پیشنهادهای Milad (١,٤٥٦)
�به طور اتفاقی چیزی را پیدا کردن یا با کسی روبرو شدن� I came across a very rare book at the used bookstore yesterday. ( من دیروز به طور اتفاقی ...
در امتداد جاده در اینجا، "along" به معنای �در امتداد� Drive along the main road until you see the supermarket. ( در امتداد جاده اصلی رانندگی کن ت ...
مترادف است با beside با این تفاوت که کمتر رسمی است The bus stop is beside the bank. The bus stop is next to the bank.
مترادف است با next to با این تفاوت که رسمی تر است The bus stop is beside the bank. The bus stop is next to the bank.
کنار چیزی The bank is beside a hotel. Beside ( بیساید ) یک حرف اضافه ( Preposition ) است که به معنای �در کنارِ�، �نزدیکِ� یا �به بغلِ� یک شخص یا ش ...
رد شدن از کنار چیزی I go past the bakery on my way to work every morning. ( من هر روز صبح در مسیر کار، از کنار نانوایی رد می شوم. ) Did you see ...
روبروی - طرف مقابل یک چیزی ** �متضاد�، �مخالف� The restaurant is opposite the hotel. The school is opposite the park, so the children can walk saf ...
Around: پیرامون - اطراف چیزی - اشاره به حرکت به اطراف و اجتناب از مرکز ( مانند دور زدن پارک ) . * اشاره به فعلی در جهت دور چیزی مثلا رفتن از دور یا ک ...
با ملایمت
On the other side of ( آن دِ آذِر ساید آو ) یک عبارت حرف اضافه ای ( Prepositional Phrase ) است که به معنای �در سمت دیگرِ� یا �آن طرفِ� یک مانع، مرز، ...
On the way to ( آن دِ وِی تو ) یک عبارت حرف اضافه ای رایج است که به معنای �در مسیر به سمت�، �در راه. . . �، یا �در جریان سفر به سوی یک مقصد� است. ...
دور از نظر We hid the presents where they would be out of sight. ( ما هدایا را جایی پنهان کردیم که دور از دید باشند. ) The airplane quickly disa ...
Along یک کلمه پرکاربرد است که می تواند هم حرف اضافه و هم قید باشد و مفهوم اصلی آن �در امتداد� یا �همراه با� است. Along: معنی و کاربرد 📏 ۱. حرکت یا ...
Away ( اَوِی ) یک قید بسیار کاربردی است که نقش های مختلفی دارد؛ از جمله بیان فاصله و جهت حرکت. در اینجا مثال های بیشتری را برای درک بهتر کاربردهای آ ...
عبارت "down the street" ( دَون دِ استریت ) برای نشان دادن نزدیکی یک مکان استفاده می شود، با این تأکید که آن مکان در همان خیابان یا در فاصله کمی از ما ...
خیریه The church organises charity events for the community.
۱. به عنوان فعل ( Verb ) تلفظ: per - MIT ( پِرمیت ) - استرس روی بخش دوم است. معنی: �اجازه دادن�، �مجاز دانستن� یا �امکان پذیر ساختن�. مثال ها T ...
Worship ( وِرشیپ ) یک کلمه است که هم به عنوان فعل و هم به عنوان اسم به کار می رود و معنای اصلی آن �عبادت�، �پرستش� یا �ستایش� است. ۱. به عنوان فعل ...
عبادت place of worship The city is known for its beautiful and historic places of worship. ( این شهر به خاطر عبادتگاه های زیبا و تاریخی اش معروف ...
پائین There's a pharmacy down the street.
صرف کردن وقت یا اختصاص دادن یا اختصاص یافتن زمان به چیزی When I moved from Chicago to a new town, it took me some time to get used to all the change ...
بهتر شدن مثلاً داری یه کاری رو می کنی خوب انجامش نمیدی ولی می گی دارم توش بهتر میشم میگی I'm not very good, but I'm getting better at it.
خیلی مهمه که این دو تا ساختار با همدیگه اشتباه گرفته نشن Used to Get used to Get used to ( گِت یوزد تو ) یک فعل عبارتی بسیار مهم است که به معنای �ع ...
Get used to ( گِت یوزد تو ) یک فعل عبارتی بسیار مهم است که به معنای �عادت کردن به� یا �سازگار شدن با� یک موقعیت یا وضعیت جدید است. When I moved fro ...
