اندو

لغت نامه دهخدا

اندو. [ اَ دَ ] ( اِ ) گچ. || سبو و کوزه. ( ناظم الاطباء ).

اندو. [ اَ ] ( اِ ) به معنی اندرون باشد که مقابل بیرون است. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از هفت قلزم ). اندرون ؛ مقابل بیرون. ( ناظم الاطباء ) :
از آنجایگه شد به اندوی شهر
که بردارد از روی شادیش بهر.
فردوسی ( از جهانگیری ).

اندو. [ ] ( اِ ) تره تیزک. ( فرهنگ رشیدی چ محمد عباسی ج 1 ص 160 ).

فرهنگ فارسی

تره تیزک

فرهنگ عمید

= اندرون

گویش مازنی

/endoo/ دوغاب گل - گل مالی جهت تعمیر دیوارهای گلی خانه ها

واژه نامه بختیاریکا

( فا ) ؛ از اقلام ناسزا به معنی مایه اندوه؛ اندوه؛ غم

پیشنهاد کاربران

در لری بویراحمدی
اُندو یا اُمدو
به معنای: ۱. دو باره ۲. از نو ۳. بار دیگر
در گفتار لری :
اَندو=دوباره، از نو، زِنو ( لری )
آندو، یه اسم ارمنی ساده ولی باکلاس ومخفف اسم آندرانیک
به کسر اول و سکون و. این بار در گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس