پیشنهادهای واژگان لری( بختیاری) (٢٣٣)
در گفتار لری : شیم ( لری ) = شوم ( فارسی ) جابجایی دو حرف ( ی، و ) که در واژگان زیادی رخ داده است. شینه = حمله، یورش
در گفتار لری : کال= رنگ قهوه ای، بز با گوش های قهوه ای
در گفتار لری : رَش = رنگ زرد، بز دارای گوش های زرد
در گفتار لری : مغَل زدن = استراحت کردن، خوابیدن، تکیه دادن در مَثل : گوسفندان سیر خورده اند و یک گوشه مغل زده اند.
در گفتار لری : پَشم = موی و کرک گوسفند پِشُم یا پَشُم = وَرَم، باد، آماس، برآمدگی بدن در اثر کوفتگی پشُمنیده ( لری ) یا پشُمیده = باد کرده، ورم کر ...
در گفتار لری : زار = گریه، گریه بلند، ناله ی بلند زارنیدن ( لری ) یا زاریدن ( فارسی شده ) = زار زدن، گریه و ناله کردن بلند زارنیدن را برای صدای خر ه ...
در گفتار لری میانکوه ( اوان ) به مَنای سالم و درست می باشد. جمله ی دعایی �خدا قالبی آزا به شما بدهد� زیاد به کار می رود.
در گفتار لری واژه ی مکیس به مَنای دعوت کردن و تعارف کردن را به کار می برند. در مثل: فلانی را مکیس کرد به خانه اش برود= فلانی را دعوت کرد به خانه اش ...
در گفتار لری : واژه نیر به مَنای نور به کار می رود که جابجایی دو حرف ( ی ، و ) رخداده مانند واژه ی پول و پیل از واژه ی نیر به مَنای چهره و رخ هم است ...
در گفتار لری: نیر به مَنای نور، نورانی یا نور دهنده به کار می رود. مانند جابجایی دو حرف ( ی، و ) در واژه پول و پیل در مَثل: به نام نیر خدا فلانی آد ...
در گفتار لری میانکوه به مَنای دعوت کردن و تعارف کردن می باشد ( بسیار پر کاربرد ) .
در گفتار لری جمله های دعایی زیر را زیاد می گفته و می گویند: خداوند یک قالب آزا ( سالم ) به شما بدهد. خدا کند که همیشه قالبتان آزا ( سالم ) باشد. ی ...
در گفتار لری : پلشتی همراه با واژه ی زشتی به کار می رود و به مَنای بهم ریختگی، بی نظمی، آلودگی به کار می رود. در مثل گفته می شود: فلانی آدم پلشتی ...
در گفتار لری: پیس ( ی یا اِ کشیده ) = بد، چِرت، مزخرف، گَند فلان چیز یا فلان کس چیز پیسی است = چیز بد و چِرتی است پیسه ( ی یا اِ کشیده ) = لکه های س ...
در گفتار لری : قِیدی نیست = چیزی مهمی نیست، گرفتاری بزرگی نیست زمانی که بچه ای زمین می افتد یا آسیب کوچکی می بیند یا زمانی که کسی از پیشامدی نگران ا ...
در گفتار لری : قِیدی نیست = چیزی مهمی نیست، گرفتاری بزرگی نیست زمانی که بچه ای زمین می افتد یا آسیب کوچکی می بیند یا زمانی که کسی از پیشامدی نگران ا ...
در گفتار لری میانکوه : دوخه = میانه درگیری، میدان، درون یک انجمن، رزمگاه، جولانگاه
در گفتار لری : اَسین = پایه و چوبی بزرگ که ستون سیاه چادر ( بِهون، دِوار ) می گذارند.
در گفتار لری واژه ی باستانی کَندال که بسیار پر کاربرد است و به مَنای خط و شکاف کنده شده دارای گودی، فرورفتگی زمین و. . . می باشد. افسوس که نوشته اید ...
در گفتار لری میانکوه به مَنای پریشانی همراه با ترس می باشد.
در گفتار لری : تیچ خوردن = پخش شدن چیزهایی بر روی زمین تیچ دادن = پخش کردن تیچیدن، تیچستن= ترکیدن و منفجر شدن به طوری که تکه های آن پخش شود.
دیک ( لری ) = دوک ( فارسی ) ابزاری پشم ریسی
در گفتار لری : پُکیدن = ترکیدن، منفجر شدن
در گفتار لری : پُکیدن = ترکیدن، منفجر شدن
در گفتار لری : دِک = لرزه، لرزیدن در مثل : فلانی از سرما دِک می زند. دَک= صاف آسمان سا دَک شده است. سا= آرامش آسمان، بدون بارندگی دَک = یکنواخت، ص ...
در گفتار لری به مَنای ریگ می باشد.