معطر مثلاً می خوای بگی یک شمع معطر یا دستمال معطر هر چیزی که آغشته به عطر باشه و بوی عطر بده در حالت صفت Smelling scented candles is one of the bes ...
به غیر از In my town now, there isn't a lot to do other than go shopping. No one other than the manager knows the password. ( غیر از مدیر، هیچ ...
تخته اسکیت سواری کردن که یک نوع ورزش هستش که توی آمریکا جوونا و نوجوانا و بچه ها معمولاً تو خیابونا انجام میدن و یک نوع فعل هست I learned how to sk ...
Right in the middle of ( رایت این دِ میدل آو ) یک عبارت تأکیدی است به معنای �درست در وسط�، �دقیقاً در مرکز� یا �در بحبوحه� یک چیز یا یک رویداد. ۱. ...
بازی مثلاً اگر استقلال و پرسپولیس با همدیگر دیدار دارند ما به اون هم بازی می گیم They can see a Cubs or Sox baseball game.
تماشا کردن Would you like to watch a baseball game this weekend?
نمایش هنری مثل تئاتر We can watch a play at the local theatre.
چرخ و فلک در شهربازی The Ferris wheel is usually the most visible ride at the fair. ( چرخ و فلک معمولاً برجسته ترین وسیله بازی در نمایشگاه است. ) ...
در کل در یک جمله اگه بخوای بگی میشه همین نزدیکیا حالا چه از نظر مکانی چه از نظر زمانی ۱. نزدیکی مکانی ( Location ) در این حالت، به معنای �همین نزد ...
ورود در حالت اسم The museum offers free entry on Sundays.
ورزشگاه Many people visit the stadium on weekends to watch football.
ساختار used to یکی از پرکاربردترین ساختارها در انگلیسی است که برای صحبت در مورد چیزی استفاده می شود که: در گذشته یک عادت بود یا حقیقت داشت. اما دی ...
جرعه > “The first gulp from the glass of natural sciences will turn you into an atheist, but at the bottom of the glass God is waiting for you. ” ...
لطفاً این رو اصلاح کنید اینجا خود داروخانه نیست داروخانه میشه pharmacy اما drugstore میشه جایی که وهایی می فروشه که حالت عمومی داره و تخصصی و برای در ...
بسته پستی که باید برید از اداره پست بگیرید یا براتون آنلاین قراره بیاد به یک شیء یا مجموعه ای از اشیاء گفته می شود که بسته بندی شده و آماده ارسال از ...
مرکز خرید بزرگ شبیه پاساژ A "shopping centre" and a "shopping mall" can both be used to refer to a large building containing a variety of shops. Th ...
رد شدن مثلاً از کنار چیزی Do you go past a post office on the way to work? Do you go past the bank on the way to the gym? ( آیا در مسیرت به سمت با ...
Convenience ( کِنوینینْس ) یک اسم است به معنای �راحتی�، �سهولت� یا �آسایش�. این کلمه به وضعیتی اشاره دارد که انجام دادن یک کار را آسان و بدون دردسر م ...
محدوده مثلاً محدوده این مقدار تا این مقدار Range ( رِینج ) یک اسم است به معنای �دامنه�، �طیف� یا �محدوده�. این کلمه برای توصیف مجموعه ای از اقلام، ...
Broad ( براد ) یک صفت به معنای �وسیع�، �گسترده� یا �فراخ� است. این کلمه می تواند هم برای ابعاد فیزیکی و هم برای دامنه مفاهیم یا موضوعات استفاده شود. ...
هایپر مارکت های سر محل معادل بریتانیاییش میشه corner shop Convenience Store ( فروشگاه رفاه/شبانه روزی ) این اصطلاح آمریکایی به فروشگاه های زنجیره ...
بقالی سر محل در انگلیسی بریتانیا Corner Shop ( مغازه محله ) این اصطلاح بریتانیایی به فروشگاه کوچک محلی و اغلب مستقلی اشاره دارد که خواربار و اقلام ...
دکه روزنامه فروشی I bought my ticket and a bottle of water at the station newsstand. ( من بلیتم و یک بطری آب را از کیوسک مطبوعاتی ایستگاه خریدم. ...
Newsagent's ( نیوزاِیجِنتز ) یک اسم است که عمدتاً در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود و به �دکّه روزنامه فروشی� یا �کیوسک مطبوعاتی� اشاره دارد. New ...