تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

قلمرو مشترک

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مزاحم شدن I don't want to impose نمیخوام مزاحم بشم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مدام - به صورت ادامه دار

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فاجعه ساختن از یک چیزی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی پایان

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احمقیت - حماقت

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�ادعا کردن� یا �متهم کردن� ​این کلمه معمولاً در متون حقوقی، خبری یا رسمی به کار می رود و برای بیان یک بیانیه یا اتهام استفاده می شود که هنوز ثابت نش ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�ظاهراً�، �ادعا می شود که� یا �به گفته او� ​این کلمه برای اشاره به یک بیانیه یا حقیقت استفاده می شود که بدون اثبات یا بدون اینکه گوینده مسئولیت کا ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصاحب کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An Interrail Pass is a great way to explore different places and see Europe by train.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

call ( فاینال کال ) یک عبارت رایج در فرودگاه ها و ایستگاه های قطار است که به معنای �اعلام نهایی� یا �آخرین فراخوان� می باشد. Final Call: معنی و کار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Expected at: دلیل استفاده هنگام تأخیر ⏰ عبارت "expected at" به معنای �انتظار می رود در زمان/مکانِ� است و اغلب در اعلامیه های مربوط به حمل و نقل ( فرو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمایل داشتن کاری به نسبت کاری دیگر Phil's brother thinks that Thailand is too hot and he would rather go skiing. Here, "would rather" is used to ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To snorkel به معنای انجام فعالیت غواصی سطحی است؛ یعنی شنا کردن در سطح آب با استفاده از لوله تنفسی و ماسک برای تماشای دنیای زیر آب. We plan to snork ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنای �موج سواری کردن� است. I want to learn how to surf next summer. ( می خواهم تابستان آینده موج سواری کردن را یاد بگیرم. ) He surfed the big ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذای محلی به طور خاص به روش ها، مواد لازم و عادات غذایی یک کشور، منطقه، یا رستوران اشاره دارد. این کلمه اغلب برای توصیف غذاهای باکیفیت یا غذاهایی که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Till = Untill اما till غیررسمی تره We can also use "till" instead of "until". They both have the same meaning, but "till" is more informal and only r ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. برای بیان زمان ( از آن زمان تاکنون ) - ( Preposition/Adverb ) We can use "since" to indicate the starting point of an action, event or state. ای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه ایمنی I always wear a helmet when I ride my electric scooter.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Explore ( اِکْسْپْلُور ) یک فعل است به معنای �جستجو کردن�، �کشف کردن�، یا �کاوش کردن�. این عمل به معنای بررسی یا تحقیق دقیق و منظم یک منطقه، موضوع، ی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The tube = the underground مترو لندن The London Underground is also known as the Tube.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترو لندن I use the Underground every day to get to work.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جابه جا شدن - گشتن What's the best way to get around London? Should I use the subway or the bus? ( بهترین راه برای جابه جا شدن در لندن چیست؟ باید از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیروزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایگزین کردن We need to replace the old carpet with a new wooden floor. ( ما باید فرش قدیمی را با یک کفپوش چوبی جدید جایگزین کنیم. ) The compan ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان اسم ( Noun: مزاحمت/دردسر ) به وضعیت یا چیزی اشاره می کند که باعث زحمت، مشکل کوچک، یا عدم راحتی می شود. We apologize for any inconvenience ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Announce یک فعل است که به معنای �اعلام کردن�، �خبر دادن� یا �اطلاع رسانی رسمی� یک خبر، رویداد یا قصد است. The president will announce the election ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به عنوان اسم ( Noun: عابر پیاده ) The city installed new traffic lights to improve safety for pedestrians. ( شهر برای افزایش ایمنی عابران پیاده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه نکته: در محاوره روزمره، Bike بسیار رایج تر از Bicycle است، مگر اینکه در بافت های رسمی یا فنی صحبت کنید. یک اسم رسمی تر است که به معنای �دوچر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Who taught you to ride a bike?

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه یک اسم کوتاه شده و رایج تر برای �دوچرخه� است، اما می تواند در محاوره به �موتور سیکلت� ( Motorbike ) نیز اشاره کند. با این حال، در بیشتر موارد، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�دوچرخه سواری کردن� این کلمه بیشتر در انگلیسی بریتانیایی رایج است، اما در انگلیسی آمریکایی نیز فهمیده می شود و به طور خاص به حرکت با دوچرخه اشاره دار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

Ride یک فعل است که به معنای �سوار شدن� و �حرکت کردن با� یک وسیله نقلیه ( معمولاً غیر از ماشین که باdriveاست ) یا یک حیوان است. اغلب برای دوچرخه، موتو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهماندار هواپیما flight attendant

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یک فعل عبارتی بسیار رایج است که دو معنی اصلی دارد: یکی �منتظر ماندن� ( به خصوص در مکالمات تلفنی ) و دیگری �محکم گرفتن� یا �ادامه دادن� ( معمولاً در ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pull over ( پول اووِر ) یک فعل عبارتی بسیار رایج است که اغلب در هنگام رانندگی استفاده می شود و به معنای �کنار جاده توقف کردن� یا �به حاشیه جاده رفتن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک فعل عبارتی است که منحصراً به معنای �به حقیقت پیوستن� یا �محقق شدن� ( معمولاً برای آرزوها، رویاها، پیش بینی ها یا ترس ها ) است. ​ ​I never though ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمام شدن چیزی مثلا آردمان دارد تمام میشود ​We can't make any more cookies because we have run out of flour. ​ ( ما نمی توانیم دیگر کلوچه درست کنیم، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش نام ، آنچه که قبل از اسمی می آید مثلا در عبارت"مهندس کوروش" عنوان "مهندس" یک prefix محسوب میشود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�به طور اتفاقی چیزی را پیدا کردن یا با کسی روبرو شدن� ​I came across a very rare book at the used bookstore yesterday. ​ ( من دیروز به طور اتفاقی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در امتداد جاده در اینجا، "along" به معنای �در امتداد� Drive along the main road until you see the supermarket. ( در امتداد جاده اصلی رانندگی کن ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف است با beside با این تفاوت که کمتر رسمی است The bus stop is beside the bank. The bus stop is next to the bank.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف است با next to با این تفاوت که رسمی تر است The bus stop is beside the bank. The bus stop is next to the bank.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنار چیزی The bank is beside a hotel. Beside ( بیساید ) یک حرف اضافه ( Preposition ) است که به معنای �در کنارِ�، �نزدیکِ� یا �به بغلِ� یک شخص یا ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رد شدن از کنار چیزی I go past the bakery on my way to work every morning. ( من هر روز صبح در مسیر کار، از کنار نانوایی رد می شوم. ) Did you see ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روبروی - طرف مقابل یک چیزی ** �متضاد�، �مخالف� The restaurant is opposite the hotel. The school is opposite the park, so the children can walk saf ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Around: پیرامون - اطراف چیزی - اشاره به حرکت به اطراف و اجتناب از مرکز ( مانند دور زدن پارک ) . * اشاره به فعلی در جهت دور چیزی مثلا رفتن از دور یا ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ملایمت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

On the other side of ( آن دِ آذِر ساید آو ) یک عبارت حرف اضافه ای ( Prepositional Phrase ) است که به معنای �در سمت دیگرِ� یا �آن طرفِ� یک مانع، مرز، ...