پیشنهاد‌های واژگان لری( بختیاری) (٢٣٣)

بازدید
٥,٢٨٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری : دِرو =دِره اُ = دره آب ( بسیار پر کاربرد ) شکاف و دره ی آب پهن، دریاچه، هر شاخه از دریاچه به احتمال زیاد دریا ( دریاب ) همان دره آب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری میانکوه دزفول : پَهلا، پَ َلا ( اَ کشیده ) = کفش در مَثل: پا پَهلا کرد = پا کفش کرد= کفش هایش را پوشید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری میانکوه دزفول : پَ َلا ( اَ کشیده ) یا پَهلا = کفش در مثَل: پا پَ َلا ( پَهلا ) کرد و رفت = پا در کفش کرد و رفت= کفش ها را پوشید و رفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : مان، مانی = مادر شاید همان مام باشد که در زبان های ایرانی غربی حرف ن با م جابجا شده است. و در فارسی نوشتار مامان نوشته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

طراوت = تر و تازه طراوت = تراوت = تر اوَت ریشه این واژه از ( تَر ) به معنای تازه، سبزه، آبدار و شاداب می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتش= آ تَش ( لری ) =اَ تش = عطش تشنه = تَش نه = تَش انه عطش= تشنه= آتشی انه= آتشی بودن= بی آب بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری میانکوه دزفول : تِما = امید و انتظار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در گفتار لری میانکوه دزفول : بوت ( اُ کشیده ) ( bowt ) = بُعد، فاز، حالت در مثَل: کسی که اندیشه ژرف فرو می رود که از پیرامون غافل شود می گویند رفته ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

خَله ( لغتنامه ) = چوبی دراز که با آن کشتی یا قایق را می رانند. خلبان = خله دار، راننده هواپیما یا کشتی، کشتیبان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : انگاز = ابزار آلات گاهی به شکل انگاز منگاز بکار می رود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری میانکوه دزفول نسبتاً= به نیابت به نسبت = به نیابت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در گفتار لری در جمله ی زیر بکار می رود: کسی می گوید فلان شهر خوب است دیگری می گوید آن شهر دیگر بهتر است در جواب می گوید هر چیزی به نیابت خودش. که نی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری میانکوه دزفول : نتِم = نیستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری : تُم = مزه ، طعم تِم ( پرکاربرد ) = درنگ، ایستا، مکث تِم زد = درنگ کرد، یک لحظه از جنبش ایستادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری میانکوه دزفول : گَ پ ( بسیار پر کاربرد ) = بزرگ واژه های پرکاربرد: پدر گَپ، داگَپ بُو گَپی = نیا، جد بزرگ گَپ گَپان = بزرگ بزرگان گَپ و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری میانکوه دزفول اینگونه به کار می رود: ١ - تیشک آفتاب = پرتو راست و خط نور آفتاب ٢ - تیشک رَه = تیشک راه = راه باریک و خط باریک راه که ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گفتار لری میانکوه دزفول : اِنگِله = گوشه ی هر چیزی که دارای زاویه تند باشد، دست و پاهای مشک آب ( بسیار پرکاربرد ) در مَثل اگر مشک آب چهار دست پا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : کُرچ = گناس ، خسیس کِرچَ= عطسه، اَچِه ( لری ) کِرچنیدن = عطسه کردن غِرچ، قِرچ، قُرچ، خِرچ ( کرچ ( فارسی ) ) = بریدن، تیکه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گفتار لری پلیفته می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری دزفول : پلیفته گفته می شود به معنای فتیله.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : غَزینه= گنج، چیز با ارزشی که در زیر زمین پیدا کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری میانکوه دزفول : لَسم= فلج ( لمس در فارسی نوشتاری ) ولی معنای سایش را نمی دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری میانکوه دزفول میلم گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری : به آرامی و صاف و درست رفتار کردن یا سخن گفتن. در مَثل : آسناکی حرف بزن = بدون خشم و داد و فریاد و آرام حرف بزن. که شاید آساناک یا آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : اَنگار و اَنگار کردن ( پرکاربرد ) = فرض و فرض کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : اَنگار کردن ( بسیار بسیار پرکاربرد ) = فرض کردن در مَثل : انگار کن الان اونجایی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری کرانه دز: تَفِره زدن ( بسیار پرکاربرد ) = کوشش و خواستن برای کسی یا چیزی در مَثل: خیلی برای فلانی تَفره زدم تا فلان چیز را بدست آورد= خی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری از واژه تون بسیار استفاده می شود آدم های یک دوران = تون نسل جدید = تون جدید نَسِل = تخمه، زاد و ذریه، دودمان واژه ی رُژده هم بکار می رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در گفتار لری : ایرشت = حمله، هجوم، تاخت و تاز ایرشت ( ییرشت ) =یورش ( جابجایی ( ی، و ) مانند پول و پیل ) و اضافه شدن حرف ( ت ) که بسیار رخ داده است. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : واژه ی چاق را چاغ می گویند و بسیار پرکاربرد می باشد و به شکل های زیر در گفتار می اید: چاغی مُچاغی= احوال پرسی، خوش و بش چله چاق= فرب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

این واژه ایرانی باستانی است. در گفتار لری : رِک ( بسیار پرکاربرد ) = تکیه گاه، ستون چوب ، سنگ یا هر چیزی که از افتادن چیزی جلو گیری کند و نگهدارنده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در گفتار لری میانکوه دزفول: تَش = آتَش ( که هر دو یک واژه هستند ) واژه زیر هم پُر کاربرد هستند: آگِر = آتش، حرارت، گرمای زیاد گُر ( بسیار پرکاربرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

درگفتاری لری ( شمال خوزستان ) : شب ( یلدا ) را شب ( دادا ، دایا ) می گویند. شب دادا حتی از شب چله هم پرکاربرد تر بوده است. دادا ( بسیار پرکاربرد ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در گفتار لری : ایواره = زمان فرو رفتن آفتاب و پس از رفتن آفتاب ایواری ( بسیار پرکاربرد ) = پنهان از دید، در دید نبودن ایوار کردن، سر ایوار کردن= از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه های اضاف و افزا یک واژه هستند که حرف ( ف ) جابجا شده است. در باختر ایران از واژه اضاف بیشتر استفاده می شود و این واژه از بنیاد ایرانی باستانی اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

این واژه بسیار پرکاربرد و روان در گفتار لری و مردم زاگرس به کار می رود که نشان از باستانی بودن آن دارد. که شاید در زبان مردم دشت های میانی ایران و دش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پشیمان: پَسی مان = کسی که پس از انجام کار می ماند و می فهمد که کارش درست نبوده است. یا پشام ان ( باستان ) = روسیاه گونه= کسی که از کار خویش رو سیاه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری : رو، رود، روخانه= رود، رودخانه، آب همیشه رو و بزرگ گِلال ( بسیار پرکاربرد ) = رودخانه موسمی و فصلی و مسیر و بستر آن ها بَرد گِلالی ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری : واژه های : بالِی ( بالِ ِ ِ ) ، بالمِی، بالمشِی در جمله مانند جمله زیر بکار می رود : فلان کار رو که انجام ندادی بالمشی ( بالمی، بالی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گفتار لری: خَل = کج، خم، خُهل کَل= کج شده به بیرون یا کج شده به درون، گَردنه، کَم شده هیچ برداشت معنایی به اندازه خَل و کَل و پسوند ایج به واژه خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : کَزابه، کَژابه=خَزه ( فارسی ) خَزآبه =جلبک های روی آب کَز ( بسیار پرکاربرد ) = برجستگی ها، خشکی ها، رنگ برجستگی و . . . رو چیزی صاف ما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری میانکوه دزفول : هُلپ= هوای دَم، شرجی، هوای با رطوبت زیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گفتار لری یکی از معناهای آن خوشحالی و شادی درونی زود گذر هم می دهد. شاید معنای شوق و ذوق گذرا، نزدیک ترین معنا به هوس در گفتار لری باشد. در مَثل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پِت در گفتار بختیاری ( شمال خوزستان ) معنای بینی و دماغ می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دو واژه گرام و گران در دوران پیش از باستان ( 3هزاره ) یک واژه بوده که از هم جدا شده اند. که معنای پر ارزشی و بسیار و زیاد بودن می دهند. گرام وارد ز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در زبان های ایران باختری ( لری، کردی و. . . ) واژه ( چیز ) را ( چی ) می گویند و حرف ( ز ) را نمی گویند. واژه ( چی ) ( لری ) و ( شی ) ( برخی گویش ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان های ایران باختری ( لری، کردی و. . . ) واژه ( چیز ) را ( چی ) می گویند و حرف ( ز ) را نمی گویند. واژه ( چی ) ( لری ) و ( شی ) ( برخی گویش ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در زبان های ایران باختری ( لری، کردی و. . . ) واژه ( چیز ) را ( چی ) می گویند و حرف ( ز ) را نمی گویند. واژه ( چی ) ( لری ) و ( شی ) ( برخی گویش ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان های ایران باختری ( لری، کردی و. . . ) واژه ( چیز ) را ( چی ) می گویند و حرف ( ز ) را نمی گویند. واژه ( چی ) ( لری ) و ( شی ) ( برخی گویش ها ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش هایی از گفتار لری به آن درویش می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : بنیاد واژه از دیدن و به چشم و دید آمدن می باشد و در معنا های زیر بکار می رود. ١. دیار ( بسیار پرکاربرد ) =در دید ( دید، ار ) ، دیده م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گفتار لری ( شهیون ) کراکُری گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری در جمله های زیر بکار می رود: فلانی دخترش را به شی داده است. دختر فلانی شی کرده است. با اینکه شی همان شوی و شوهر در فارسی نوشتار است و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در گفتار لری : جهد ( نوشتاری ) =جَخت ( لری ) = کوشش، تند کردن انجام کار، سخت کار کردن واژه ی جَخت ایرانی و باستانی است که شاید در فارسی نوشتاری و عر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری : جَخت = کوشش، تند کردن انجام کار، سخت کار کردن ( بسیار پر کاربرد ) در مَثل: ١ - زِ تو جَخت زِ خدا هم بَخت ( ضرب المثل لری ) ٢ - وِ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری : چِفت = گیره، بست ( چِفت در، گیره منگنه ) چِفتزن = منگنه چَفت = قوس، کمان، فرورفتگی چَفت پا = پشت زانو