را بیشتر دوست دارد سبب نامهربانی دیگری نسبت به خود و سایر تبعات شود، زیرکانه گفت: اکنون نمیشود که بگویم باشد که شب شد و به بستر خواب رفتیم به شما خواهم گفت که کدام را بیشتر دوست دارم. شب که چراغها خاموش شده بودند و مرد در بالین مابین دو همسر خود قرار داشت به آنها گفت:اکنون به شما میگویم که کدامتان را بیشتر دوست دارم. سپس همزمان دو دست خود در دو طرف به هر یک از همسران خود زد و گفت: تو را بیشتر دوست دارم! و زنان او که به سبب تاریکی ندیده بودند که شوهرشان به دیگری هم همین اشاره را کرده بود به خیال اینکه سوگلی همسرشان هستند تا صبح راحت خوابیدند.
- پادشاه لیدیه که در نظر داشت با کوروش پادشاه ایران وارد جنگ شود، برای حصول اطمینان از نتیجهٔ مثبت جنگ با کاهن معبد دِلفی مشورت کرد و این پیشگویی را دریافت نمود: " اگر به جنگ کوروش بروی یک امپراتور قدرتمند را نابود خواهی ساخت. " پادشاه لیدی با شادمانی به جنگ کوروش رفت، اما به زودی شکست سختی از او خورد و نزدیک بود خود او هم کشته شود. وقتی از مرگ نجات یافت شکوائیه و نامهٔ گلایه آمیزی به کاهن معبد نوشت. کاهن پاسخ داد که پیش گویی درست بودهاست و او در جنگ با کوروش واقعاً یک امپراتوری قدرتمند (یعنی خودش) را نابود کردهاست.