تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

تلافی کردن

تاریخ
١٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

داخل شدن ، وارد شدن به چیزی Nothing is getting in my way.

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

برگشتن مثلاً به خانه بعد از کار به معنای بازگشتن به یک محل، معمولاً به خانه، محل کار یا یک مکان دیگر است. Jessica Could you vacuum when you get bac ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بازیافت در حالت اسم

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

to dispose of، "از شر چیزی خلاص شدن"، "دور انداختن" یا "به نحو مناسبی از بین بردن" است. این عبارت معمولاً برای اشاره به زباله یا وسایل غیرقابل استفاد ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به جای "We'll go out for dinner instead of cooking at home. " ( به جای آشپزی کردن در خانه، برای شام بیرون می رویم. ) "I bought a book instead of ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بازیافت کردن "We recycle all of our plastic bottles. " ( ما تمام بطری های پلاستیکی مان را بازیافت می کنیم. ) "The company recycles old newspapers ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to take out the rubbish/garbage/trash" یک اصطلاح رایج در انگلیسی است که به معنای "بیرون گذاشتن زباله ها" است. ( کلمه rubbish در انگلیسی بری ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to take out the rubbish/garbage/trash" یک اصطلاح رایج در انگلیسی است که به معنای "بیرون گذاشتن زباله ها" است. ( کلمه rubbish در انگلیسی بری ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to take out the rubbish" یک اصطلاح رایج در انگلیسی بریتانیایی است که به معنای "بیرون گذاشتن زباله ها" است. کلمه rubbish در انگلیسی بریتانیای ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to take out the rubbish" یک اصطلاح رایج در انگلیسی بریتانیایی است که به معنای "بیرون گذاشتن زباله ها" است. کلمه rubbish در انگلیسی بریتانیای ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to buy the groceries" یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی است که به معنای "خرید مواد غذایی" یا "خرید از سوپرمارکت" است. "I need to buy the groce ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to buy the groceries" یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی است که به معنای "خرید مواد غذایی" یا "خرید از سوپرمارکت" است. "I need to buy the groce ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

نوبت گرفتن برای به نوبت انجام دادن کاری مثل کارهای خانه بین اعضای خانواده مثلاً مانی که می خواهید دیگران را دعوت کنید تا نوبت بگیرند تا یک کاری را به ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "to take turns" یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی است که به معنای "نوبت گرفتن" جهت "به نوبت انجام دادن کاری" مثلاً زمانی که می خواهید یک خانه را ت ...

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

همراهی کردن مثلاً برای رفتن به یک جا همراه با کسی رفتن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای شستشوی ظرف ها to do the washing up را به کار میبریم "I'll cook dinner tonight, and you can do the washing up. " ( من امشب شام می پزم، و تو می ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای شستن ( wash ) لباس های کثیف ( Laundry ) با ماشین لباسشویی ( Washing machine ) می توان از این چهار فعل استفاده کرد, این چهار عبارت همگی به فرآیند ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای شستن لباس های کثیف ( Laundry ) با ماشین لباسشویی می توان از این چهار فعل استفاده کرد, این چهار عبارت همگی به فرآیند شستن لباس ها اشاره دارند: * ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه "housework" refers to chores and errands, and "homework" are learning tasks you do after class. "We divided the project into several small t ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ارجاع دادن - ارجاع کردن به چیزی - رجوع کردن I can't help you with this; you have to refer to the head of the office. "برای انجام دادن این کار باید ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Mission به یک مأموریت مهم، استراتژیک و اغلب با اهداف بزرگ و بلندمدت گفته می شود. مثال در زمینه نظامی یا دیپلماتیک: "The team's mission was to resc ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ماموریت کوچک اهمیت ماموریت هایی که روزمره در یک اداره با نامerrand انجام می شود خیلی خیلی کمتر از ماموریت های مهم مثل فرستاده ویژه رئیس جمهور است که ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک اسم است و به ماموریت های سفری کوتاه و هدفمندی اشاره دارد که برای انجام یک کار مشخص، معمولاً برای خانه یا خانواده، انجام می شود مثل خرید کردن از فر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کارهای خانگی درون خانه و در برخی از مواقع مترادف است با housework "My daily chores include making the bed and washing the dishes. " ( کارهای روزانه ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مجموع کارهای داخلی خانه و از نظر معنایی مشابه هست با chore "I have a lot of housework to do this weekend. " ( این آخر هفته، کارهای خانه زیادی برای ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال های بیشتر در مورد کار روزمره داخل خونه که باید انجام بشه "My daily chores are feeding the dog and taking out the trash. " ( کارهای روزانه من ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