یا قوس کف پا چَفت زمین= بخ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اُردو ( فارسی نو ) = اُردی ( لری ) اُردی = آوردی ( آوردگان، آورده ها و همراهان ) اردیبهشت = آوردی ِ بهشت، آوردگان و لشگر بهشت واژه های هم خانواده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری: کَشکول = کوله پشتی، کیسه یا هر چیزی که بر دوش بگذارند و توشه راه یا چیز های در آن باشد و بر دوش بگذارند. کول ( لری ) = دوش، شانه کشکو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری : توبره ( فارسی ) = تُروِه یا توروِه ( لری ) ، توربه به معنای :کیسه، کشکول، کوله پشتی، کیسه ای که خوراک اسب را در آن می ریزند و به گردن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : وُلائَت = سرزمین ( جای زندگی، بخش، کشور، جهان ) که در برخی گویش ها وُلات گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری : مُشگُل= بعید، دور از نظر و ذهن، دور از گمان در گفتار لری جمله هایی را به شکل زیر بکار می برند : مُشگُلم فلانی بیاید =من فکر نمی کنم ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : مُشگُل= بعید، دور از نظر و ذهن، دور از گمان در گفتار لری جمله هایی را به شکل زیر بکار می برند : مُشگُلم فلانی بیاید =من فکر نمی کنم ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : مُشکِل = سخت، پیچیده ، ایراد مُشگُل= بعید، دور از نظر و ذهن، دور از گمان در گفتار لری جمله هایی را به شکل زیر بکار می برند : مُشگُلم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : مِشگاس = انگاشت در مثل: مِشگاسم فلانی است ( پرکاربرد ) = خیال کردم فلانی است. گاس ( پرکاربرد ) = شاید گاس فلانی بوده = شاید فلانی بو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : گاس ( پرکاربرد ) = شاید گاس فلانی بوده = شاید فلانی بوده مشگاس = خیال، انگاشت در مثل: مِشگاسم فلانی است ( پرکاربرد ) = خیال کردم فلان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : بیم = باک، ترس بیمی از فلانی ندارم=باکی از فلانی ندارم. . . . . . بیم = خاصیت، قُوَت در مثل: علف این زمین بیم دارد و گوسفندان را چاق ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری بختیاری: هوز یا حوز =دار دسته، خاندان، دودمان، تیره طایفه دار دسته فلانی یا دودمان فلانی = هوز ( حوز ) فلانی شاید به واژه هوزان ربطی دا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری بختیاری: هوز یا حوز =دار دسته، خاندان، دودمان، تیره طایفه دار دسته فلانی یا دودمان فلانی = هوز ( حوز ) فلانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری بختیاری: هوز یا حوز =دار دسته، خاندان، دودمان، تیره طایفه دار دسته فلانی یا دودمان فلانی = هوز ( حوز ) فلانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری: گِ ِ ِ، گِی، گِه، گئِ ( گفتاری مانند اِ کشیده که y وi نیست گفتاری بین این ها ) = نوبت، دور این واژه بسیار پرکاربرد و باستانی است. در مث ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری: گِ ِ ِ، گِی، گِه، گئِ ( گفتاری مانند اِ کشیده که y وi نیست گفتاری بین این ها ) = نوبت این واژه بسیار پرکاربرد و باستانی است. در مثل: گِ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : اَندو=دوباره، از نو، زِنو ( لری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آن= دم، زمان بسیار کوتاه الان =ای آن ( این آن ) مانند واژه های زیر که همه معنای الان می دهند: ایدون، ایدم ( لری ) ، ایسه ( لری ) ، اینک برای روان ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در برخی گویش های لری : قُرا=همکاری چند نفر برای کاشت یا درو کردن زمین هایشان یا زمین های دیگران، که می گویند یک قُرا هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری ( شهیون ) جَندِم می گویند و با واژه های درک، دَره، سیاه و. . . در گفتار می آید. واژه ی جَندم بسیار بکار می رود ولی واژه جنت بکار نمی رو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در گفتار لری میانکوه ( شهیون ) از واژه ی هُلپ به معنای شرجی و هوای دَم هم استفاده می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در گفتار لری : مَندیر ( بسیار پرکاربرد ) = منتظر، چشم براه، ماندیر ( فارسی شده از ماندن=مَندن ) درمثَل: مَندیر فلانی ام تا بیاید = منتظر فلانی ام تا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در گفتار لری : تِما ( بسیار پرکاربرد ) = انتظار، چشم داشت، امید در مَثل: از فلانی تِما بُر شدم = از فلانی انتظارم بریده است. هام ( هستم ) به تِمایَت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری گذشتگان بسیار پرکاربرد بوده است. و فردوسی ان را به کار برده است. شاید این واژه از بنیاد ایرانی باستانی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در زبان لری در گفتار های زیادی بکار می رود غیظ کردن، غیظ آلود، غیظی شدن و. . . شاید این واژه از بنیاد ایرانی باستانی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در گفتار لری از واژه دِمازا هم استفاده می کنند. دِما= ته، آخر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری این واژه را ( توگومُگو ) می گویند به معنای درگیری لفظی و جرو بحث، که به نظر درست تر می آید ( توگو و من گو )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

