پتی

/pati/

مترادف پتی: برهنه، عریان، عور، لخت، آشکار، واضح، تهی، خالی

متضاد پتی: پوشیده، مستور

معنی انگلیسی:
naked, nude, bare

لغت نامه دهخدا

پتی. [ پ َ ] ( ص ) در تداول عامه ، ساده. تنها. تهی. خالی. بی خورش. خشک. کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی. نان خالی. خبز کفت. ( منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی. آب ِ خالی. آب ِ محض. دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب. || برهنه. عور. روت : پاپتی.
- قلیه پتی ؛ جیروویر، جَغوربَغور. حسرةالملوک. و آن طعامی است فقرا را از روده خردکرده که با روغن و پیاز سرخ کنند و سرکه بر آن مزید کنند. و گاه از جگر خردکرده سازند.
|| آشکار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- تهی خالی بی خورش ساده تنها : نان پتی . ۲- برهنه روت لخت عور : پاپتی . ۳- آشکار . یا دوغ پتی . دوغ بی کره و روغن و بسیار آب .

فرهنگ معین

(پَ ) (ص . ) (عا. ) ۱ - خالی ، ساده . ۲ - برهنه ، لخت . ۳ - آشکار.

فرهنگ عمید

۱. تهی، خالی.
۲. برهنه، لخت.

گویش مازنی

/pati/ لخت و عور - از بین رفتن بخشی از بوته های برنج(در تنکابن) ۳دمل چرکین & چیزی را به زور فرو کردن – هل دادن، فرو کردن - پارچه ی کهنه و گلوله شده ای که در آب راه ها و شکاف ها فرو کنند

واژه نامه بختیاریکا

پتیک

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:پچ، شهر (صربستان)

پیشنهاد کاربران

در شیراز به معنی لخت و برهنه هست و یه واژه فارسی هست
پتی: برهنه ، بدون کفش ، در زبان ترکی " آیاق یالین " گفته می شود .
( ( یک توسری سنگین و چند تا کشیده دوباره او را رو زمین پرت کرد. چهره اش با درد گریه آلودی باز و بسته میشد. چهره اش زور میزد. سیزده سال داشت وپاهایش پتی بود. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
پتی ( pati ) یا پتیک= خالی، تهی، بسته به کاربرد آن در جمله معانی متفاوتی می تواند داشته باشد. تخلیه کردن، در صورت کاربرد آن با اسم فردی منظور کسی که هیچگونه پیشوند ( آ، حاج، کل، مش. . . . . . ) ندارد.
در یک سروده شیرازی از بیژن سمندر
با پوی پتی تنگیدی رو کُمُم کمم پکندی
حالو کمم پکندی به درک، دلم شُکندی
در لری بختیاری
پَتی: خالی، بدون چیز دیگر
برابر واژه empty
آری از یک ریشه هستند و چون زبانهای هندواُروپایی هستند برابرش می شود:
empty
در گفتار لری :
پا پَتی= پا برهنه
کیسه پَتی = کیسه خالی
نان پَتی = نان تنها و بدون خوراک دیگر
شاید تهی و پَتی از یک ریشه باشند.

پا پَتی = بدون کفش، پای برهنه که در عربی حافی و حفی گویند
حضرات آقای دهخدا عربی دوست تشریف داشتن!
پَتی - واژه ای اَست به معنای خالی و تنها و لخت که در زبان لری وکردی کاربرد داردکه واردزبان فارسی شده

بپرس