errand به کارهای بیرونی روزمره گفته می شود که نیازمند خارج شدن از خانه هستند مثل خرید رفتن یا بانک رفتن و غیره "I have to run some errands this morn ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کار روزمره خانگی "Doing the laundry is a weekly chore. " ( لباس شستن، یک کار هفتگی است. ) Chores ( جمع ) : به چند کار یا مجموعه ای از وظایف خانگی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نوبت It's your turn to do the housework!

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

آشغال Peter has to make his bed and take out the rubbish.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

بیرون بردن مثلاً آشغال "Could you please take out the trash?" ( ممکنه لطفاً زباله ها را بیرون ببری؟ ) "He took his wallet out of his pocket. " ( ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

صابونی If you hear "to mop", it means cleaning the floor with a wet soapy mop.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

جارو If you hear "to sweep", that means cleaning the floor with a broom.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کف اتاق I am going to sweep and mop the floor. "The children were sitting on the floor. " ( بچه ها روی کف نشسته بودند. )

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تی کشیدن "He has to mop the floor after every meal. " ( او باید بعد از هر وعده غذایی، کف را تی بکشد. ) "I spent all morning mopping the house. " ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

جارو کردن مثلاً اتاق "She needs to sweep the kitchen floor. " ( او باید کف آشپزخانه را جارو کند. ) "He swept all the leaves into a pile. " ( او ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Did he vacuum under the bed? آیا او زیر تخت را جارو برقی کشید؟

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

to vacuum جاروبرقی کشیدن "I need to vacuum the living room floor. " ( باید کف اتاق نشیمن را جارو برقی بکشم. ) "He vacuums the entire house every ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سینک ظرفشویی What needs to be done when the sink is full of dirty dishes?

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"to do the washing up" یک اصطلاح رایج در انگلیسی بریتانیایی است که به معنای "شستن ظرف ها" است. این عبارت به فرآیند شستن ظرف ها، قاشق، چنگال، و دیگر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مرتب کردن تخت خواب "I always make the bed as soon as I get up. " ( من همیشه به محض اینکه بیدار می شوم، تختم را مرتب می کنم. ) "My mom taught me h ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "put a wash on" یک اصطلاح رایج در انگلیسی بریتانیایی است که به معنای "شروع به شستن لباس ها" است. معنای "Put a Wash On" این عبارت به طور کلی ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "doing the washing" یک اصطلاح رایج در انگلیسی بریتانیایی است که معنای آن بسته به بافت جمله، متفاوت است. معنای "Doing the Washing" در مورد لبا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"put a load in" یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی آمریکایی است که معمولاً در مورد لباس شستن به کار می رود. معادل دیگر آن که بیشتر در بریتانیا به کار می ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Laundry یک اسم است و به خودِ لباس ها اشاره دارد. در واقع، این کلمه به تمام لباس های کثیف یا تمیزی که باید شسته شوند یا تازه شسته شده اند، گفته می شود ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

To Do Laundry To do laundry یک عبارت فعلی است و به عمل شستن لباس اشاره دارد. این عبارت به فرآیند کامل شستن، خشک کردن و تا کردن لباس ها گفته می شود. ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

to do laundry لباس شستن "laundry" refers specifically to clothes and fabrics you wash ( e. g. in a washing machine ) . "�Laundry� مشخصاً به لباس ها ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"laundry" refers specifically to clothes and fabrics you wash ( e. g. in a washing machine ) . "�Laundry� مشخصاً به لباس ها و پارچه هایی اشاره دارد ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Homework به تکالیف و کارهای درسی گفته می شود که دانش آموزان یا دانشجویان باید پس از کلاس درس و در منزل انجام دهند. Housework به کارهای روزمره ای اشا ...