در گفتار لری : جَر ( ر کشیده ) =چیزی که نرم است پیچیده می شود ولی بریده نمی شود مانند لاستیک گوشت یا خوراکی که زیر دندان جویده نمی شوند را می گویند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : جُرسه ( جُرستن ) ، جُرنیدن ( جُریدن ) ( اُ کشیده ) = ذوب شدن، ذوب کردن، آب شدن هر چیز سفت و جامد یخ که آب می شود می گویند یخ جُرسه یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : چِرک= عفونت، آلودگی جای زخم یا زیر پوست چِرق = کثیفی، آلودگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری : چِرک= عفونت، آلودگی جای زخم یا زیر پوست چِرق = کثیفی، آلودگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری میانکوه ( شهیون ) : غُلغُله= انبوه و شلوغ، زیاد بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : چِقاله = کثیفی ای که روی رخت و بدن یا هر چیزی چنان زیاد شود که رخت یا بدن را خشک کند، می گویند چقاله زده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : چِقاله = کثیفی ای که روی رخت و بدن یا هر چیزی چنان زیاد شود که رخت یا بدن را خشک کند، می گویند چقاله زده است. با جابجایی ( ق، گ ) که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در گفتار لری : اِنَه ( بسیار پرکاربرد ) = نَفَس واژه های هناسه، دَم، هاس و. . . هم در معناهای نزدیک به این معنا بکار می روند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری میانکوه ( شهیون ) : واژه ی هناسه را در جمله های زیر بکار می برند که شاید مَنای نفس یا نفس کشیدن باشد. هناسه ام تنگ است: کسی این را می گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری میانکوه دزفول به مَنای جوراب می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری واژه های گورمی، پا کش در مَنای جوراب به کار می برده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گفتار لری : چُم =شاخه درخت ( بسیار پر کاربرد ) چُمَت=هر شاخه یا چوبی که برای کاری بدست گیرند. چُم چُمی = شاخه شاخه ای ( پرکاربرد ) چو = چوب چو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند : جوز=گردو کوزه گوژپشت گوزک ( لری ) =قوزک ( فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند : جوز=گردو کوزه گوژپشت گوزک ( لری ) =قوزک ( فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند : جوز=گردو کوزه گوژپشت گوزک ( لری ) =قوزک ( فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند : جوز=گردو کوزه گوژپشت گوزک ( لری ) =قوزک ( فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گوز، کوز، قوز، غوز، جوز، گوژ، کوژ، غوژ=گِرد، خمیده ، برآمده برای نمونه در واژه های زیر بکار رفته اند : جوز=گردو کوزه گوژپشت گوزک ( لری ) =قوزک ( فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری: شیپ، شیپنیدن ( لری ) ، شیپیدن= صدای اسب اسب شیپنه ( می شیپند ) . شیهه ( فارسی ) = صیحه ( عربی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری : شیم ( لری ) = شوم ( فارسی ) جابجایی دو حرف ( ی، و ) که در واژگان زیادی رخ داده است. شینه = حمله، یورش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری : کال= رنگ قهوه ای، بز با گوش های قهوه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری : رَش = رنگ زرد، بز دارای گوش های زرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : مغَل زدن = استراحت کردن، خوابیدن، تکیه دادن در مَثل : گوسفندان سیر خورده اند و یک گوشه مغل زده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : پَشم = موی و کرک گوسفند پِشُم یا پَشُم = وَرَم، باد، آماس، برآمدگی بدن در اثر کوفتگی پشُمنیده ( لری ) یا پشُمیده = باد کرده، ورم کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در گفتار لری : زار = گریه، گریه بلند، ناله ی بلند زارنیدن ( لری ) یا زاریدن ( فارسی شده ) = زار زدن، گریه و ناله کردن بلند زارنیدن را برای صدای خر ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری میانکوه ( اوان ) به مَنای سالم و درست می باشد. جمله ی دعایی �خدا قالبی آزا به شما بدهد� زیاد به کار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری واژه ی مکیس به مَنای دعوت کردن و تعارف کردن را به کار می برند. در مثل: فلانی را مکیس کرد به خانه اش برود= فلانی را دعوت کرد به خانه اش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : واژه نیر به مَنای نور به کار می رود که جابجایی دو حرف ( ی ، و ) رخداده مانند واژه ی پول و پیل از واژه ی نیر به مَنای چهره و رخ هم است ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری: نیر به مَنای نور، نورانی یا نور دهنده به کار می رود. مانند جابجایی دو حرف ( ی، و ) در واژه پول و پیل در مَثل: به نام نیر خدا فلانی آد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری میانکوه به مَنای دعوت کردن و تعارف کردن می باشد ( بسیار پر کاربرد ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری جمله های دعایی زیر را زیاد می گفته و می گویند: خداوند یک قالب آزا ( سالم ) به شما بدهد. خدا کند که همیشه قالبتان آزا ( سالم ) باشد. ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری : پلشتی همراه با واژه ی زشتی به کار می رود و به مَنای بهم ریختگی، بی نظمی، آلودگی به کار می رود. در مثل گفته می شود: فلانی آدم پلشتی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری: پیس ( ی یا اِ کشیده ) = بد، چِرت، مزخرف، گَند فلان چیز یا فلان کس چیز پیسی است = چیز بد و چِرتی است پیسه ( ی یا اِ کشیده ) = لکه های س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گفتار لری : قِیدی نیست = چیزی مهمی نیست، گرفتاری بزرگی نیست زمانی که بچه ای زمین می افتد یا آسیب کوچکی می بیند یا زمانی که کسی از پیشامدی نگران ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری : قِیدی نیست = چیزی مهمی نیست، گرفتاری بزرگی نیست زمانی که بچه ای زمین می افتد یا آسیب کوچکی می بیند یا زمانی که کسی از پیشامدی نگران ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری میانکوه : دوخه = میانه درگیری، میدان، درون یک انجمن، رزمگاه، جولانگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری : اَسین = پایه و چوبی بزرگ که ستون سیاه چادر ( بِهون، دِوار ) می گذارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری واژه ی باستانی کَندال که بسیار پر کاربرد است و به مَنای خط و شکاف کنده شده دارای گودی، فرورفتگی زمین و. . . می باشد. افسوس که نوشته اید ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری میانکوه به مَنای پریشانی همراه با ترس می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : تیچ خوردن = پخش شدن چیزهایی بر روی زمین تیچ دادن = پخش کردن تیچیدن، تیچستن= ترکیدن و منفجر شدن به طوری که تکه های آن پخش شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیک ( لری ) = دوک ( فارسی ) ابزاری پشم ریسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : پُکیدن = ترکیدن، منفجر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری : پُکیدن = ترکیدن، منفجر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : دِک = لرزه، لرزیدن در مثل : فلانی از سرما دِک می زند. دَک= صاف آسمان سا دَک شده است. سا= آرامش آسمان، بدون بارندگی دَک = یکنواخت، ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری به مَنای ریگ می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری ریغ می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری : تُک = نوک، بالای و نوک هر چیزی، چکیدن آب تُکه آب= چکه آب، قطره آب تَک و تَکنیدن= تکان و تکاندن تِک = ساق پا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری به مَنای جوانه زدن گیاهان است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : واژه های مِشگاس، مِشگار، انگار را با این مَنا به کار می برند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری میانکوه: به چوبهای بلند ستون سیاه چادر ( بهون، دوار ) راجه می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری میانکوه : هیر = حواس، توجه در مثل : هیرت به بچه باشه = حواست به بچه باشه هیر گذاشته به بازی = سرگرم بازی شده هیل = سرخ اسب و گاو و بز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