در گفتار لری ریغ می گویند.
در گفتار لری : تُک = نوک، بالای و نوک هر چیزی، چکیدن آب تُکه آب= چکه آب، قطره آب تَک و تَکنیدن= تکان و تکاندن تِک = ساق پا
در گفتار لری به مَنای جوانه زدن گیاهان است.
در گفتار لری : واژه های مِشگاس، مِشگار، انگار را با این مَنا به کار می برند.
در گفتار لری میانکوه: به چوبهای بلند ستون سیاه چادر ( بهون، دوار ) راجه می گویند.
در گفتار لری میانکوه : هیر = حواس، توجه در مثل : هیرت به بچه باشه = حواست به بچه باشه هیر گذاشته به بازی = سرگرم بازی شده هیل = سرخ اسب و گاو و بز ...
در گفتار لری : ویر = یاد، خاطر، حافظه در مثل : از ویرم رفته =از یادم رفته این را به ویرت بسپار = این را به یادت بسپار هیر = حواس در مثل: هیرت به بچه ...
در گفتار لری : گِلپیدن یا قِلپیدن یا قِلیپیدن ( لری ) = فروافتادن، فرورفتن اَفتو قِلیپست یا قِلیپید ( لری باستانی و پرکاربرد امروزه ) = آفتاب فرو ر ...
در گفتار لری: پُر =لبالب، مملو، سر ریز پِر، پَر ( ( ر ) کوتاه ( در فارسی پَر ) ) = پرش، پریدن، پرواز پَر ( ( ر ) کشیده ) = پَر و پوشش پرندگان، بَر ...
در گفتار لری : گِرده = نوعی نان خیلی ضخیم و کلفت که گرد می باشد. گِردله= هر چیز گِرد، نمدی گِرد که بر روی اسب می گذارند. گِرده کان = گردو گُرده = ...
در گفتار لری : قاش ( لری ) = شکاف، شکاف خوردن گوشت، قاچ ( فارسی ) قاشک یا قاشق = دارای قاش یا قاش کوچک، دارای شکاف کوچک
در گفتار لری غارچ گفته می شود.
در گفتار لری : قُل=چیز هایی که درون یک چیز است و جزئی از آن به حساب می آید= ( قُلوْ، قُلبْ، گُلْوْ، قُلوِ، کُلیه، قلب ) شاید قَلب=قُلب . . . . . . ...
در گفتار لری : شَوَق یا شَبَق می گویند. شَوَق باز شده = روز شده و سپیده دم صبح شده، نخستین روشنایی صبح، اولین پگاه آمدن
در گفتار لری : گُم = گام، قَدَم گُم= ناپیدا، جای چیزی یا کسی یا خود را ندانستن گَم، گ َ م = گاز گرفتن و خوردن گِم= تپه ی خیلی کوچک، بلندی زمین گِم ...
در گفتار لری : کوئک، کو اَک، کُوَک، کویَک ( آوایی بین این ها ) = پسر که شاید در نوشتار فارسی آن را کودک می نویسند. کوک، کُک = سرحال، روبراه ( شاید ...
در گفتار لری : کوئک، کو اَک، کُوَک، کویَک ( آوایی بین این ها ) = پسر شاید در فارسی نوشتاری این واژه را کودک می نویسند. مانند واژه پدر که آوایی اینج ...
در گفتار لری : کوئک، کو اَک، کُوَک، کویَک ( آوایی بین این ها ) = پسر شاید در فارسی نوشتاری این واژه را کودک می نویسند. مانند واژه پدر که آوایی اینج ...
در گفتار لری: سَر فِراست ِ آن چیز نبودم= به یاد آن چیز نبودم فکر میکنم واژه ای باستانی در ایران باشد.
در گفتار لری دَرف می گویند و این واژه باستانی می باشد. دَرف و دول ( لری ) = ظرف و ظروف
در گفتار لری ( میانکوه ) : تیر = تیر ِکمان، تیر نان پهن کردن ( وردنه ) تیره، تیرک= چوب های سقف خانه که از روی این دیوار به دیوار دیگر کشیده شده اند ...
در گفتار لری : مُر ( ر کشیده ) = سفتی مایه، چیزی که آب نیست و سفتی مایه است، پالپ یا چیزی که در آب کمتر از بین می رود. شاید مُر قانون هم از این مَن ...
در گفتار لری : چَقو : کاردی که نوک و تیزی آن خم می شود و درون دسته خود قرار می گیرد. چَک، چَق=صدای شکستن چیزی خشک چَکنیدن ( پرکاربرد در گفتار لری ...
در گفتار لری : مُل = کوهان گاو، پشت گردن و شانه ( در کاربرد ) مُله = بخش جلو آمده کوه، تپه دراز، گردنه کوه مِل = مو، پشم