زنش

لغت نامه دهخدا

زنش. [ زَ ن ِ ] ( اِمص ) مصدر دوم زدن. زخم. ضربت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : اردوان و اسوباران فرازرسیدند و از چنان زنش اَفَد نمود، پرسید این زنش که کرد؟ ( کارنامه اردشیر بابکان ترجمه صادق هدایت ص 9، یادداشت ایضاً ). این اسم مصدر اکنون غیر مستعمل است و فقط درترکیب «سرزنش » می آید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

زنش. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عمارلو است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 105 تن دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگستان زبان و ادب

{beat} [فیزیک] تغییر دوره ای دامنه در نتیجۀ دو موج سینوسی که بسامد آنها اندکی اختلاف دارد

گویش مازنی

/zannesh/ تپش قلب & کمین - کمین نشستن - پیش بینی سرما و باران سخت & بهترین زمان هرچیز و هرکار - نشانه و علامت ۳درد & بارندگی طولانی بارش طولانی

دانشنامه آزاد فارسی

زَنِش (beat)
(یا: ضربان) در فیزیک، تغییر دوره ای در دامنه، درنتیجۀ برهم نهی دو سیگنال سینوسی با تفاوت اندکی در بَسامد.

مترادف ها

beat (اسم)
ضربت، ضربان، ضرب، تپش، زمان عبور کلمه، ضربان نبض و قلب، ضربت موسیقی، زنش

فارسی به عربی

ضربة

پیشنهاد کاربران

جربزه، لیاقت، کارآمدی
به مَنای زدن، زدنی پی در پی، زدنی پی در پی و با نظم
، ضربان
زنش قلب=ضربان قلب
زنش دندان= درد دندان در حالتی که زدنی به حالت پی در پی باشد.
در گفتار لری گاهی حرف ( ت ) به آخر آن افزوده می شود.
زنشت زدن = دردی که حالتی از زدن پیاپی باشد.

در زبان لری بختیاری به معنی
باران طولانی
Zenesh

بپرس