در گفتار لری : ویر = یاد، خاطر، حافظه در مثل : از ویرم رفته =از یادم رفته این را به ویرت بسپار = این را به یادت بسپار هیر = حواس در مثل: هیرت به بچه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در گفتار لری : گِلپیدن یا قِلپیدن یا قِلیپیدن ( لری ) = فروافتادن، فرورفتن اَفتو قِلیپست یا قِلیپید ( لری باستانی و پرکاربرد امروزه ) = آفتاب فرو ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری: پُر =لبالب، مملو، سر ریز پِر، پَر ( ( ر ) کوتاه ( در فارسی پَر ) ) = پرش، پریدن، پرواز پَر ( ( ر ) کشیده ) = پَر و پوشش پرندگان، بَر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : گِرده = نوعی نان خیلی ضخیم و کلفت که گرد می باشد. گِردله= هر چیز گِرد، نمدی گِرد که بر روی اسب می گذارند. گِرده کان = گردو گُرده = ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : قاش ( لری ) = شکاف، شکاف خوردن گوشت، قاچ ( فارسی ) قاشک یا قاشق = دارای قاش یا قاش کوچک، دارای شکاف کوچک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گفتار لری غارچ گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری : قُل=چیز هایی که درون یک چیز است و جزئی از آن به حساب می آید= ( قُلوْ، قُلبْ، گُلْوْ، قُلوِ، کُلیه، قلب ) شاید قَلب=قُلب . . . . . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : شَوَق یا شَبَق می گویند. شَوَق باز شده = روز شده و سپیده دم صبح شده، نخستین روشنایی صبح، اولین پگاه آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری : گُم = گام، قَدَم گُم= ناپیدا، جای چیزی یا کسی یا خود را ندانستن گَم، گ َ م = گاز گرفتن و خوردن گِم= تپه ی خیلی کوچک، بلندی زمین گِم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : کوئک، کو اَک، کُوَک، کویَک ( آوایی بین این ها ) = پسر که شاید در نوشتار فارسی آن را کودک می نویسند. کوک، کُک = سرحال، روبراه ( شاید ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری : کوئک، کو اَک، کُوَک، کویَک ( آوایی بین این ها ) = پسر شاید در فارسی نوشتاری این واژه را کودک می نویسند. مانند واژه پدر که آوایی اینج ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری : کوئک، کو اَک، کُوَک، کویَک ( آوایی بین این ها ) = پسر شاید در فارسی نوشتاری این واژه را کودک می نویسند. مانند واژه پدر که آوایی اینج ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتار لری: سَر فِراست ِ آن چیز نبودم= به یاد آن چیز نبودم فکر میکنم واژه ای باستانی در ایران باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در گفتار لری دَرف می گویند و این واژه باستانی می باشد. دَرف و دول ( لری ) = ظرف و ظروف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گفتار لری ( میانکوه ) : تیر = تیر ِکمان، تیر نان پهن کردن ( وردنه ) تیره، تیرک= چوب های سقف خانه که از روی این دیوار به دیوار دیگر کشیده شده اند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری : مُر ( ر کشیده ) = سفتی مایه، چیزی که آب نیست و سفتی مایه است، پالپ یا چیزی که در آب کمتر از بین می رود. شاید مُر قانون هم از این مَن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

در گفتار لری : چَقو : کاردی که نوک و تیزی آن خم می شود و درون دسته خود قرار می گیرد. چَک، چَق=صدای شکستن چیزی خشک چَکنیدن ( پرکاربرد در گفتار لری ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : مُل = کوهان گاو، پشت گردن و شانه ( در کاربرد ) مُله = بخش جلو آمده کوه، تپه دراز، گردنه کوه مِل = مو، پشم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری ( میانکوه ) : ستاره زِل = ستاره پر نوری که دم صبح در آسمان خاوری دیده می شود. چشم زِل = چشم باز یا درشت زِل آفتاب = تابش یکراست آفتاب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری ( میانکوه ) : لِف = مانند، شبیه، همسان، همانند لِفی = دوقلو، همزاد، مانند هم لِف هم هستند = مانند هم هستند لَپ ، یَپ= موج کوچک، موج آب، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زُق ( لری ) = سرما زُق بریدن ( بردن ) به چیزی ( لری میانکوه ) = نگاه خیره و یکنواخت به چیزی، زل زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری : چَم=زمین های کنار رودخانه که در اثر پیچ و خَم رودخانه ایجاد می شوند. چُم ( لری میانکوه ) = شاخه درختان ( بسیار پرکاربرد می باشد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری : ریف= برش، خط بریدگی ریف کردن، ریف ریف کردن= قاچ کردن، بریدن، برش زدن، برش برشی کردن تِریف، تِلیف= لایه، شکاف، لایه های جدا شده تریفنید ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری: ریت = روت ( جابه جایی حرف ( ی، و ) در فارسی و لری ) ریت= جای بدون پوشش در مثل : زمین ریت = زمین بدون علف سر ریت = کچل و بدون مو رُت= ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری بِلبِل کردن = جنبش کردن، تکان خوردن بِلبِلنیدن، بِلبِلاندن ( فارسی شده ) =تکان دادن، جنبش دادن، تکان دادن برای دیدن دیگران و نمایاندن ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری ( میانکوه و دزفول ) پشت بوم ( بام ) = پشت بون بونه ( لری ) = زمینی هیچ گاه یا سالیان زیادی کشت نشده و زمین سفت شده جوری که هر علفی در آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری به کاهگل زدن به دیوار ( انداییدن ) می گویند و همانجور که دود را دی ( di ) می گویند اندود را اِندا ( اِندی ) می گویند. و کاهگل کردن پشت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید در گفتار لری اَنتیکه می گویند. اَنتیکه نامی قدیمی که بر روی دختران می گذاشته اند به مَنای جواهر یا باارزش. که شاید همان آنتیک و عتیقه باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شاید در گفتار لری اَنتیکه می گویند. اَنتیکه نامی قدیمی که بر روی دختران می گذاشته اند به مَنای جواهر یا باارزش. که شاید همان آنتیک و عتیقه باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری : به مَنای هنوز، دیگر در مثل : فلانی هَنی نیامده = فلانی هنوز نیامده که دو حرف ( ی، و ) جابجا شده که در گفتار لری بسیار در واژگان رخ داد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری : به مَنای پاک، هموار، درست و یکنواخت است در مثل: آب صاف است= آب پاک است زمین صاف است= زمین هموار و یکدست است صاف کردن چیزی=درست و با نظ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار لری واژه ی ( پِزارش ) از گذشته بسیار بکار می رود ( باستانی ) . به مَنای تجزیه و تحلیل و پردازش کردن، فکر کردن، اندیشه در مثل : پزارش می کرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : فعل شوکیدن یا شوکاندن یا شوکنیدن ( لری ) بسیار بکار می رود. به مَنای ناگهانی ترساندن و یا دور کردن و راندن کسی یا چیزی. ( شوکه کردن ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در برخی گویش های لری حَلکه می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حُقه یا هُقه: در گفتار لری به فرو رفتگی های کوه و دشت یا جایی میان دو تپه و یا گوشه ای از کوه که به چشم نیاید و پنهان باشد. حُقه، بُن ( تَه ) حُقه ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گفتار لری : خَرِه ( اَ کشیده ) یا خَرَه = گِل ( آب و خاک ) این واژه بسیار پر کاربرد می باشد و به جای ( خاک بر سر ) در فارسی رسمی می گویند ( خَره ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری به مَنای شکاف و تَرَک های بزرگ، کوچک و یا ریز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در گفتار لری ( میانکوه، الوار، دزفول ) وُژدان گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

در گفتار لری میانکوه مَزگ می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مرهم واژه ای ایرانی باستانی است. در گفتار لری مَلهم یا مَلَم گفته می شود. در زبان های ایرانی و گویش های فارسی حرف های ( ر، ل ) به جای هم به کار می ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

گفتار لری: شیک =خط شیک شیکی =خط خطی شیک = گرفتگی و بی حسی بدن همراه با درد که بیشتر با ضربه ایجاد می شود. ( بیشتر مَنای خشک شدن می دهد نه سستی ) ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شیت یا شِ ِت ( اِ کشیده ) ( لری ) =دیوانه، سرگشته، گردش و پرسه زدن بیخودی، گیج =کمی گسترده از مَنای واژه شوت ( فارسی رسمی ) شِ ِت زدن ( اِ کشیده ) = ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در گفتار لری، تَقِتی ( تَغِتی یا دَقِتی یا د ِقَتی ) می گویند که واژه ای ایرانی باستانی بوده از دقت یا تغت است در گفتار فارسی رسمی آن باید دقتی گفته ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تَم، تُم ( آمیانه ) = طعم ( نوشتار رسمی ) تمارزو = طعم آرزو ( کسی که هیچ وقت یا زمان زیادی غذایی را نخورده و آرزوی آن طعم و مزه را داشته باشد ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

رِک رَک، رِکِ رَک، رِک تُک= بگومگو، درگیری، درگیری لفظی رُک رُک = طائفه ای در استان لرستان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گفتار لری: مَلو یا مَلون = کسی که شنا کردن بلد باشد مَلویی یا مَلونی = شنا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تُم، تَم، طَعم= مزه این در گفتار لری ( تُم و تَم ) به کار می رود و واژه ای باستانی و ایرانی می باشد. تَمارزو = طعم آرزو =آرزو = آرزوی یک خوراکی را ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گفتار لری: وَر = بَر ( فارسی رسمی ) =پیش رو، جلو وَر =بَر ( فارسی رسمی ) پیراهن به وَر کردن، پیراهن به بر کردن، پیراهن به تن کردن وُر، وَر= بَر ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در گفتار لری : پا پَتی= پا برهنه کیسه پَتی = کیسه خالی نان پَتی = نان تنها و بدون خوراک دیگر شاید تهی و پَتی از یک ریشه باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دِی = مادر و آفریننده و بخشنده دا = مادر دِینا، داینا، دُینا= دنیا = مادر طبیعت دنیا همان دِینا یا داینا است که در نوشتار دنیا نوشته شده است. که بز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دِی = مادر ( لری ) دِی = آفریننده ( اوستا ) دِی = ماه اول زمستان شب یلدا = شب دادا ( لری ) به مَنای شب مادر بزرگ زمستان = ننه سرما ( آمیانه و باستا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گویش هایی از لری به شکل ( دِینا، داینا، دُینا ) گفته می شود. دِی نا دای نا دُی نا دا، دِی = مادر دِی = آفریننده ( اوستا و نوشته های باستانی ) ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش هایی از لری: مِیو ( meyv ) = درخت انگور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برخی گویش های لری : اوشا = جای نگهداری گوسفند هُُشا، هوشا ( اُ_کشیده ) =جای گوسفند ( لری میانکوه دزفول ) هُُش، هوش ( اُ_ کشیده ) = خانه ( لری شهر د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتار لری واژه بُنا به مَنای آغاز و شروع را زیاد به کار می برند. بُن آ در بافتنی ها گره اول کار را بُنا می گویند. بُنا نهادن و بُنا کردن =شروع ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه داک در گفتار لری، معنایی از درهم آمیختن سه واژه ی ( کنار، پناه و پنهان ) به کار میرود. در مثل: آن چیز را به داک سنگ بگذار = ١. آن چیز را در ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گفتار لری به پرنده، بانده یا بائنده هم می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بانده یا بائنده در گفتار لری به مَنای پرنده می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری شکاف کوچک در هر چیزی را قاش می گویند دَر مثل جایی از بدن که بریده شده و شکاف خورده می گویند قاش شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به مَنای زدن، زدنی پی در پی، زدنی پی در پی و با نظم ، ضربان زنش قلب=ضربان قلب زنش دندان= درد دندان در حالتی که زدنی به حالت پی در پی باشد. در گفتار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. در برخی جاها این واژه را به شکل آلِش دِلِش به مَنای دادوستد به کار می برند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. این واژه ای در همه ی شاخه های زبان های ایرانی هست خوب است که در فارسی رسمی هم بکار گرفت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گفتار لری آلِش و آلِشت به مَنای عوض و جابجا کردن می باشد. این واژه ای در همه ی شاخه های زبان های ایرانی هست خوب است که در فارسی رسمی هم بکار گرفت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود. ( شیونیدن ) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد ( شیوستن ) در مثل دیگ غذا را با کَمچه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود. ( شیونیدن ) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد ( شیوستن ) در مثل دیگ غذا را با کَمچه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وُرت: در گفتار لری به مَنای عادت میباشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتاری لری به مَنای شکل، فرم، نظم و روش به کار می رود. و به گونه زیر زیاد در گفتار می آید : بد بارت= بد شکل =بد ریخت کاری را بر بارت انجام دادن= ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

گ َ ر: 1 - واژه گ َ ر در گویش های لری به کوه ها و تپه هایی گفته می شود که خاک کم داشته باشند و سنگ و کمر و صخره درصد بسیار بالاتری نسبت به خاک داشته ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اُقیانوس، اُکئانوس، اُشن، اُشیان، اُگهان، اُجهان== آب گهان =آب جهان ( جهان آب ) ( واژه ایرانی باستانی ) اگر به معنای ژرف دریا باشد: اُ ( لری ) = ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

عمو=تاته ( تاتِ ) عموزاده=تاتِزا ( تاتِزاد ) واژه تاتِزا در گفتار لری بسیار پرکاربرد می باشد. زمانی که میخواهند بگویند کسانی از یک ریشه پدری هستند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رز =باغ، باغ انگور، درخت انگور، درخت در بسیاری از جاهای ایران بکار می رود و در نام روستا ها و مکان های زیادی این واژه بکار رفته است وان = بان رزو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان لری به بخشی از تخت سنگ بزرگ یا کمره کوه که جدا شده ولی هنوز ریشه آن گیر باشد ( شکاف بزرگ ) تاش سنگ یا تاش کمر می گویند. ( شکاف بزرگ ایجاد در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

فعل قرچیدن و قرچینیدن در معنای بریدن و بریدن چیزی خشک به کار می رود. ( بسیار پرکاربرد ) در مثل بُز که شاخه درختان را می خورد می گویند شاخه را قرچیده ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در زبان لری بختیاری : قُش=زشت، پلید، نحس، بدجنس، جن و دیو صفت قُشه، قُشِنی، قُشِنی= گروه دزدان و غارتگران بیقُش ( لری ) =جغد ( پرنده نحس ) در مَن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در برخی گویش های لری : قلا، کلا=دژ های طبیعی، سر کوه که تنها یک راه داشته باشد. ( کله=سَر ، کلا = کل ا=بالا و سَر =قلا کلانتر=سَرتر یا بالاتر و ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گفتار های لری غلا، قلا، کلا = کلاغ نوک سیاه ( بزرگ ) غلا جیغ، قلا جیق، کلا جیغ =کلاغ نوک سرخ ( کوچک ) حرف های ( ک، ق، غ، گ، خ ) در برخی جاها ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١١

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمانی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند: بَ بَ، بابا= پدر مَ مَ، ماما=مادر دَ دَ=خواهر گَ گَ =برادر پَ پَ=پدربزرگ نَ نَ=مادر بزرگ زمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

چهار سوییه جهان در زبان لری که هنوز به کار می رود: اَفتوزه=آفتاب زن====خاور ( خور آور ) =شرق اَفتوپور=اَفتو گِلپ ( گِلیپ، قِلپ، قِلیپ ) =دُم اَفتو== ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

واجه: به صدای بچه ای که تازه به سخن آمده یا کسی که زیاد حرف می زند و کلمه های با مَنا یا بی مَنا به کار می برد، وَجه ووجه می گویند. و اگر بخواهیم فا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ به احمد اینو میگم : در زبان فارسی واژه های احترام هم پیشوند نام و هم پسوند نام بکار می رود. مانند کدخدا، کیخا، آقا، میر، کی، خواجه، آ، آکا، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گفتار لری میانکوه و دزفول: به مَنای پیشانی است. تیک به تیک یک چیز = روبروی یک چیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سایه پیدا به مَنای آدم بزرگ و کسی که همه زیر سایه اش هستند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سا ( لری ) =آرامش، آرامش و پناه از بارش باران یا آفتاب یا هر چیزی از آسمان سا ( لری ) =سایه ( فارسی ) ( تیار=دیار ) ( لری ) =پدیدار ( فارسی ) حرف ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان لری بختیاری به ساختمان هایی که با سنگ و گِل ساخته می شوند گفته می شود. روستا های زیادی با نام �لیرگه� و �دره لیرگه� هست. لیر گه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رِک=تکیه گاه در مَثَل می گویند : چوب دستی را به رِک می زند. مادر به فرزند می گوید رِکم در مَنای تکیه گاهم. یا می گوید رِک دلم در مَنای تکیه گاه دلم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مَنده ( در لری بختیاری ) =خسته =مانده ( در فارسی ) مَندگی درآمدن =خستگی درآمدن=ماندگی درآمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اِفکِن در زبان لری بختیاری می گویند: اِفکِنِس وَسه = اِفکِنِش افتاده = مرده و از بین رفته زمانی به کار می رود که یک آدم یا جانور در جایی دیگر آسیب بب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ساغ یا ساق در زبان لری بختیاری به مَنای تندرست، سرحال و سلامت است.